امام حسن(ع)؛ سیب خوشبو

موضوعات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی از نگاه «سیب خوشبو»

حضرت رسول اعظم(ص) فرمودند: ای حسن! تو «سیب خوشبو»، محبوب و برگزیده خالص قلب من هستی...

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۳۱ خرداد ۹۵، ۱۹:۴۰ - بشرا
    افرین

۳ مطلب در مرداد ۱۳۸۷ ثبت شده است

سال پنجم-(دوره ی جدید)-شماره ی سی و ششم-بها:4 دقیقه

بسم الله

هفته ی جوان است، مثلا!
از موهای سیخ سیخی تا دکمه ی آخرت

مشق شب:موی سیخ یا پیراهن روی شلوار شرط نیست، مهم این است که گیر این دنیا نیفتیم.

امام حسن(علیه السلام)فرمودند:

اى‌ کسانى‌ که‌ اهل‌ خوشگذرانى‌ و لذات‌ دنیا هستید، بدانید که‌ این‌ لذات‌ باقى‌ ماندنى‌ نیست، و مغرور شدن‌ به‌ سایه‌اى‌ که‌ زوال‌ پذیر است، حماقت‌ است.

اعلام‌ الدین‌، ص241

این که تمام زندگی ات تلفن همراهت باشد و اگر یک روز در مترو بلوتوثت خاموش باشد -خدای ناکرده- روزت شب نمی شود؛

این که حتما باید یک شب از هفته را در پایگاه بسیج به عنوان مسئول شب بمانی تا امنیت محل دستت بیاید؛

این که شب ها باید بروی خانه و تا بوق [...] با تلفن همراهت -ترجیحا با سیم کارت ایرانسل- صحبت کنی و یا پیامک بزنی و از آخرین رویدادها و برخوردهایت با گشت ارشاد به آن طرف بگویی؛

این که هر روز بحث داغت این است که فلان بازیکن با قرارداد فلان تومانی رفت به فلان تیم و درباره اش همان حرف های "نود" و "ورزش از نگاه دو" را تکرار کنی؛

این که حتما موتور سنگین داشته باشی و به کمرت یک چیزی آویزان باشد -حالا می خواهد جاسوئیچی باشد یا اگر خدا قسمت کند سلاح کمری- ؛

این که شب ها تا آخرین ثانیه های جفت شدن عقربه ها روی عدد 12 توی پاساژها ول بچرخی و به این و آن تکه بپرانی؛

این که تا نزدیک های الهه ی صبح در هیئت فلان حاجی سینه بزنی و بعد از اتمام هیئت و استارت زدن موتور -و ترجیحا مزاحمت برای همسایه ها و البته خانواده ی خود- نماز صبحت را قضا کنی؛

این که چشم هایت را -با تمام حرف هایی که دارد و می تواند داشته باشد- این روزها به بهانه ی آفتاب، پشت عینک آفتابی چند هزار تومانی ات پنهان کنی؛

این که ریش هایت را سالی به 12 ماه کوتاه نکنی؛

این که موهایت حتما سیخ سیخی باشد و گردنبندت حتما فلان مارک را آویزان داشته باشد؛

این که خودت را صاحب تمام ابناء بشر بدانی و به خودت اجازه بدهی که در محل هرکاری دلت بخواهد انجام دهی؛

این که به بهانه ی ازدواج، با یکی طرح رفاقت بریزی؛

این که پیراهنت حتما آستین بلند باشد و دکمه ی آخرت را هم حتما ببندی؛

این که لباست حتما مد روز باشد و حتی الامکان خیلی هم پوشیده نباشد؛

این که کاری به کار دیگران نداشته باشی؛

این که موهای سپید برایت حرمت نداشته باشد؛

این که مدعی باشی که با نسل قبلت کلی فاصله داری؛

این که به چشم های نگران پدر و مادر -حتی برای لحظه ای- خیره نشوی؛

...

همه ی این ها قبول، تو جوانی، باید جوانی کنی؛

اما لحظه ای درنگ!

جوان! کلید قلاده ی دور گردنمان کو؟


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ در این هفته لطف کردند.

وبلاگ بی سایه بان -- آرمیتا -- وبلاگ راه آسمانی -- وبلاگ شب های شعر شاعر شنیدنی است -- وبلاگ ما باید با هم حرف بزنیم -- وبلاگ رقص روی سیم های خاردار -- وبلاگ صبح سپید

۷ نظر ۱۹ مرداد ۸۷ ، ۱۷:۰۱
حسن میثمی

سال پنجم-(دوره ی جدید)-شماره ی سی و پنجم-بها:3 دقیقه

بسم الله

این هفته همه می گویند جانباز...اما بقیه ی سال...
سهم ما

مشق شب:سهم ما در برابر «آن ها» چه قدر است؟

امام حسن(علیه السلام)فرمودند:

از پدرم‌ شنیدم‌ که‌ پیامبر خدا فرموده‌ است:هر کس‌ در قضاى‌ حاجت‌ برادر دینى‌ خود کوشش‌ کند، مانند این‌ است‌ که‌ نه‌ هزار سال‌ خدا را عبادت‌ کرده‌ باشد در حالى‌ که‌ روزها روزه‌ و شب ها مشغول‌ عبادت‌ باشد.

الفقیه‌ ، ج‌2 ، ص189

مرد [رو به عباس حیدری، ملتمسانه و مودبانه]:ببخشید! من خانومم قرص های قلبشون یادشون رفته متاسفانه بیارن، و سرشون مرتب داره سنگین می شه، و اگر بیفتن می دونین که... .می خواستم از محضرتون خواهش کنم که ما سهممون رو بدیم و... .

عباس حیدری:سهم چی رو آقا؟

مرد:سهم آزادی مون رو، اگه اجازه بدید.

.
.
.

مرد [کمی صدایش را بالا می برد]:بدتون نیاد، اصلا این کار شما زوره، غیر منطقیه، من اصلا باورم نمی شه که این سر و صداها به خاطر بیماری شماست. این یه بهانه است. مگه نه؟

زن [فریاد می زند]:شما مقاصدتون سیاسیه و ما رو ملعبه ی دست این سیاست بازی هاتون کردین. کیه که نمی دونه که شما به اندازه ی کافی از این جنگ غنائم بردید. یخچال، کولر، تلویزیون، بلیط هواپیما، حق تحصیل دانشگاه و هزار چیز دیگه که من نمی دونم. پس دیگه چی می خواید؟

[عباس سمت در آژانس می رود]

اصغر:چی شده عباس؟

[عباس کرکره های آژانس را بالا می کشد، رو به مردم]

عباس حیدری:بفرمایین برین. همه ی اون هایی که فکر می کنن ما یخچال و کولر و دانشگاه گرفتیم، حالا خوشی زده زیر دلمون، بیان برن. ما توقعی نداشتم. ما سر زمین بودیم با تراکتور، جنگ هم که تموم شد برگشتم سر همون زمین؛ بی تراکتور. آقاجان ما دفترچه بیمه هم نگرفتیم. حالا خیلی برامون زوره. خیلی زوره یه همچین تهمت هایی بزنن. یه همچین حرف هایی بشنوم.
خواهر با شمایم! شما سهمتان را دادید. سهمتان همین نیش هایی بود که زدید. دست شما درد نکنه. حالا تا قلبتان از کار نیافتاده، بفرمایید برید. بیاین برین...

بخشی از فیلم آژانس شیشه ای، ابراهیم حاتمی کیا


ببخشید!چند لحظه:از شنیدن خبر فوت مادر و برادر 12 ساله ی محمد کمالی(حریم یاس) حسابی شوکه شدم. ان شاء الله مراسم شب هفتم آن دو بزرگوار روز سه شنبه 15 مرداد ماه ساعت 18 الی 19:30 در خیابان خراسان، خیابان لرزاده، مسجد لرزاده برگزار خواهد شد. محمد جان! از همین جا تسلیت.


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ در این هفته لطف کردند.

۰ نظر ۱۳ مرداد ۸۷ ، ۰۶:۳۴
حسن میثمی

سال پنجم-(دوره ی جدید)-شماره ی سی و چهارم-بها:3 دقیقه

بسم الله

خدا کند این پرواز تاخیر نداشته باشد
فرم درخواست پر؛ برای پریدن

مشق شب:اللهم ارزقنا توفیق الطاعه...

امام حسن(علیه السلام)فرمودند:

...و هر کس‌ را که‌ توفیق‌ طاعت‌ و عبادت‌ دهد ، باب‌ قبول‌ را برایش‌ باز مى‌کند... .

بحار الانوار ، ج78 ، ص113

به اصطلاح عموم شب جمعه است. اما اگر بخواهی رسمی باشی -مثل 192- می شود بامداد جمعه، 21 تیرماه 1387. روز معمولی را پشت سرگذاشته ام. اما خیلی خسته ام. ساعت دقیقا 1:14 بامداد را می گوید. از بیرون آمده ام و در حال چیدن مقدمات برای خواب هستم که پیامکی -همان بگوییم اس.ام.اس انگار بهتر است- می رسد. از یکی از دوستان. اول خیلی جدی نمی گیرم، اما بعد...:

Man be "Javanan" ghaviian tosie mikonam ke be tarjomeye adeiyeye in ayyam tavajohe vije dashte bashand.
RAHBAR enghelab

کمی نگذشته خواب از چشمانم می پرد. می روم در اتاقم و مفاتیح الجنان کوچک زیپی ام -که مدت زیادی بود حتی زیپش را باز نکرده بودم- را خاک می گیرم و باز می کنم. ترجمه های ادعیه ی ماه مبارک رجب، می شود هدفم، شب می شود محملم و جانماز بسترم... . اما بال هایم زخمی اند. پرواز را در خاطر ندارند. پریدن برایم ممکن نیست... خدایا! تو ببخش!

***

واردین بر جز تو نومید شوند و درخواست کنندگان جز تو زیان بینند، و نازلین جز بر تو ضایع شوند و روزی جویان جز آنان که روزی از فضل تو خواهند به قحطی افتند؛

در رحمت ات برای مشتاقان باز است و نیکی ات برای درخواست کنندگان جاری. احسان ات برای گدایان مباح و عطایت برای آرزومندان آماده است؛

روزی ات برای آن که نافرمانیت کند فراوان است و بردباری ات به هر که بد عمل کند عرضه می شود. شیوه ات احسان به بدکرداران است و روش ات ابقا بر متعدیان؛

بار پروردگارا! پس مرا به راه راه جویان راهنمایی کن و به من روزی بندگان کوشایت را عطا فرما. و مرا از غافلان دور شده از درگاهت قرار مده و مرا در روز جزا ببخشای...1

به امید رحمت و مغفرتت، ای مهربان ترین مهربانان...

پانوشت:
1.ترجمه ای از دعای روزانه ی ماه مبارک رجب


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ لطف کردند:

سایت نجوا -- آرمیتا -- پایگاه اطلاع رسانی امام مهدی(عج) -- وبلاگ تردید خاکستری -- وبلاگ طعم عسل -- وبلاگ نسل سومی -- وبلاگ بی سایه بان -- وبلاگ انار نت -- وبلاگ حریم یاس -- وبلاگ شب های شعر شاعر شنیدنی است -- ناشناس -- وبلاگ آل یاسین -- وبلاگ من خلوت نشین -- وبلاگ صبح سپید

۳ نظر ۰۴ مرداد ۸۷ ، ۲۳:۳۰
حسن میثمی