امام حسن(ع)؛ سیب خوشبو

موضوعات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی از نگاه «سیب خوشبو»

حضرت رسول اعظم(ص) فرمودند: ای حسن! تو «سیب خوشبو»، محبوب و برگزیده خالص قلب من هستی...

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۳۱ خرداد ۹۵، ۱۹:۴۰ - بشرا
    افرین

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کاظمین» ثبت شده است

س 10، ش 86، 5 دق

بین الحرمین

امام حسن علیه السلام فرمودند: ما از خاندانى هستیم که خداوند با اسلام گرامی‌مان داشته است و ما را برگزیده، انتخابمان کرده است و هر گونه پلیدى و رجس را از ما دور کرده و کاملاً پاک‌مان گردانیده است. [أمالی شیخ الطوسی، ص ۵۶۲، ح ۱۱۷۴]

تعریف کردن یک خواب، همیشه سخت است. جزئیاتش را یادت نمی‌آید. اتفاقاتش را پس و پیش می‌گویی. آدم‌ها برایت مبهم‌اند و مکان‌ها برایت گنگ.

یک هفته هم برای ما همین‌طور گذشت. برای ما و خانواده‌مان. یعنی همسر و خانواده‌اش و خانواده من. واقعیتش را بخواهید از 25 بهمن عازم عتبات شدیم. تا جایی که هواپیما برای پریدن هم برایمان ناز می‌‎کرد را یادم هست و خوب می‌دانم که حدود 8 ساعتی ما را معطل کرد.

اما دیگر یادم نمی‌آید که مثلا حال و هوای ایوان نجف دقیقا چه‌طور بود. یا مثلا وقتی که اولین لحظه ضریح امیرالمؤمنین (علیه السلام) را دیدم، چه حالی داشتم.

از شما چه پنهان، اصلا یادم نیست وقتی بار اول پایم را در بین‌الحرمین گذاشتم، دلم کجا بود. یا مثلا ادب قمر بنی‌هاشم را با تمام وجودم درک کردم، جانم کجا رفت.

من از سفرم به کربلا هیچ خاطره‌ای ندارم. من یعنی اصلا کربلا نرفته‌ام! یک بار فکر می‌کنم در رؤیا رفته‌ام و عتبات را دیده‌ام.

فقط در دلم یک چیزهایی سنگینی می‌کند. دیدنی‌هایی که در خیمه‌گاه دیدم یا حرف‌هایی که در زیر قبّه حضرت گفتم و شنیدم.

خواب من، عصر روز جمعه 25 بهمن آغاز شد و بامداد جمعه 2 اسفند به پایان رسید. بعضی جاهایش را خودم مُهر زدم و بعضی جاهایش هم گفتنش، دردی را دوا نمی‌کند. مثل ناز کردن‌های طیاره برایمان در رفت و برگشت و مشکلات خروج از عراق و امثالهم!

عتبات را باید لمس کنی. باید ببینی. با خواندن چیزی نصیبت نمی‌شود. حتی با دیدن یا بعضا شنیدن.

رؤیا هم که سندیت ندارد! پس بگذار بماند برای صاحبش، هر آن‌چه در این یک هفته در این رؤیا دید و گفت و شنید.

ان‌شاءالله دوباره قسمت‌مان شود. بلکه از خواب بیدار شویم.

۱ نظر ۰۹ اسفند ۹۲ ، ۱۳:۱۸
حسن میثمی