امام حسن(ع)؛ سیب خوشبو

موضوعات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی از نگاه «سیب خوشبو»

حضرت رسول اعظم(ص) فرمودند: ای حسن! تو «سیب خوشبو»، محبوب و برگزیده خالص قلب من هستی...

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۳۱ خرداد ۹۵، ۱۹:۴۰ - بشرا
    افرین

سال اول-(دوره ی جدید)-شماره ی ششم-بها:3 دقیقه

بسم الله

حتما شنیدید خبرش را!
کانونی برای وبلاگ نویسان مذهبی و غیر مذهبی

این متنی که در زیر می خوانید،یک طرح است.یک متن مشترک است که در روز 5 خرداد،همگی اعضای کانون وبلاگ نویسان مذهبی در حرکتی نمادین،یک پست وبلاگ خود را به کانون اختصاص می دهند.ما هم که خراب کانونیم.گفتیم چرا به روز نکنیم؟

بسم الله الرحمن الرحیم
این جا ایران است...صدای ما را از کانون وبلاگ نویسان مذهبی می شنوید...!
دو حالت که بیش تر ندارد.یا این متن را نمی خوانی و یک راست می روی سراغ کامنت ها و برای بیش تر شدن بازدید کننده هایت - که این روزها خیلی علاقه داری کامنت ها تصاعدی بالا برود - کامنت می گذاری که:"مطلبت خیلی قشنگ بود.کولاک کردی.به من هم سر بزن.خوشحال می شم."غافل از این که این پست را مدیریت این وبلاگ به اختیار خود و به دعوت کانون وبلاگ نویسان مذهبی منتشر کرده است.
حالت دوم هم این است که دست و پا شکسته یا درست و حسابی این متن را می خوانی و کامنت می گذاری:"این ها یعنی چه؟"...یا این که "از وبلاگ تو بعید بود طرفداری یه گروه رو بکنی"...
خلاصه!خوانده یا نخوانده،موافق یا مخالف؛می خواهیم خبری را به گوشتان برسانیم.همه گوش ها جلو...جلوتر...!!:
کانون وبلاگ نویسان مذهبی از عید غدیر افتتاح شده و تا الآن فعالیتش را با عضویت 360 کاربر ادامه می دهد.واقعیتش را بخواهید می خواهیم بچه های وبلاگ نویس،به خصوص کسانی که مذهبی نویس هستند را در مکانی دور هم جمع کنیم تا با هم باشند و هم کمی یاد بگیرند که وبلاگ چیست - نه این که قبلا نمی دانستند - هم مسائلی که قرار است بدانند را در آن جا ببینند و بخوانند و نظر بدهند و هم این که در این دنیای بزرگ،اعلام موجودیت بنمایند.تعریف ما هم از مذهب خیلی وسیع تر از آن است که شما فکرش را بکنید.
از شما چه پنهان،انجمن هایمان برای فعالیت پایه می خواهند.کسانی را می خواهند که حرف برای گفتن داشته باشند.کسانی که دوست داشته باشند که درباره ی مسائل روز جامعه شان،تحلیل داشته باشند.و...
این همه مطلب را بلغور کردیم که بگوییم:شما پایه اید؟
اگر هستید:بسم الله
اگر نیستید:...چه بگویم؟خداحافظ؟؟...نه!!سلاااام!!!

مشق شب:شما اگر خیلی توی شرکت توی این جور کارها-مثل کانون-گیر داری،بنا را بگذار بر مشورت...بهتر نیست؟

امام حسن(علیه السلام)فرمودند:

هیچ قومى با همدیگر مشورت نکنند، مگر آن که به رشد و کمالشان هدایت شوند.


با تشکر از تمامی دوستانی که در مطلب گذشته نظر دادند.به علت ذیغ وقت،استثنائا این هفته از ذکر لینک آن ها خلاصمان فرمایید!جبران کنیم ان شاءالله

۱۲ نظر ۰۵ خرداد ۸۶ ، ۰۰:۰۵
حسن میثمی

سال چهارم-(دوره ی جدید)-شماره ی ششم-بها:3 دقیقه

بسم الله

حتما شنیدید خبرش را!
کانونی برای وبلاگ نویسان مذهبی و غیر مذهبی

این متنی که در زیر می خوانید،یک طرح است.یک متن مشترک است که در روز 5 خرداد،همگی اعضای کانون وبلاگ نویسان مذهبی در حرکتی نمادین،یک پست وبلاگ خود را به کانون اختصاص می دهند.ما هم که خراب کانونیم.گفتیم چرا به روز نکنیم؟

بسم الله الرحمن الرحیم
این جا ایران است...صدای ما را از کانون وبلاگ نویسان مذهبی می شنوید...!
دو حالت که بیش تر ندارد.یا این متن را نمی خوانی و یک راست می روی سراغ کامنت ها و برای بیش تر شدن بازدید کننده هایت - که این روزها خیلی علاقه داری کامنت ها تصاعدی بالا برود - کامنت می گذاری که:"مطلبت خیلی قشنگ بود.کولاک کردی.به من هم سر بزن.خوشحال می شم."غافل از این که این پست را مدیریت این وبلاگ به اختیار خود و به دعوت کانون وبلاگ نویسان مذهبی منتشر کرده است.
حالت دوم هم این است که دست و پا شکسته یا درست و حسابی این متن را می خوانی و کامنت می گذاری:"این ها یعنی چه؟"...یا این که "از وبلاگ تو بعید بود طرفداری یه گروه رو بکنی"...
خلاصه!خوانده یا نخوانده،موافق یا مخالف؛می خواهیم خبری را به گوشتان برسانیم.همه گوش ها جلو...جلوتر...!!:
کانون وبلاگ نویسان مذهبی از عید غدیر افتتاح شده و تا الآن فعالیتش را با عضویت 360 کاربر ادامه می دهد.واقعیتش را بخواهید می خواهیم بچه های وبلاگ نویس،به خصوص کسانی که مذهبی نویس هستند را در مکانی دور هم جمع کنیم تا با هم باشند و هم کمی یاد بگیرند که وبلاگ چیست - نه این که قبلا نمی دانستند - هم مسائلی که قرار است بدانند را در آن جا ببینند و بخوانند و نظر بدهند و هم این که در این دنیای بزرگ،اعلام موجودیت بنمایند.تعریف ما هم از مذهب خیلی وسیع تر از آن است که شما فکرش را بکنید.
از شما چه پنهان،انجمن هایمان برای فعالیت پایه می خواهند.کسانی را می خواهند که حرف برای گفتن داشته باشند.کسانی که دوست داشته باشند که درباره ی مسائل روز جامعه شان،تحلیل داشته باشند.و...
این همه مطلب را بلغور کردیم که بگوییم:شما پایه اید؟
اگر هستید:بسم الله
اگر نیستید:...چه بگویم؟خداحافظ؟؟...نه!!سلاااام!!!


مشق شب:شما اگر خیلی توی شرکت توی این جور کارها-مثل کانون-گیر داری،بنا را بگذار بر مشورت...بهتر نیست؟

امام حسن(علیه السلام)فرمودند:

هیچ قومى با همدیگر مشورت نکنند، مگر آن که به رشد و کمالشان هدایت شوند.


با تشکر از تمامی دوستانی که در مطلب گذشته نظر دادند.به علت ذیغ وقت،استثنائا این هفته از ذکر لینک آن ها خلاصمان فرمایید!جبران کنیم ان شاءالله
۲ نظر ۰۴ خرداد ۸۶ ، ۱۱:۰۳
حسن میثمی

سال چهارم-(دوره ی جدید)-شماره ی پنجم-بها:2 دقیقه

بسم الله

امام با ما سخن گفته است،کاش حرف های او را بفهمیم
...او به فرزندش گفت،به فرزندانش!

خیلی سخت است هر چه بگویی هیچ کس،هیچ نفهمد.شاید برایت پیش آمده باشد.حرفی را می خواستی به کسی بفهمانی،اما او نمی فهمد.یا کر است،یا زبان تو را بلد نیست.آن وقت است که کفرت در می آید!و احساس تنهایی می کنی.سخت است.نه؟...امام خمینی(ره)هم خیلی با ما - جوان های ظاهری - و آن هایی که هنوز گیسوان دلشان مشکی است حرف زده است.مانند یک پدر.گوش شنیدنش را داری؟؟

1. ...ما یک عمر رو به جهنم سیر می کنیم و یک عمر نماز،که بزرگ ترین یادگاه خدای متعال است،پشت به حق و خانه ی او - جل و علا - و رو به خود و خانه ی نفس به جا می آوریم و چه دردناک است که نماز ما که باید معراج ما باشد و ما را به سوی او و بهشت لقای او برد،به سوی خود ما و تبعیدگاه جهنم برد...

2. پسرم!تا نعمت جوانی را از دست ندادی فکر اصلاح خود باش که در پیری همه چیز را از دست می دهی...

3. فرزندم!با قرآن،این بزرگ کتاب معرفت آشنا شو،اگر چه با قرائت آن.و راهی از آن به سوی محبوب باز کن و تصور نکن که قرائت بدون معرفت اثری ندارد که این وسوسه ی شیطان است...

برگرفته از کتاب سیره ی آفتاب،نشر معارف


مشق شب: نداریم!سه مورد فوق را دوباره بخوانید.سه باره بخوانید...کاش حرف های او را بفهمم...خدایا!کمکم کن!

ببخشید!چند لحظه! می خواستم این هفته هم درباره ی طرح امنیت اجتماعی ناجا بنویسم.با رویکرد مذهبی.اما هم مطالعاتم ناقص بود،هم باید از چند نفر چند سئوال را می پرسیدم.موکول می شود به هفته ی آینده،جمعه:28 اردیبهشت.


با تشکر از دوستانی که نظر دادند:

وبلاگ مهر و محبت -- وبلاگ ناله -- مدیریت سایت نجوا -- وبلاگ شب های شعر شاعر شنیدنی است -- وبلاگ امام حسن مجتبی(علیه السلام) -- وبلاگ سرزمین نور -- وبلاگ ارتباطات نوین -- وبلاگ مونسم خدا -- وبلاگ پیام گل سرخ -- وبلاگ پله پله تا ملاقات خدا -- وبلاگ راهیان نور -- وبلاگ Speedex -- وبلاگ تا صبح انتظار

۱۹ نظر ۲۱ ارديبهشت ۸۶ ، ۱۸:۰۲
حسن میثمی

سال چهارم-(دوره ی جدید)-شماره ی چهارم-بها:6 دقیقه

بسم الله

جستاری پیرامون طرح امنیت اجتماعی ناجا
چند قدم تا بهشت!!

چندی است در جای جای تهران،چند خودروی گشت پلیس می بینیم که پشت شیشه ی آن ها نوشته «گشت ارشاد».در کنار این خودروها اگر کمی چشم بچرخانید چند آقای اتوکشیده ی ناجا را خواهید دید و چند بانوی کماندو که از آن آقاها مخوف تر هستند و دارند یک بانوی دیگر را که وضع ظاهری مناسبی ندارد،ارشاد می کنند.

هم زمان با شروع شدن این طرح،خیلی ها در این زمینه قلم زدند و خیلی ها هم سخن راندند.مانده بودیم ما که نظر خودمان را اعلام بفرماییم تا جامعه ی جهانی مطابق با آن گام بردارد!!!برای همین گفتیم یک شماره هم در این باره برویم.ان شاءالله در شماره یا شماره های بعدی هم درباره ی این موضوع خواهیم نوشت.البته کمی با رویکرد مذهبی تر.فعلا اجتماعی اش را داشته باشید!

نظر شما درباره ی این طرح چیست؟
خوب،بد،زشت!

این طرح یا خوب است،یا بد؛یا چیزی بین این دو.حالا می گوییم چرا خوب،چرا بد!
بد است.چون...

-اوایل انقلاب هم مشابه این کارها انجام می شد.اما نه این قدر پاستوریزه.عده ای که دغدغه ی جامعه ی مذهبی را داشتند می ریختند در خیابان ها و موهای آن دسته از بانوانی که روسری شان کوتاه بود را می بریدند یا پایشان را می کردند داخل سطل پر از سوسک.الآن داریم جوابش را می بینیم.البته الآن به آن شدت نیست اما نفس کار فرقی نمی کند.

-دیگر هر عقل سلیمی می داند این کارها مقطعی است.تا کی ناجا می خواهد این نیروها را در معابر شهر این قدر مودب و موقر نگه دارد؟سه ماه تابستان که تمام شود همه ی این ها برمی گردند سر پست اصلی شان.کلاه کج ها را تابستان سه سال پیش یادتان هست؟با آن خودروهای خفن شان.

-مثل زلزله که هر وقت اتفاق می افتد یاد بازسازی بافت فرسوده ی شهری می افتیم،هر وقت هم تابستان می شود،یاد کار فرهنگی و این ها می افتیم.از اول انقلاب چه قدمی در راه تبیین ماهیت حجاب برداشته ایم که الآن-که حدود 30 سال می گذرد-نتیجه اش را ببینیم؟

-اگر خیلی خوش بینانه بخواهیم نقطه ی پایان این طرح-که محجبه شدن همه ی بانوان تهرانی است-را ببینیم،خوش به حال آن هایی می شود که دوست دارند در جامعه شان دست در جیبشان بکنند،قدم بزنند و همه چیز باب میلشان باشد.آن هایی که حاضر نیستند کمی خودشان را بسازند،اما علاقه دارند جامعه شان در نقطه ی ایده آل قرار داشته باشد.جامعه ای با پوسته ی عالی.اما درونی...!

-برای بانوان غیرمحجبه،یک راه فرار از دست ماموران وجود دارد؛که وقتی راه فرار را بررسی می کنیم،می بینیم که یک سوراخ بزرگ است که صدها فیل از آن به راحتی عبور می کنند.کاری ندارد که!خانم پلیسه به شما که گیر داد بگویید چشم!می روم خانه لباس و مانتویم را عوض می کنم.بعد بروید پی کارتان.هر جا که دیدید بهتان گیر دادند بگویید:چشم.می روم خانه لباس و مانتویم را عوض می کنم.بعد آخر تابستان می شود و تمام می شود همه چیز!

اما؛خوب است.چون...

-ما ایرانی ها خیلی قانون شکن شده ایم.بخواهیم یا نخواهیم جزو قوانین اجتماعی ماست که بانوان و آقایان با لباس های عرف جامعه،در جامعه حاضر شوند.اگر قانون را قبول ندارید مثل 30 سال پیش انقلاب کنید.فقط فرقش با 30 سال پیش این است که آمریکا،انگلیس،اسرائیل و همه ی دار و دسته شان شدیدا از هر حرکتی در این راستا-یعنی انقلاب-حمایت می کنند.اما آن موقع این خبرها نبود.مردم خودشان بدون هیچ حمایتی خواستند؛شد! اگر هم قانون را قبول دارید موظف هستید به آن عمل کنید.اگر هم مردد هستید،همان قبول کنید بهتر است!

-ناجا حق دارد با این موارد برخورد کند.چون این جریان مخالف قانون است.فرهنگ سازی به عهده ی ناجا نیست.نمی شود به خاطر کوتاهی یک نهاد،نهاد مسئول دیگر را از وظیفه اش باز داشت.

-بعضی از این بانوان و آقایان،دیگر شورش را درآورده اند.خودشان را طوری درست می کنند که واقعا فقط باید دید.وقتی بانویی چشمش به مامور ناجا می خورد و می خواهد روسری اش را بکشد جلو،از پشت کم می آید و بالعکس و یا آقایی که لباس بدون آستین پوشیده است چه برخوردی باید با او شود؟آیا نباید برای امنیت روانی دیگران هم محدودیتی قائل شد؟

اما همه ی این ها به کنار.جامعه ی ما از موضوعی دارد رنج می برد که جوامع دیگر کم تر دست به گریبان آن هستند.و آن نداشتن دید علمی است.وقتی بانویی نمی داند حجاب یعنی چه و فقط حجاب را در پوشیدن چادر مشکی و پوشیه زدن می داند،عمده ی تقصیر متوجه خود اوست.مگر در مملکت ما کم کتاب و سخنرانی خوب و معتبر درباره ی حجاب نوشته و ایراد شده است؟دسترسی به آن ها چگونه است؟مگر خرید یک کتاب حجاب از استاد مطهری چقدر هزینه برای یک خانواده دارد؟

البته در این زمینه،کم کاری های رسانه های عمومی،جامعه ی مطبوعاتی،جامعه ی دانشگاهی و بالاخص طلاب و روحانیون را نمی شود نادیده گرفت.

پرسه در اینترنت...
می خواهید درباره ی حجاب بدانید؟؟

مقالات در این زمینه:
1.حجاب / کتاب نیوز / استاد شهید مرتضی مطهری
2.مسئله ی حجاب آن طور که هست / کتاب نیوز / مصطفی حریری
3.تاریخچه ی حجاب و عفاف در ادیان و اقوام گذشته / هیئت بلاگ / عباس رجبی
4.نتیجه ی حجاب،سلامت جامعه است / ایسنا / خبر آرشیوی
5.حجاب در قرآن / شبکه ی رشد / سعادتی

یک سایت خوب در این زمینه:
پایگاه اطلاع رسانی حجاب شیعه

مشق شب:من روزی چند ساعت «فکر» می کنم؟؟امتحان کنیم.بعد از هر فریضه ی نماز 1 دقیقه «فکر» کنیم.توصیه به مطالعه نمی کنم.چون خودم اهل مطالعه نیستم(خاک بر سر من!)از قدیم گفته اند حرفی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.اما توصیه می کنم فکر کنید.من تجربه اش کردم.به خدا خیلی خوب است.

امام حسن‏ علیه السلام فرمود:

شما را به پرهیزکارى و ترس از خدا و ادامه تفکر و اندیشه سفارش مى ‏کنم زیرا تفکر و اندیشه ‏سرچشمه همه خوبی ها است.

از هر معصوم چهل حدیث، ص‏114


با تشکر از دوستانی که در مطلب گذشته کامنت گذاشتند.

وبلاگ حرم دل -- وبلاگ مهر و محبت -- وبلاگ به یاد ارباب تشنه لب -- وبلاگ امام حسن مجتبی(علیه السلام) -- وبلاگ پله پله تا ملاقات خدا -- وبلاگ مردان آسمانی -- وبلاگ همکلاس -- وبلاگ من خلوت نشین -- وبلاگ رهیاد -- وبلاگ کیمیای قلم -- وبلاگ ناله -- وبلاگ صلیب نقره ای -- سایت علویون -- وبلاگ ترنم ترانه -- وبلاگ دریچه ای به سوی ملکوت -- وبلاگ پساغزل -- وبلاگ شب های شعر شاعر شنیدنی است -- وبلاگ شهید مهدی آنیلی -- وبلاگ نجوای شبانه

۱۵ نظر ۱۴ ارديبهشت ۸۶ ، ۲۳:۵۰
حسن میثمی

سال چهارم-(دوره ی جدید)-شماره ی سوم-بها:5 دقیقه

بسم الله

کرم نما و فرود آی...
ویژه نامه ی ورود پر برکت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)به قم

نمی دانم!قسمت چه بود که سر از قم درآوردیم.در و تخته جور شد تا - به شرط حیات - چهار سال،بلکم بیش تر قمی شویم.خیلی دوست داشتم برای حضرت معصومه(سلام الله علیها)یک پست ویژه بروم.هفته ی گذشته قصد داشتم.اما کامپیوترم خراب شد.برای همین اگر می بینید مطلب با تاخیر یک هفته ای است،تعجب نکنید.در بخش اول ویژه نامه،یک تاریخچه ی جمع و جور از چگونگی ورود حضرت به قم را می بینید.در بخش دوم احادیث مربوط،و در بخش سوم چند حدیث سر تو ستون!از دستش ندهید.وقتی که می گیرد ارزش دارد.

می دانید کریمه ی اهل بیت(سلام الله علیها)در راه ورود چه سختی هایی را تحمل کرده است؟
دل را چراغانی کنید...

در سال 201 هـ.ق امام رضا(علیه السلام)نامه ای برای خواهرش حضرت معصومه(سلام الله علیها)فرستادند و از او خواستند که به سوی طوس عزیمت نماید.به مجرد رسیدن نامه ی امام هشتم(علیه السلام)،حضرت معصومه(سلام الله علیها)به همراهی 5 تن از برادران و تعدادی از برادرزادگان و تنی چند از غلامان و کنیزان سفر به ایران را آغاز نمودند تا آن که به شهر ساوه رسیدند.

مردم شهر ساوه که در آن زمان به واسطه ی حاکمان خود،دشمنان سرسخت اهل بیت(علیهم السلام)بودند به کاروان حضرت معصومه(سلام الله علیها)حمله ور شده و پس از جنگی سخت همه برادران و برادرزادگان آن حضرت که 23 تن می شدند را به شهادت رساندند.حضرت معصومه(سلام الله علیها)بر اثر این فاجعه و به واسطه ی مسمومیت به شدت بیمار گردیدند.

هنگامی که مردم قم از این فاجعه ی دلخراش آگاه شدند به سوی ساوه شتافتند و آن حضرت را با احترام فراوان و در میان استقبال پر شور مردم در 23 ربیع الاول 201 هـ.ق به قم آوردند.محل اقامت این بانوی بزرگوار هم اکنون در میدان میر قم،به مدرسه ی «ستیه» یا مدرسه ی «خانم» موسوم گردیده و به «بیت النور» شهرت یافته است.1

از فضیلت حرم حضرت چه می دانید؟
امامان ما گفته اند...

1.امام صادق(علیه السلام):خدا را حرمی است و آن مکه است،رسول خدا را حرمی است و آن مدینه است،امیر مومنان را حرمی است و آن کوفه است،و برای ما اهل بیت حرمی است و آن قم است.به زودی بانویی به نام فاطمه از تبار من در آن جا دفن می شود.هر کس او را «زیارت»کند،بهشت بر او واجب می شود.2

2.امام صادق(علیه السلام):...آگاه باشید که حرم من و حرم فرزندانم پس از من قم است.در آن بانویی از فرزندانم به نام فاطمه دختر موسی رحلت می کند.با شفاعت او همه ی شیعیان ما وارد بهشت می شوند.3

قم،شهری است که هنوز نشناخته ایم اش!
پناهگاه فاطمیون

این حرف ها،حرف های من نیست.حرف های یک عالم و عارف هم نیست.فرموده های امامان ماست.آن هم از منابع معتبر و موثق.احتمالا احادیثی هم هست که کم تر شنیده اید.

1.امام صادق(علیه السلام):هنگامی که بلا و مشقتی به شما رسید،بر شما باد به قم!که آن پناهگاه فاطمیون و آسایشگاه مومنان است.4

2.امام صادق(علیه السلام):به زودی کوفه از علم خالی و آن گاه علم در شهری به نام قم ظاهر می شود و سرچشمه ی علم و فضیلت می گردد تا جایی که در روی زمین یک نفر ناآگاه در دین باقی نمی ماند،حتی بانوان پرده نشین.و این آستانه ی ظهور قائم ما خواهد بود.5

3.امام صادق(علیه السلام):...در آن زمان،خداوند قم و اهل قم را قائم مقام حجت قرار می دهد...سپس علم از قم به تمام شرق و غرب عالم سرازیر می شود و حجت خدا بر مردم تمام می گردد...6

4.امام موسی بن جعفر(علیه السلام):قم،آشیانه ی آل محمد و پناهگاه شیعیان است.و لکن گروهی از جوانانشان به سبب معصیت پدرانشان و تحقیر و مسخره کردن بزرگان و پیشوایانشان هلاک می شوند.در عین حال خداوند شر دشمنان و هر گونه بدی را از ایشان دفع می کند.7

5.امام صادق(علیه السلام):احدی برای قم و اهل قم اراده ی بدی نکند،مگر این که خداوند او را خوار سازد و از رحمت خویش دور نماید.هیچ ستمگری اراده ی بدی به آن ها نمی کند،جز این که عقوبتش جلو می افتد.و این تا هنگامی است که به برادران خود خیانت نکنند که اگر چنین کنند،خداوند ستمگران بد سرشت را بر آن ها مسلط سازد.8

پاورقی:
1-مهدی پور،زندگانی کریمه ی اهل بیت(سلام الله علیها)،صص 142-144
2-ناصر الشیعه،تاریخ قم،ص 214
3-علامه مجلسی،بحارالانوار،ج60،ص216
4-همان،ص215
5-همان،ص213
6-همان
7-همان،ص214
8-همان،ص215


مشق شب:چند حدیث که در خود ویژه نامه آوردیم.برای همین مشق شب این هفته یک کمی فرق می کند.دو بیت شعر است از پیر جماران؛از رهبر خوبمان،امام خمینی(ره).اگر خواندید و لذت بردید یک صلوات به روح امام هدیه کنید.این مشق شبش است.

پرده بردار از رخ و ما مردگان را جان ببخشا *** ای که قلب عالم امکانی و جان جهانی!

حوزه ی علمیه ی قم را عَلَم فرما به عالم! *** تا کند فُلک نجات مسلمین را بادبانی

روح الله الموسوی الخمینی


با تشکر از تمام دوستانی که زحمت کشیدند و نظر دادند:

مدیریت سایت نجوا -- وبلاگ حرم دل -- وبلاگ شب های شعر شاعر شنیدنی است -- وبلاگ تا صبح انتظار -- وبلاگ منتظران -- وبلاگ مونسم خدا -- وبلاگ من خلوت نشین -- وبلاگ ناله -- وبلاگ صلیب نقره ای -- وبلاگ غالبون -- وبلاگ بت بزرگ -- وبلاگ به یاد ارباب تشنه لب -- وبلاگ پله پله تا ملاقات خدا -- وبلاگ مهرداد دولت آبادی -- وبلاگ آب و شراب -- وبلاگ تسنیم

۲۴ نظر ۰۱ ارديبهشت ۸۶ ، ۰۰:۲۰
حسن میثمی

سال چهارم-(دوره ی جدید)-شماره دو-بها:3 دقیقه

بسم الله

نشکن دلمو...!

یک-در یک روز خوب و هوای آفتابی در یکی از خیابان های شهر - که صدقه سری تعطیلات نوروز بالاخره رنگ آسفالت کف آن را دیدیم - داشتم قدم می زدم.آواز خوانان و دست در جیبان و گاهی هم سوت زنان،شاد و شنگول خیابان را آرام طی می کردم.در حال و روز خوشی بودم که ناگهان در فرق سرم برخورد یک شیء را احساس کردم.هم زمان با این که برخورد را احساس کردم صدای پارس کردن یک توله سگ - که همان هاپ هاپ خودمان است - را شنیدم.اوه اوه!چسبیده به پایم و پاچه ام را به طور سفت گرفته است.اخم کرده است.اما حرفی برای گفتن ندارد.یک حرکت اضافی بکند زیر پایم لهش می کنم...از آن جایی که آن روز،روز خوبی بود،آن شیء که به فرق سرم اصابت کرده بود یک استخوان بود.انداختمش جلوی سگ گرسنه.او هم زوزه ای کشید و الفرار...البت به سمت استخوان...

دو-حتما خبر دارید که اوایل همین فروردین 15 تا نظامی انگستان وارد آب های ایران شدند.یک کم دولت انگلیس شلوغش کرد.بعد دید این تو بمیری از آن هایش نیست.عذر خواهی کرد.ما هم نظامیانشان را پس دادیم بهشان.آن ها هم نگاهی کردند و الفرار...البت به سمت انگلستان

سه-ای بابا!شما هستید خواننده ی محترم؟؟نفهمیدید ربط "یک" و "دو" را؟نگویید این حرف ها را.رابطه ی علی و معلولی دارد.کلی فکر کردم تراوش دادمش از ذهنم بیرون.دلم را نشکنید...


مشق شب:شاید بهتر بود بگویم چهار...اما همین خوب است...مشق شب...موظفی هزار بار از رویش بنویسی...روی صفحه ی دلت...من هم موظفم؛قبل از تو!

امام حسن(علیه السلام) فرمودند:

هرگاه خواستى عزّتى پیدا کنى،بدون این که عشیره‏ اى داشته باشى، و هیبتى پیدا کنى، بدون این که سلطنتى داشته باشى، از خوارى نافرمانى خدا خارج شو و داخل عزّت طاعت خدا گرد.

بحار الأنوار، ج‏44، ص 138، باب 22، ح 6


خودمانی ها:تبریک؛تبریک؛تبریک.بعضی ها عیدی می خواستن.مگر من بابا نوروزم؟ای آقا...ما گور نداریم که با کفنش سودا کنیم(!!)عیدی خبری نیست آقا...با تشکر از دوستانی که نظر دادند:

وبلاگ منتظران -- وبلاگ یک قدم تا پشت خاکریز -- دلارام -- وبلاگ بنت الزهرا(س) -- وبلاگ مونسم خدا -- وبلاگ پله پله تا ملاقات خدا -- وبلاگ سلام1358 -- وبلاگ ارتباطات نوین -- وبلاگ عکس(وبلاگ مهرداد دولت آبادی) -- وبلاگ آب و شراب -- وبلاگ تا صبح انتظار

۱۷ نظر ۱۷ فروردين ۸۶ ، ۰۱:۲۰
حسن میثمی

سال چهارم-(دوره ی جدید)-شماره ی اول-بها:4 دقیقه

بسم الله

هفته ی وحدت و جشن عمر کشان!

معلم محکم به روی میزش می کوبد.ظاهرا،تعطیلات 13 روزه باعث شده است که بچه ها با هم حرف های زیادی را داشته باشند:«سااااااکت!!پنج دقیقه اس که دارم نگاهتون می کنم.خجالت نمی کشید؟سمیعی!با تو هستم.ساکت دیگه دختر.همین امروز والدینت پیشم بودند.»رگ خواب کلاس یا همان رمز سکوتش همین بود.تا اسم یکی از دانش آموزان برده می شد،همه ساکت و بی سر و صدا -حتما از ترس نبرده شدن اسمشان- سر جایشان می نشستند.

کلاس که ساکت شد معلم بعد از احوالپرسی و پرسیدن از بچه ها که تعطیلات را چه کار کردند،شروع کرد:«دو روز پیش،یعنی یک شنبه دوازدهم،آغاز هفته ی وحدت بود.این یعنی ما الآن در هفته ی وحدت هستیم.تا دلتان بخواهد در این مملکت روز برای اصناف و افراد و موضوعات مختلف داریم.اما یاد گرفتیم که یکی را تبریک بگوییم و یکی را تسلیت.دیگه فکر نمی کنیم که...»هنوز حرف های معلم تمام نشده بود که رضازاد داد زد:

- خانم اجازه!می شه بریم دستشویی؟

هیچ کس جرات خندیدن نداشت.اما خنده ی یکی از بچه ها در آخر کلاس،بمب خنده را منفجر کرد.تا حدی که خود معلم هم خنده اش گرفت.اما خودش را کنترل کرد و با صورت اخم کرده به رضا زاد گفت:«چند دقیقه اس که زنگ خورده؟می ری و سریع هم برمی گردی ها.شیرفهم؟»رضا زاد با تکان دادن سرش،به معلم اطمینان داد که حتما زود برمی گردد.

 - خوب بچه ها چی می گفتم؟آها...توی مناسبت های تقویمی به این فکر نمی کنیم که چرا این روزها،به این نام ها رقم خورده.یکی از همین روزها و هفته ها هم،هفته ی وحدته.هفته ای که اهل تسنن و شیعیان به صورت نمادین،برای وحدت خودشون انتخاب کردن.دلیلش رو هم که حتما می دونید.خوب.حالا هر کس دوست داره بگه چی از وحدت شیعه و سنی می دونه؟اصلا چرا لازمه؟

- خانم اجازه!به نظر ما اصلا وحدت لازم نیست.چرا باید ما کوتاه بیایم و سنی ها ککشون هم نگزه؟
- اجازه!به نظر ما شیعه ها و سنی ها برای این که دندون های امریکا رو تو دهنشون خورد کنن باید با هم باشن.
- خانم ببخشید ها!اما از قدیم و ندیم گفتن عرب و عجم آبشون توی یه جوب نمی ره.وحدت چیه؟ولشون کنید این شیوخ بی غیرت عرب رو.
- ببخشید خانم!حیف که رهبرمون گفته وحدت.و گرنه پدرشون رو در می آوردیم.
- خانم!ما که سعی می کنیم وحدت رو حفظ کنیم.فقط سالی یک بار می ریم جشن عمر کشون.خانم!نمی دونید چه حالی می ده.من که توی مردونه نبودم.اما داداشم تعریف می کرد،می گفت یه آقا با لباس قرمز به مردم نمی دونم چی چی فیل تعارف می کرده.البته مجلسی که ما بودیم زیاد نبود.اما داداشم اینا یه مجلسی رفته بودن می گفت خیلی حرف های بدی زدند که بابام و داداشم اومدن بیرون...

- خوب بچه ها!کافیه.حرف های خوبی زدید.خیلی ممنون.یکی از بچه ها گفت که وحدت لازمه.یکی دیگه گفت نه.اما من یه چیزی بگم و این موضوع رو ببندیم بریم سراغ درس.
ببینید بچه ها!چیزی که به رفتارهای ما هویت می ده،هدف های ماست.وقتی اهداف ما بزرگ تر می شن،نیازمند به کارگیری لوازم و امکانات بیش تری هستیم.خیلی خلاصه و کلی و ساده بگم.مثلا وقتی هدف ما اینه که جلوی دزدی که قصد دزدی خونه ی ما رو داره مقابله کنیم و از خونه مون حفاظت کنیم،حتی امکان داره با همسایه بغلی مون که خیلی هم باهاش بدیم و دیروز سر یه مسئله ای با هم بزن بزن داشتیم موقتا یا دائمی آشتی کنیم تا پدر آقا دزده رو در بیاریم...
خوب بچه ها...فکر می کنم کافی باشه.اونی که قرار بود بگیره باید تا حالا گرفته باشه.حالا بریم سراغ درس...

پچ پچ بچه ها فضای کلاس را پر کرد.بچه ها که اصلا دوست نداشتند درس شروع شود سعی می کردند به بهانه های مختلف،شروع درس را به تاخیر بیندازند.یکی از بچه ها از آخر کلاس فریاد زد:

- خانم اجازه؟رضا زاد هنوز نیومده...بریم دنبالش؟

- نخیر.خودش پا داره.میاد.

- خوب پس صبر کنین تا بیاد.عقب می مونه ها!


مشق شب:همه ی حواس ها جمع،نگاه ها به تخته،دارم مشق شب رو می گم ها...!

امام حسن(علیه السلام)فرمودند:

رأس خردمندى،همزیستى نیکو با مردم است.

کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج‏2، ص 147


با تشکر از دوستانی که در مطلب گذشته کامنت گذاشتند:

وبلاگ منتظران -- دلارام -- وبلاگ بر بال های پرنده ی آبی -- وبلاگ زیرو -- وبلاگ صلیب نقره ای -- وبلاگ بچه+ -- وبلاگ شب های شعر شاعر شنیدنی است -- وبلاگ امام حسن(علیه السلام)

۳۷ نظر ۰۹ فروردين ۸۶ ، ۰۰:۳۱
حسن میثمی

سال چهارم-(دوره ی جدید)-شماره صفر-بها:پنج دقیقه

بسم الله

اول-از دلایل غیبت نپرسید که هیچ جوابی ندارم.نمی دانم!شاید هم لازم بود.به هر حال 5 ماه نبودم.نه این که اصلا نباشم.در این جا نمی نوشتم.کامنت ها را می خواندم و بعضا جواب هم می دادم.اما اصل حضورم در جای دیگری بود.در کانون وبلاگ نویسان مذهبی فعالیت می کردم.البته فکر نکنید فعالیت آن جا باعث تعلیق این جا شد.نه!تعلیق این جا بیش تر یک اشتباه بود.

***

دوم-خلاصه کنم!احتمالا خبرش را شنیده اید که یک عده وبلاگ نویس در یک جا جمع شده اند و با هم درد دل می کنند.کانون وبلاگ نویسان مذهبی همزمان با عید غدیر افتتاح شد.هنوز خیلی کار دارد.باید با حضور قشنگ تو سبز شود و رشد کند.این هم آدرسش:http://rbc.najva.ir

***

سوم-از این به بعد با «هفته نامه ی سیب خوشبو»،هر پنج شنبه در خدمتتان هستم.سبک و سیاق نوشته ها هم کما فی السابق است.سعی بر کوتاه نویسی.آخرش هم یک مشق شب که انجام دادنش وظیفه ی تو است.شماره ی صفرش که در آغازین روزهای سال 86 پیشکش تو،سیب خوشبویی عزیز شد؛همین بود که خواندی:یک عذرخواهی و یک خبر.

***

چهارم-راستی! سال نو هم مبارک!

تا پنج شنبه ی بعد...


مشق شب:این شماره مشق شب خاصی نداریم.بروید به این آدرس؛عضو شوید و فعالیت کنید.اگر می خواهید عضو شوید و دیگر سر نزنید،اصلا عضو نشوید.

http://rbc.najva.ir


ببخشید!چند لحظه:از همه ی دوستانی که در این چند ماه نظر دادند،و در ماه اخیر،در درگذشت دایی حقیر،بنده را یاری نمودند تشکر می کنم.ان شاءالله در شادی هایتان جبران کنم.
ضمنا دنبال کسی می گردم که قالب وبلاگ بنویسد.یک قالب می خواهم برای همین جا.اگر کسی می تواند،بگوید.ایمیل بزند یا کامنت بگذارد.ممنون!
۱۰ نظر ۰۳ فروردين ۸۶ ، ۱۱:۰۹
حسن میثمی

به دلایل تقریبا معلومی(!!)

این وبلاگ تا اطلاع ثانوی به حالت تعلیق در می آید.

از دوستان خواهشمند است ما را فراموش نکنند.

یا علی

۶۱ نظر ۱۳ آذر ۸۵ ، ۱۱:۱۳
حسن میثمی

بسم الله

نماز برای پدر،مادر و عزیزان

« خواندن این نماز فقط 4 دقیقه طول می کشد »

هر کس این نماز را بخواند چنان چه پدر و مادر و عزیزان او زنده باشند مورد رحمت خداوند رحمان و رحیم قرار می گیرند و چنان چه والدین فوت کرده باشند،مورد آمرزش خداوند کریم قرار می گیرند.

این نماز چنان موجب شادی پدر و مادر می شود که آرزو می کنند زنده شوند و زانوی فرزند خوبشان را ببوسند.خواندن آن موجب گشایش درهای رحمت الهی می شود.به خاطر ربنای سوره نوح آیه 28 هر میهمانی که وارد منزل شود مورد لطف خداوند منان قرار می گیرد.

این نماز انسان را در افسردگی های بسیار شدیدی که بر اثر مصیبت های سنگین به وجود می آید آرامش می بخشد.

بهتر آن است که این نماز در شب جمعه ترک نشود.

کیفیت:

این نماز،مانند نماز صبح دو رکعت است:

رکعت اول:بعد از حمد،به جای خواندن سوره،10 مرتبه آیه 41 سوره ابراهیم خوانده می شود:

ربَّنَا اغفِرلی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلمُؤمِنینَ یَومَ یَقُومُ الحِسابُ

بارالها!روزی که حساب برپا می شود،مرا و پدر و مادرم و همه مومنین را ببخشای.

رکعت دوم:بعد از خواندن سوره حمد،10 مرتبه آیه 28 سوره نوح خوانده می شود:

رَبَّ اغفِرلِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَن دَخَلَ بَیتی مُؤمِناً وَ لِلمُؤمِنینَ وَ المُؤمِناتِ

بارالها!مرا،پدر و مادرم را و هر که با ایمان به خانه ی من داخل شود و همه مردان و زنان با ایمان عالم را ببخش و بیامرز.

پس از سلام نماز:بدون تغییر حالت نماز،10 مرتبه آیه 24 سوره اسرا خوانده می شود:

رَبَّ ارحَمهُما کَما رَبَّیانِی صَغیراً

پروردگارا!هم چنان که پدرم و مادرم مرا به مهربانی از کودکی پرورش دادند،تو نیز در حق آن ها مهربانی نموده و حمت خود را شامل حالشان بفرما.

منبع:مفاتیح الجنان


مشق شب:خدایا!رحمی...

امام جعفر صادق(علیه السلام)فرمودند:

هرکس به پدر و مادر خود نظر دشمنی کند در صورتی که آن دو به او ستم [نیز] کرده باشند خداوند نمازش را نپذیرد.

اصول کافی ، ج 4 ، ص 50


با تشکر از دوستانی که در این غیبت سه هفته ای،یاد ما بودند:

وبلاگ صلیب نقره ای -- وبلاگ حیات خلوت -- وبلاگ هیئت محبان و جان نثاران امام حسن مجتبی(علیه السلام) -- وبلاگ قافله سالار عشق -- وبلاگ هویجوری -- وبلاگ غریبانه -- وبلاگ بر بال های پرنده آبی -- وبلاگ لیله القدر -- وبلاگ بچه های آسمان -- وبلاگ نانوشته ها -- وبلاگ رهیاد -- مدیریت سایت جشنواره وبلاگ نویسی پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) -- وبلاگ آشنایی با پدر زمان -- آقا صدرا -- وبلاگ احساس آبی الناز -- وبلاگ سجده ی دل -- سایت 4 دیپلمات -- وبلاگ آرین شعر -- وبلاگ انتظار فرج -- وبلاگ رسم پرواز -- وبلاگ مچول کوچول -- وبلاگ اقتصادی -- وبلاگ ماندنی -- سایت خبری مبارزین

۲۸ نظر ۲۶ آبان ۸۵ ، ۱۲:۲۶
حسن میثمی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم رب شهر الرمضان...

 

درود بر تو ای ماه!

ماهی که آرزوهای ما را به هدف نزدیک ساختی.

سلام بر تو ای میهمان گرامی که وقتی قدم به خانه ی ما نهادی سخت شادمان شدیم
و روزی که از خانه ی ما رفتی شادی ما پایان یافت.

***

ای پروردگار من!

ما مردمی هستیم که ماه مبارک تو را درک کرده ایم.این تو بودی که ما را به معرفت ماه مبارک خویش برگزیده ای.

ما در این ماه آن چنان که شایسته بود به صیام و قیام نپرداخته ایم و اندکی از بسیار ادا نکرده ایم...

پروردگارا!در این ماه هر گناهی که از ما سر زده،خواه دانسته و خواه نادانسته بر ما مگیر.

ما را ببخش که بر نفس خویش ستم روا داشته ایم و حرمت ماه مبارک تو را فرو گذاشته ایم...

بخشی از دعای45 صحیفه سجادیه در وداع با ماه مبارک رمضان

 

خداحافظ ای ماه خوب خدا...


با تشکر از دوستانی که نظر دادند:

وبلاگ هویجوری -- وبلاگ هیئت محبان و جان نثاران امام حسن مجتبی(علیه السلام) -- وبلاگ یا امام حسن مجتبی ادرکنی -- وبلاگ بر بال های پرنده ی آبی -- وبلاگ حیات خلوت -- وبلاگ رشته ی تسبیح اگر بگسست معذورم بدار -- وبلاگ مرکز فرهنگی شهید آوینی -- وبلاگ احساس آبی الناز -- وبلاگ بچه های آسمان -- وبلاگ غریبانه -- وبلاگ فرشتگان بی بال -- وبلاگ فطرس -- وبلاگ ابالفضل العباس(علیه السلام) -- وبلاگ دانشگاه مفید -- وبلاگ آرین شعر

۳۵ نظر ۲۸ مهر ۸۵ ، ۱۶:۲۸
حسن میثمی

بسم الله

یکم-میلاد سیب خوشبو پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله)بر تک تک شما عزیزان مبارک باشه. ان شاءالله هر حاجتی که دارید(البته از نوع مشروعش)رو کریم اهل بیت بهتون بده.

دوم-می خواستم برای این روز عزیز یک کار ویژه کرده باشم.از اونجایی هم که این روزها سرمون توی دانشگاه خیلی شلوغه و امشب(شب ولادت)در خوابگاه افطاری داریم و هفته ی آینده هم مراسم قدس رو داریم و از طرف دیگر کلاس های دانشگاه خیلی فشرده است بهترین کار رو این دیدیم که وبلاگ های حسنی رو معرفی کنیم.تا شما هم بروید در این وبلاگ ها و حال و هوای آن ها رو هم در این روز عزیز درک کنید.

سوم-کلا طبق آخرین آمار هشت وبلاگ حسنی در اینترنت وجود دارند که یکی اش سیب خوشبوئه و نیازی به معرفی نداره.اما هفت وبلاگ دیگر:

۱-هیئت امام حسن مجتبی(علیه السلام)

حسن کهریزی این وبلاگ رو می چرخونه و شاید بشه گفت اولین وبلاگ فعال حسنی توی اینترنت بوده.الآن حسن آقا به دلیل درسشون که در شهرستان هست کمتر وقت می کنند به وبلاگشون برسند.اما وبلاگ بسیار زیبا و وزینی دارند.آخرین تاریخ به روز رسانی این بزرگوار تا الآن شنبه؛۲۱ مرداد امسال بوده.

ضمنا این عزیز هر ساله شب ولادت رو به روی حرم مطهر حضرت معصومه(سلام الله علیها)در میدان آستانه قم یک ایستگاه صلواتی بزرگ راه می اندازند.اگر قسمت بشود شب ولادت خواهیم رفت.

۲-هیئت محبان المجتبی(علیه السلام)-نازی آباد

مدیریت این وبلاگ به عهده ی وحید منفرد است.او هم از قدیمی کارهای پرشین بلاگ است و از ولادت امام حسین(علیه السلام)تا حالا به وبلاگش سر نزده.

۳-یا کریم اهل بیت(علیه السلام)

وبلاگ علی شایق است که علاقه ای به به روز رسانی سریع ندارد.علی خواننده هایش را دق می دهد تا به روز کند.آخرین به روز رسانی اش برای ۱۷مرداد است.علی آقا در آخرین مطلبش به سیاست تند تند به روز کردن شدیدا انتقاد کرده.

۴-غریبانه

وبلاگ رحیمه است.نام زیبایی که برای وبلاگش انتخاب کرده با امام حسن(علیه السلام)ارتباط مستقیم دارد.یکی از فعال ترین وبلاگ های جدید نویس است که در پرشین بلاگ فعالیت می کند.هفته ی گذشته وبلاگ او به عنوان وبلاگ برتر هفته در پرشین بلاگ در رشته مذهبی اعلام شد.آخرین مطلب او واقعا خواندنی است.

۵-یا امام حسن مجتبی ادرکنی

غلام مجتبی این وبلاگ را به روز می کند.تاریخ آخرین به روز رسانی اش به یک مهر برمی گردد. او هم یکی از وبلاگ نویسان حسنی جدید است.

۶-هیئت محبان و جان نثاران امام حسن مجتبی(علیه السلام)

بدون اغراق عظیم جان آبادی ترکانده است.او در این هفته که نزدیک به ولادت آقا است هر روز وبلاگش را به روز می کند و علاوه بر روز شمار نیمه ی رمضان؛حرف هایی برای گفتن دارد.قالب وبلاگ او بسیار جذاب است.خوشا به سعادتش!

۷-عشق اهل بیت(علیهم السلام)

یکی از گمنام ترین وبلاگ های حسنی است.نوکر امام حسن(علیه السلام)این وبلاگ را به روز می کند.

اگر هم خیلی بی رنگ و لعاب هست ببخشید.از سایت دانشگاه به روز کردم.با بدوی ترین امکانات!

۲۰ نظر ۱۶ مهر ۸۵ ، ۱۴:۱۶
حسن میثمی

بسم الله

پسر کوچکی،روزی هنگام راه رفتن در خیابان،سکه ای یک سنتی پیدا کرد.او از پیدا کردن این پول،آن هم بدون هیچ زحمتی خیلی ذوق زده شد.این تجربه باعث شد که او بقیه روز ها هم با چشم های باز سرش را به سمت پایین بگیرد(به دنبال گنج!).او در مدت زندگیش؛296 سکه‌ی 1 سنتی،48 سکه‌ی 5 سنتی،19 سکه‌ی 10 سنتی،16 سکه‌ی 25 سنتی،2 سکه‌ی نیم دلاری و یک اسکناس مچاله شده‌ی 1 دلاری پیدا کرد.یعنی در مجموع 13 دلار 26 سنت.

در برابر به دست آوردن این 13 دلار و 26 سنت،او زیبایی دل انگیز 31369 طلوع خورشید،درخشش 157 رنگین کمان و منظره‌ی درختان افرا در سرمای پاییز را از دست داد.او هیچ گاه حرکت ابر های سفید را بر فراز آسمان ها در حالی که از شکلی به شکل دیگر در می آمدند، ندید.پرندگان در حال پرواز،درخشش خورشید و لبخند هزاران رهگذر،هرگز جزیی از خاطرات او نشد.

از کتاب 17 داستان کوتاه کوتاه-نویسنده ناشناس


مشق شب:هیچ توضیحی ندارد!

امام حسن مجتبی(علیه السلام):

عجب از کسانی که به غذای جسم خود می اندیشند اما به غذای روحشان نمی اندیشند.خوراک ناراحت کننده را از شکم دور می دارند ولی قلب خود را با مطالب هلاکت زا آکنده می کنند!

سفینه البحار ،‌جلد 5، صفحه ی 301


با تشکر از تمامی دوستانی که نظر دادند:

وبلاگ مچول کوچول -- وبلاگ ققنوس خیس -- وبلاگ خیبرشکن -- وبلاگ بچه های آسمان -- وبلاگ پیام گل سرخ -- وبلاگ مهراوه ی من -- وبلاگ گروه باصر -- وبلاگ رهیاد -- وبلاگ بر بال های پرنده ی آبی -- وبلاگ هویجوری -- وبلاگ داغ -- وبلاگ حسینیه -- وبلاگ احساس آبی الناز -- وبلاگ غریبانه -- وبلاگ پرنده ای که یک بار می خواند -- وبلاگ بولدوزر خانم

۲۱ نظر ۰۷ مهر ۸۵ ، ۱۲:۰۷
حسن میثمی

بسم الله

ماه مبارک رمضان دارد می آید.هیچ وقت جواب این سئوال را نیافتم که چرا ماه مبارک رمضان که می آید؛

دزدها دیگر دزدی نمی کنند؟

هتاکان به ناموس مردم دیگر هتاکی نمی کنند؟

روسری بعضی از خانم ها جلوتر می آید و حتی بعضی شان چادر به سر می کنند؟

پسر ها دیگر به هوای این که ماه رمضان است هوای چشم و زبان خود را بیش تر دارند؟

آخر اگر دزدی،هتاکی،بدحجابی و چشم چرانی بد است چرا فقط در ماه رمضان بدی اش جلوه گر می شود؟و اگر خوب است چرا در ماه مبارک آن را ترک می کنند؟


مشق شب:ماه مبارک،میدان مسابقه

امام حسن مجبتی(علیه السلام)فرمودند:

خداوند ماه رمضان را میدان مسابقه ای برای آفریدگان خود قرار داده است تا با اطاعتش به سوی خشنودی و رضایت یکدیگر سبقت بگیرند.

حرانی،تحف العقول،ص236


با تشکر از دوستانی که نظر دادند و تشریف آوردند:

وبلاگ اردوبلاگ -- وبلاگ معرفت دینی -- وبلاگ پیام گل سرخ -- وبلاگ حیات خلوت -- وبلاگ هیئت محبان و جان نثاران امام حسن مجتبی(علیه السلام) -- وبلاگ پرنده ای که یک بار می خواند -- وبلاگ بر بال های پرنده ی آبی -- وبلاگ احساس آبی الناز -- وبلاگ بچه های آسمان -- وبلاگ برمی گردم؛به خودم -- وبلاگ مچول کوچول

۲۱ نظر ۳۱ شهریور ۸۵ ، ۲۱:۳۱
حسن میثمی

بسم الله

سلام

وبلاگی هست به نام وبلاگ داغ.من خیلی دوستش دارم و هر چند وقت یک بار سئوالات داغ و سرد و ولرمی می پرسه تا بازدید کننده ها هم نظراتشون رو درباره اش بگویند.

در این ایام، مخصوصا ایام اعیاد شعبانیه یک سئوال خیلی ذهنم رو مشغول کرده بود.دوست داشتم از تو بپرسم:

اعیاد شعبانیه از قدیم و ندیم از مردمی ترین اعیاد بوده و هست.اما این سال ها درجه ی مردمی بودنش خیلی بالا رفته.به نظر تو تاثیر چراغانی های اعیاد شعبان چه قدر هست؟کم؟زیاد؟خوب؟بد؟

با توجه به مشق شب این هفته نظرتون رو بگید.حتما ها!منتظرتون هستم.


مشق شب:خوب؟بد؟مفید؟مضر؟نظر تو چیه؟

از امام حسن(علیه السلام)پرسیده شد که سداد چیست؟فرمودند:

بدى را به وسیله خوبى برطرف نمودن.

از هر معصوم چهل حدیث، ص 106


با تشکر از تمامی دوستانی که نظر دادند:

وبلاگ جایی که من به آن تعلق دارم -- وبلاگ بچه های آسمان -- وبلاگ هیئت امام حسن(علیه السلام) -- وبلاگ مچول کوچول -- وبلاگ هیئت محبان و جان نثاران امام حسن مجتبی(علیه السلام) -- وبلاگ پیام مهر -- وبلاگ معرفت دینی -- وبلاگ Car Iran -- وبلاگ بر بال های پرنده ی آبی -- وبلاگ کوهستان -- وبلاگ خیبرشکن -- وبلاگ آشنایی با پدر زمان -- وبلاگ حیات خلوت -- وبلاگ وحی آسمانی -- وبلاگ رهیاد -- وبلاگ یا امام حسن(علیه السلام)ادرکنی -- وبلاگ پرنده ای که یک بار می خواند -- وبلاگ خبری صدرا -- وبلاگ سرزمین نور -- احمد عادلی -- وبلاگ غالبون -- وبلاگ مبارزین -- سایت مبارزین -- سایت 4 دیپلمات -- وبلاگ طواف -- وبلاگ پروین،گنجینه ی فوتبال

۱۶ نظر ۲۳ شهریور ۸۵ ، ۰۰:۲۳
حسن میثمی

((بسم الله))

یکشنبه،2 شهریور 1382،ساعت16:32 دقیقه بود که کلید ثبت پیام برای اولین بار در وبلاگ سیب خوشبو فشار داده شد.بله!درست حدس زدید.

وبلاگ امام حسن(علیه السلام)؛سیب خوشبو سه ساله شد...

راستش شمارش پست های به روز شده را در وبلاگ ندارم.اما تا جایی که یادم هست،به غیر از یک سالی که درگیر کنکور بودم هر هفته وبلاگ به روز شده است.(با یک حساب سرانگشتی می شود حداقل 144 به روز رسانی)آن هم پنج شنبه ها یا جمعه ها.کم تر وبلاگی را می شناسم که با این نظم به روز شده باشد(خودمون خودمون رو تحویل نگیریم کی تحویل بگیره؟)

انتخاب وبلاگ سیب خوشبو به عنوان وبلاگ دوم در رشته ی داستان کوتاه در نخستین جشنواره ی وبلاگ نویسی قرآنی در سال 1384 باعث شد که روند وبلاگ نویسی اینجانب با دقت و شوق بیشتری انجام گیرد.

اما این قدر جامعه ی وبلاگ نویسی فارسی بزرگ شده است که دیگر اکنون کوتاه نویسی حرف اول را در هر وبلاگی می زند.اما واقعا وبلاگ خوانی و وبلاگ نویسی در روند زندگی شما چه تاثیری داشت و دارد؟

داستان وبلاگ نویس شدن من و تاثیر وبلاگ بر زندگی من حدیث مفصلی است که ان شاءالله در پست بعدی کاملا شرح خواهم داد.این پست خیلی طولانی شد.

باشد که جشن صد سالگی وبلاگ سیب خوشبو را با هم بگیریم(البته در آن دنیا!!)


با تشکر از دوستانی که نظر دادند:

وبلاگ هویجوری -- وبلاگ شهید مظلوم -- وبلاگ شب های شعر شاعر شنیدنی است -- وبلاگ بچه های آسمان -- وبلاگ آشنایی با پدر زمان -- وبلاگ به نام حضرت دوست -- وبلاگ هیئت محبان الرضا(علیه السلام) -- یا کریم -- وبلاگ حیات خلوت -- وبلاگ پیام گل سرخ >>توضیح:ایشون در پی اجرای سیاست چندوبلاگی یک وبلاگ دیگر هم تاسیس کرده اند.وبلاگ بانوی نور وبلاگ جدید ایشون هست.موفق باشند ان شاءالله و ماشاءالله به این انرژی -- وبلاگ روانشناسی بالینی -- وبلاگ مچول کوچول -- وبلاگ راهیان سفر عشق -- وبلاگ بربال های پرنده ی آبی -- وبلاگ شور عرفان -- وبلاگ احساس آبی الناز

۳۹ نظر ۰۲ شهریور ۸۵ ، ۲۳:۰۲
حسن میثمی

بسم الله

و ای سران بی کفایت عرب!روی سخنم با شماست...

در این چند روز بعد از پیروزی حزب الله لبنان خوب سکوتی اختیار کردید.اما خوب است بدانید که حتی آن قدر هم اراده از خودتان ندارید که بتوانید خودتان سکوت اختیار کنید.دستورات سران آمریکایی است.نه؟

در این یک ماه و چند روز درگیری و مقاومت لبنان،هم چون اسبی وحشی که عنان خود را در دست صاحبش سپرده باشد بر لبنان و حزب الله و نصرالله تاختید و به خیال خام خود نفس های آخر حزب الله را شاهد بودید...اما کور خواندید...

بروید.بروید و نمازهایتان را بخوانید.بروید و قرآن بخوانید که ابن ملجم هم نماز و قرآن می خواند.اما به جرات می گویم به پلیدی شما نبود.ایام حج دور خانه ی خدا بگردید و لبیک بگویید.آن لبیک گفتن شما پشیزی ارزش ندارد.

بروید و در مبعث پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله)به یکدیگر تبریک بگویید و شاد باشید که مسلمانید.شاد باشید که همه ی نمازهایتان-البته با زور و چماق-اول وقت است.بروید که حزب الله و نصرالله ثابت کرد که مشکل از نژاد عرب نیست.مشکل از جای دیگری است...

بدانید و آگاه باشید که خودتان خواستید پایگاه کفر شوید و خودتان خواستید در حاشیه قرار بگیرید.

بروید ای دلتان نیمه که در شیوه ی ما

مرد با هر چه ستم هر چه بلا می ماند...

لبیک یا حسین یعنی...


مشق شب:بدانید و آگاه باشید...

امام حسن(علیه السلام)فرمود:

جدم رسول خدا(صلى الله علیه و آله)فرمودند:اگر از بنى ‏امیه در روى زمین‏ احدى نماند جز پیرزن فرتوت و ناتوانى، همان یک نفر دین خدا را به ‏مسیر نادرستى خواهد کشاند.

بحار، ج‏44، ص 43


با تشکر از تمامی دوستانی که نظر دادند:

وبلاگ هیئت امام حسن مجتبی(علیه السلام) -- وبلاگ بچه های آسمان -- وبلاگ به رنگ انتظار -- وبلاگ هویجوری -- وبلاگ سلام سهراب -- وبلاگ آشنایی با پدر زمان >>توضیح:این آقا صادق ما همین روزها راهی مکه است ها.اگر کاری ش دارید سرش خراب بشید.از ما گفتن بود.نگید نگفتی ها -- وبلاگ شب های شعر شاعر شنیدنی است -- وبلاگ م ر غ س ح ر >>توضیح:این آقا میرعلی هم که وبلاگ باز می کنه و می بنده.این مرغ سحرش هم آخرین پستش رفت هوا -- وبلاگ دل شکسته -- وبلاگ رهیاد -- آقای سلام -- وبلاگ بر بال های پرنده ی آبی -- وبلاگ شخصی سیدعلی سید محمدی -- وبلاگ غالبون

۲۶ نظر ۲۷ مرداد ۸۵ ، ۱۷:۲۷
حسن میثمی

((بسم الله))

...سلام...هیچ سوژه ای برای سخن پراکنی پیدا نکردم!به غیر از یک مشق شب خفن.


مشق شب:یک حدیث قدسی

اگر بنده ای  وضویش باطل شد و تجدید وضو نکرد جفا کرده است؛

و اگر تجدید وضو کرد و  نماز نخواند جفا کرده است؛

و اگر نماز خواند و بعد از نماز دعا نکرد جفا کرده است؛

و اگر دعا کرد و من اجابت نکردم من جفا کرده ام؛

و بدانید که خدایتان هرگز جفاکار نیست...

حسبنا الله...


با تشکر از دوستانی که نظر دادند:

وبلاگ راز نهفته -- وبلاگ بر بال های پرنده ی آبی -- وبلاگ اتومبیل ایران -- وبلاگ بچه های آسمان -- وبلاگ شب های شعر شاعر شنیدنی است -- وبلاگ به رنگ انتظار -- وبلاگ دوراهی -- وبلاگ هویجوری -- وبلاگ نشستی با خوبان -- آقای سلام -- وبلاگ خاکیان افلاکی -- وبلاگ شخصی استاد صمدی -- وبلاگ مچول کوچول -- آقا سید علی گل

۱۵ نظر ۲۱ مرداد ۸۵ ، ۰۰:۲۱
حسن میثمی

بسم الله

مشهد رضا،

گنبد طلا،

به یاد شما،

کردیم دعا... .

یاد همه بودیم.چهارده روز کامل مشهد بودن برای خودش صفایی داشت.البته چهارده روز رو بیکار نبودیم.دوازدهمین همایش فرهنگی سیاسی دانشجویان سراسر کشور(کوثر) باعث شد 600 دانشجو از کل ایران بیان پابوس آقا.یکی از اون 600 تا هم من سراپا تقصیر بودم.

کل کلاس های عقیدتی و سیاسی اش یه طرف و حضور پر برکت آیت الله امجد یک طرف.فردی که هیچ وقت از دل های سیاهمون بیرون نمی ره.چهارده روز با نخبه های فرهنگی دانشگاه ها زندگی کردن خیلی لذت بخشه.خدا قسمتتون کنه.

 خیلی دوست دارم خاطراتم رو این جا بنویسم.اما نمی دونم براتون جذاب هست که بخونیدش یا نه.به هر حال بهم بگید.از این که بی خداحافظی هم رفتم خیلی عذر می خوام.


مشق شب:هیچ چیزی نمی خواهد.فقط برای پیروزی حزب الله دعا کنید.همین!


با تشکر از همه ی دوستانی که نظر دادند:

وبلاگ لب خاموش -- وبلاگ مجنون ولایت -- وبلاگ پرنده ی آبی -- وبلاگ شب های شعر شاعر شنیدنی است -- وبلاگ صلیب نقره ای -- آقا/خانم ... >>توضیح:حضرت والا،اگر از مقام زن بی خبرید بهتر است هر چه سریع تر خبردار شوید. -- آقا/خانم زنجون >>توضیح:خودشون جواب خودشون رو دادند. -- وبلاگ نجوا -- متین -- وبلاگ آشنایی با پدر زمان -- وبلاگ مچول کوچول -- وبلاگ دولت عاشقی -- درویش -- وبلاگ بچه های آسمان -- وبلاگ شهید مظلوم -- وبلاگ دارالمجانین -- وبلاگ گنجینه ی نور -- وبلاگ خیبرشکن

۱۶ نظر ۱۴ مرداد ۸۵ ، ۰۸:۱۴
حسن میثمی

بسم الله

شبی پسری کوچک نزد مادرش،که در آشپزخانه در حال پختن شام بود رفت و یک برگ کاغذ را به او داد.مادرش دست هایش را با حوله ای تمیز کرد و نوشته ها را با صدای بلند خواند.پسر با خط بچه گانه نوشته بود:

صورتحساب
----------------------------

- کوتاه کردن چمن باغچه:

5 دلار

-مرتب کردن اتاق خوابم:

1 دلار

- مراقبت از برادر کوچکم:

3 دلار

- بیرون بردن سطل زباله:

2 دلار

- نمره ی ریاضی خوبی که امروز گرفتم:

6 دلار

----------------------------
جمع بدهی های شما به من:            17 دلار

مادرش به چشمان منتظر پسر نگاهی کرد.چند لحظه خاطراتش را مرور کرد.سپس قلم برداشت و پشت برگه ی صورتحساب پسر این عبارات را نوشت:

- بابت سختی 9 ماه بارداری که در وجودم رشد کردی:

هیچ

- بابت تمام شب هایی که بر بالینت نشستم و برایت دعا کردم:

هیچ

- بابت غذا،نظافت تو و اسباب بازی هایت:

هیچ

- بابت تمام زحمت هایی که در این چند سال کشیدم تا تو بزرگ شوی:

هیچ

و اگر تمام این ها را جمع برنی خواهی دید که هزینه ی عشق واقعی من به تو هیچ است.

وقتی پسر آن چه را که مادرش نوشته بود خواند،چشمانش پر از اشک شد و در حالی که به چشمان مادرش نگاه می کرد گفت:مامان...دوستت دارم.

آن گاه قلم برداشت و زیر صورتحساب نوشت:قبلا به طور کامل پرداخت شده!

از کتاب:نشان لیاقت عشق-نویسنده:ناشناس

روز مادر مبارک


مشق شب:حق مادر بر فرزند

امام زین العابدین(علیه السلام) فرمودند:

و امّا حقّ مادرت این است که بدانى او تو را در شکم خود حمل کرده که احدى کسى را آن گونه حمل نکند، و از میوه دلش به تو خورانیده که کسى از آن به دیگرى نخوراند، و اوست که تو را با گوش و چشم و دست و پا و مو و همه اعضایش نگهدارى کرده و بدین فداکارى شاداب و شادمان و مواظب بوده و هر ناگوارى و درد و سنگینى و غمى را تحمّل کرده تا [توانسته] دست قدرت [مکروهات] را از تو دفع نموده و تو را از آنها رهانده و به روى زمین کشانده و باز هم خوش بوده که تو سیر باشى و او گرسنه، و تو جامه پوشى و او برهنه باشد، تو را سیراب کند و خود تشنه بماند، تو را در سایه بدارد و خود زیر آفتاب باشد و با سختى کشیدن تو را به نعمت رساند، و با بیخوابى خود، تو را به خواب کند، شکمش ظرف وجود تو بوده و دامنش آسایشگاه تو و پستانش مشک آب تو و جانش فداى تو و به خاطر تو، و به حساب تو، گرم و سرد روزگار را چشیده است.
 

به این اندازه قدرش را بدانى و این را نتوانى مگر به یارى و توفیق خدا.


با تشکر از تمام دوستانی که نظر دادند:

قدسی خانم -- وبلاگ شهید مظلوم -- وبلاگ چلوکباب -- امید >>توضیح:امید جان.اولا من میثم نیستم؛حسن هستم.دوما این که قدسی خانم مشق شب رو ندیده تقصیر منه؟ -- حسین -- وبلاگ منتظران ظهور -- وبلاگ درد -- وبلاگ هزار توی شعر -- وبلاگ خرابه،کوچه،کربلا -- وبلاگ دریچه ای به سوی ملکوت -- وبلاگ صلیب نقره ای -- وبلاگ راز نهفته -- وبلاگ غالبون -- وبلاگ مچول کوچول -- وبلاگ ابرک مهر -- وبلاگ آشنایی با پدر زمان

۲۳ نظر ۲۵ تیر ۸۵ ، ۲۰:۲۵
حسن میثمی