سلام؛
اول از همه شهادت رئیس مکتب شیعه؛مکتبی که همهی ما سیب خوشبویی ها اون رو با جون و دل پذیرفتیم؛حضرت امام جعفر صادق(ع)را به همهی شما سیب خوشبویی های محترم و بخصوص امام زمان(عج)و جد بزرگوارشان،امام حسن(ع)تسلیت می گوییم.قصد این را نداریم که زندگینامهی آن امام همام را برای شما بگوییم...چون همهی شما آن را میدانید.فقط عرض تسلیتی و یک روایت کوچک از امام صادق(ع):
...........::صبر امام(ع)::...........
اسماعیل که پسر بزرگ امام صادق(ع)بود،از دنیا رفت.امام صادق(ع)با کمال خوشرویی از مردمی که برای تعزیت آمده بودند،پذیرایی فرمودند. به قدری که مورد تعجب شد.از حضرت در این مورد سئوال نمودند.فرمود:«باید تسلیم امر خداوند بود...ما اهل بیت قبل از مصیبت،فعالیت خود را انجام می دهیم ولی چون مصیبت آمد،راضی و تسلیم تقدیر الهی هستیم.»
چه خوب است که ما هم اینگونه باشیم...
از فضایل آن امام همام از قبیر علم؛حلم؛عفو و...روایات زیادی نقل شده است که ما به نقل همین یک روایت بسنده می کنیم.
بحار قدیم،ج11،ص83---کافی،ج3،ص255---بحار الانوار،ج47،ص49
...........::تبسم حضرت::...........
عربی بد شکل و بسیار زشت رو،میهمان حضرت مجتبی(ع)گردید و بر سر سفره نشست و از روی حرص و اشتهای فراوان مشغول غذا خوردن شد.
از آن جا که خوی امام(ع)و این خانواده کَرَم و بخشش است آن جناب از غذا خوردن او خرسند شده و تبسم فرمود.در بین صرف غذا پرسید:«ای عرب!زن گرفته ای یا مجردی؟»
عرض کرد:«زن دارم.»
فرمود:«چند فرزند داری؟»
گفت:«هشت دختر دارم که من از نظر قیافه از همه بهترم اما آن ها از من پرخور ترند.»
حضرت تبسم نموده او را ده هزار درهم بخشید و فرمود:«این سهم تو و زوجه و هشت دخترت.»
...........::بستنی::...........
پسر بچه ای وارد یک بستنی فروشی شد و پشت میزی نشست.پیشخدمت یک لیوان آب برایش آورد. پسر بچه پرسید:«یک بستنی میوه ای چند است؟»پیشخدمت پاسخ داد:«50 سنت»پسر بچه دستش را در جیبش برد و شروع به شمردن کرد.بعد پرسید:«یک بستنی ساده چند است؟»
در همین حال،تعدادی از مشتریان در انتظار میز خالی بودند.پیشخدمت با عصبانیت پاسخ داد:«35 سنت» پسر دوباره سکه هایش را شمرد و گفت:«لطفاً یک بستنی ساده»پیشخدمت بستنی را آورد و به دنبال کار خود رفت.پسرک نیز پس از خوردن بستنی،پول را به صندوق پرداخت و رفت.
وقتی پیشخدمت بازگشت،از آن چه دید شوکه شد.آن جا در کنار ظرف خالی بستنی،2 سکهی 5 سنتی و 5 سکهی 1 سنتی گذاشته بود.برای انعام پیشخدمت.
این هفته کامنت های وبلاگ کولاک بود...نمی دونم چی شده بود که این قدر کامنت!!!!21 کامنت!تا حالا نه وبلاگ سیب خوشبو و نه ihmcg این رکورد رو به چشمش ندیده بود...دست همتون طلا...انشاء الله که ادامه داشته باشه...برای همین دیگه نمی تونم همهی کامنت ها رو پاسخ بدم.از این به بعد کامنت هایی که میل داشته باشن بهشون میل می زنیم...کامنت هایی که وبلاگ داشته باشن خدمتشون میرسیم و اون هایی هم که بی نام و نشون اند فعلاً در همین جا جواب میدیم(تا اطلاع ثانوی).پس نترسید و میلتان را بگذارید...
آقا رسول نوشتند:
سلام وبلاگتون باحاله به شرطی که یک طرفه ننویسید یعنی هم از چپ بنویسید هم از راست . چون ما همه ایرانی هستیم و ایرانیان را چه چپی و چه راستی دوست داریم
-
ما هم می گیم:آقا رسول،من یدفعه گفتم.این جا یک وبلاگ مذهبیه...نه سیاسی...لطفاً دیگه از این چیز ها ننویسید.(منظورم سیاسیه ها!)
آقا روزبه یه موضوع تکراری رو مطرح کردند:
با سلام وبلاگ زیبایی دارید.فقط لطفا سیاسی ننویسید. شما وابسته به کدام حزب سیاسی هستید ؟ من که میدانم از جایی تغذیه میشوید ولی با این حال وبلاگ خوبی دارید .
-
آقا روزبه؛تو رو بخدا ول کنید...من تا حالا کی سیاسی نوشتم؟این چرت و پرت ها چیه که میگید؟دیگه وبلاگم تغذیه می خواد؟ خدایا چرا این قدر بینندگان وبلاگ سیب خوشبو بی فکرن...آخه پسر خوب اول فکر کن بعداً بگو...از این به بعد هم هر کس هی بگه سیاسی سیاسی جوابشو نمی دم...
آقا جهان هم اعصاب خرد کردند:
سلام از وبلاگتان دیدن کردم مطالب مربوط به امام حسن بسیار زیبا است ولی لطفا در مورد دولتمردان خودمان ننویسید تا بازدید کنندگانتان را از دست ندهید مگر شما بین مردم زندگی نمیکنید!!!!!
-
آقا جهان:هیچی نمی گم.
امید آقا:
بازم اومدم ببخشید که خیلی وقت بود نظر ندادم چون دستگاهم خراب بود ولی خدا وکیلی این سه هفته که سر نزدم چه کردی خسته نباشید. یا علی
-
یا علی مدد درویش...دستگاهت به سلامت باد...تو را چه شده است؟
آقا مسعود هم:
با عرض سلام خدمت شما عزیزان از وبلاگ شما بازدید نمودم و بسیار مایل هستم با شما همکاری کنم. اولین مطلب خود را برای شما فرستادم امیدوارم آن را منعکس کنید . با قدردانی
-
ما که تو میل باکسمون چیزی به غیر از میل های تبلیغاتی ندیدیم...ضمناً یکدفعه هم گفتم:همکاری اینترنتی همینجوری نمی شه... اگر میلتون رو دادید در خدمتیم...
فاطیما خانم هم نوشتند که:
برای دومین با به وبلاگ شما سر زدم بسیار عالی است و فقط تنها مشکل آن این است که مطالب را دیر به دیر می نویسید
-
دیگه به بزرگی خودتون ببخشید...آخه اصلا وقت ندارم...ضمنا یه کامنت دیگه هم گذشتید که دیگه خیلی تکراریه!
سهیل آقا:
سلام به شما دوستان و یاران خوب امام حسن (ع) امیدوارم موفق و موید باشید ان شاء الله
-
سهیل آقا خیلی ممنون...انشاء الله که آقا امام حسن(ع)ما را جزو یاران خودشون حساب کنن...
سحر خانم هم گفتند:
سلام از سایت شما دیدن کردم بسیار زیبا است فقط کمی طولانی میباشد و آدم خسته می شود با تشکر از زحمات شما
-
دیگه نمی شه تو یه هفته کمتر از این مطلب زد...شما خرد خرد بخونیدش...
آقا رضا:
از وب شما دیدن کردم فقط یک بیت شعر می توانم بگویم ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی این ره که تو میروی به ترکستان است
-
نمی دونم...جوابتون رو از جناب ناآرام بگیرید.(در کامنت ها!)
از وبلاگ های ناآرام - کوچستان - اخباری دیگر - و آقای خامنه ای سلام و از سایت های تماشاگه تاریخ و رسانیک اگر وقت کردید دیدن فرمایید.