امام حسن(ع)؛ سیب خوشبو

موضوعات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی از نگاه «سیب خوشبو»

حضرت رسول اعظم(ص) فرمودند: ای حسن! تو «سیب خوشبو»، محبوب و برگزیده خالص قلب من هستی...

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۳۱ خرداد ۹۵، ۱۹:۴۰ - بشرا
    افرین

۱۲ مطلب با موضوع «لبه‌ی تیغ» ثبت شده است

سال هشتم، شماره‌ی هفتاد و یکم، بها:3دقیقه

بسم الله

سوریه

مشق شب:
امام حسن(علیه السلام) فرمودند: بر شما باد به تفکر، که تفکر مایه‌ی حیات قلبِ شخصِ بصیر و کلیدِ درِ حکمت است. [بحار الانوار، ج78، ص115]

همان زمان که اوضاع پیچیده شد و قرآن‌ها بر سر نیزه رفت، علی برای مردمش ملاک و شاخص تعریف کرد. گفت قرآنی که در دستان معاویه باشد، قرآن نیست.

حالا هم ملاک تفاوتی نکرده است. ظلم و دسیسه افراد معاویه‌ی زمان، از فرصت سوء استفاده کرده و می‌خواهد سوریه را دستخوش تغییر کند.

معیار ما مشخص است. «آن‌جایى که حرکت ضد آمریکا و ضد صهیونیسم است، آن حرکت، حرکت اصیل و مردمى است. آن‌جایى که شعارها به نفع آمریکا و صهیونیسم است، آن‌جا حرکت انحرافى است. ما این منطق را، این بیان را، این روشنگرى را حفظ خواهیم کرد.»(+)

کمی فکر کنیم...

۱۶ نظر ۱۰ تیر ۹۰ ، ۱۶:۴۱
حسن میثمی
سال هشتم - شماره‌ی شصت و نهم - بها:3دقیقه

قلم قرمز

مشق شب:
امام حسن(علیه السلام) فرمودند: کسى که برادرانش را نادان شمارد و آن‌ها را خوار کند، مروّت و جوانمردی‌اش فاسد شده است. [کلمه الامام حسن(ع)، ص198]

آن روزها که با قلم‌مان، مقام جانبازی "جنگ نرم" را تقسیم می‌کردیم، انگار آن‌هایی که به خطا برچسب "بی‌بصیرت" و "کم بصیرت" زدیم را یادمان رفت.

گرچه شاید آن‌ها بیش‌تر "دل باخته‌ی" جنگ نرم باشند تا جان‌باخته!

گویی بیش‌تر دل‌شان از قلمِ قرمزِ ما سوخت تا جان‌شان!

۵ نظر ۲۸ فروردين ۹۰ ، ۱۸:۲۶
حسن میثمی
سال هشتم - شماره‌ی شصت و هشتم - بها: 5دقیقه

سیدجمال الدین اسدآبادی

مشق شب:
امام حسن(علیه السلام) فرمودند:هرگاه خواستى عزّتى پیدا کنى،بدون این که عشیره‏ اى داشته باشى، و هیبتى پیدا کنى، بدون این که سلطنتى داشته باشى، از خوارى نافرمانى خدا خارج شو و داخل عزّت طاعت خدا گرد. [بحار الأنوار، ج‏۴۴، ص ۱۳۸، باب ۲۲، ح ۶]

1-امروزه اگر ریشه‌های آزادی‌خواهی و توجه به اسلام در کشورهایی مانند ترکیه، پاکستان، هندوستان، مصر و ایران دیده می‌شود بی‌گمان رگه‌هایی از اندیشه‌های او و رهروان وی دارد. [پژوهشکده باقرالعلوم، سیدابوالحسن توفیقیان]

2-درباره پیدایش روح عصیان‌گری و بیداری علیه استعمار، نقش سیدجمال در جنبش‌های معاصر مصر به عنوان سر سلسله سایر جنبش‌های آزادی‌خواهی مسلمانان، بی‌منازعه بوده است. [روشنفکران عرب و غرب، هشام شرابی، ترجمه عبدالرحمن عالم]

3-او در سال 1285 قمری از راه دریا وارد مصر شد و در مدرسه جامع الأزهر با علمای بزرگ آن کشور ملاقات کرد و در اقامت‌گاه خود برای جوانان عرب کرسی درس بر پا نمود. او با سخنرانی‌های پر شور جوانان را مجذوب خویش ساخت. ولی این سفر 40روز دوام نیاورد؛ زیرا حکم اخراج وی از سوی «خدیو مصر» صادر شد. [حوزه]

4-شاید یکى از دلائلى که سید کشور مصر را براى تبلیغ انتخاب کرد، این بوده است که ملت مصر، مسلمان و وارث تمدن کهنى بودند که استعداد خوبى در پذیرش احکام نورانى توحید و شکوفایى جوانه هاى بیدارى داشتند. [باشگاه اندیشه]

5-نتیجه تبلیغات سیاسى و فعالیت‌هاى اجتماعى سید در مصر، یک سال بعد در آن کشور، انقلابى به پا کرد که یکى از شاگردان سید جمال به نام «اطهر عرابى‏پاشا» موفق به اداره این انقلاب شد و سرانجام کارهاى کشورى و لشکرى به دست وى افتاد. [باشگاه اندیشه]

6-مصر اولین کشور اسلامی است که در اواخر قرن هجدهم -قبل از همه کشورها- با فرهنگ غربی آشنا شد و اولین کشور اسلامی بود که در مقابل همان فرهنگ اروپایی و غربی ایستاد و عیوب آن را فهمید و در برابر آن مقاومت کرد. سیدجمال الدین بزرگ، آن مرد اسلام‌خواه شجاع مبارز بزرگ، بهترین جایی را که برای مبارزات خود توانست پیدا کند مصر بود. حرکات اسلام‌خواهی در مصر چنین سابقه‌ای دارد. مصر شد رهبر دنیای عرب از لحاظ فکری و سیاسی. در یک دوران طولانی کشورهای عرب به مصر نگاه می‌کردند. [سخنان رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه 15بهمن 1389]

» بیش‌تر: مصلح شرق؛ ویژه‌نامه سیدجمال‌الدین اسدآبادی

۱۲ نظر ۱۵ بهمن ۸۹ ، ۱۵:۲۷
حسن میثمی

سال هفتم - (دوره ی جدید) - شماره ی شصت و دوم-بها:4 دقیقه

بسم الله

شماره شصت و دوم

مشق شب:تو و مردم...
امام حسن(علیه السلام) فرمود:
چنان با مردم رفتار نما که ‏دوست دارى با تو رفتار کنند.
از هر معصوم چهل حدیث، ص 114


اگر بخواهیم جوابش را در یک کلمه بگوییم، باید بگوییم: نه! دلیل آن هم این است که انگار از خودمان سئوال کنیم آیا می توان قلمرویی را تحت حاکمیت عده ای تصور کرد که گروه مخالفی نداشته باشد؟

مسلما جمهوری اسلامی در ادامه حیات خود، همیشه و تحت هر شرایطی و با روی کار آمدن هر دولتی، مخالفان و منتقدانی خواهد داشت. البته مسلما مخالفت با انتقاد تفاوت دارد. اما تفاوت موج سبز ایران این است که از این به بعد، مجموعه مخالفان و منتقدان دولت دهم و نظام جمهوری اسلامی تحت لوای پرچمی به نام "موج سبز" یا "راه سبز" گاه گداری خود نمایی خواهند کرد و مخالفت خود را نشان خواهند داد و آن چیزی که خود موج سبز و گروه مخاطبش - که دقیقا معلوم نیست دولت دهم است یا مجموعه حاکمیت - را سر در گم می کند، همین مخلوط شدن مجموعه مخالفان و منتقدان است.

اما آیا شیوه برخورد نیروهای امنیتی با تجمعات خیابانی صحیح است؟ بهتر است درباره شیوه برخورد نیروی انتظامی حرفی نزنم. چون احساس می کنم پلیس یک کشور، مسئولیت برقراری نظم و امنیت آن را به عهده دارد. اما همه حرف، شیوه برخورد مردمانی است که امروز به "لباس شخصی" موسوم اند.

موج سبز باید بداند که وقتی تجمع غیرقانونی می کند و می خواهد اعتراضش را نشان بدهد، باید یک نیروی غیرقانونی را هم تحمل کند: لباس شخصی! جماعتی که به ظاهر حمایت حاکمیت را پشت سر خود دارد؛ اما در باطن فقط و فقط دارد بدون هیچ دستور مشخص و بر اساس آن وظیفه ای که برای خود احساس می کند، از فرصت پیش آمده استفاده می کند و به خیابان می آید و "اغتشاشگر" را گوشمالی می دهد. در مقام این نیستم که بخواهم حق را به "لباس شخصی" ها یا "معترضان" بدهم. فقط می خواستم این حقیقت را بیان کنم که "موج سبز" اگر می خواهد اعتراضی بکند، همیشه باید یک جماعت را به سختی رو به روی خود بداند. این جماعت را نمی توان به راحتی "بسیجی" نامید.

علی ایحال، با علم به مناسب نبودن شیوه های برخورد فیزیکی و فکری نیروهای حامی دولت و حکومت، باید پذیرفت که دیگر نشان دادن اعتراض های موج سبز در خیابان ها و معابر عمومی، تنفر عمومی از آن ها را بالاتر می برد و به نظر می رسد تا جمعیت مذکور، وجهه اجتماعی مناسبی دارد، بهتر است در بستر نظام، شیوه های قانونی اعتراض و کانال های رسانیدن صدای خود به مسئولان را - با لحاظ تمام محدودیت های موجود - طراحی و اجرایی نماید. البته پیش نیاز این موضوع، جداسازی خط منتقدان و مخالفان است. از آن سو هم بدنه حاکمیت باید بخش "مردمی" این اعتراضات را بپذیرد و با مردم آن طور رفتار کند که دوست دارد با او رفتار شود.

دیگر ادامه ندارد!

۱۱ نظر ۲۳ آبان ۸۸ ، ۰۱:۰۱
حسن میثمی

سال هفتم - (دوره ی جدید) - شماره ی شصت و یکم-بها:6 دقیقه

بسم الله

مطالبات موج سبز

مشق شب:تو و مردم...
امام حسن(علیه السلام) فرمود:
چنان با مردم رفتار نما که ‏دوست دارى با تو رفتار کنند.
از هر معصوم چهل حدیث، ص 114


شاید اگر بخواهیم تعریفی جامع و فراگیر از جمعیت موسوم به موج سبز داشته باشیم، بتوانیم مجموعه ایرانیان مخالف محمود احمدی نژاد را به طور عام "موج سبز" بنامیم. اما آیا خواسته های این موج هم در همین حد متوقف شده است و تنها به مخالفت با محمود احمدی نژاد پرداخته است؟ آیا اگر تعریف خود را کمی گسترده تر کنیم، معنای موج سبز مختل نخواهد شد؟

اگر این فرض را بپذیریم که میرحسین موسوی فرد نخست جریان سبز باشد، باید بررسی های خود را از قبل از انتخابات آغاز کنیم. از زمانی که میرحسین موسوی با شعار احیای اندیشه های ناب بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، حضور رسمی خود را در انتخابات دهم اعلام کرد و به صورت رسمی کاندیدای انتخابات دهم شد. در آن هنگام موسوی اعلام کرد که آغوشش را برای پذیرش تمامی گروه ها باز گذاشته است و هیچ کس را از دایره محبوبان خود بیرون نمی کند. همان جا بود که چراغ سبزهای آقای سبز، نشان داد که دامنه موج سبز می تواند از ربع پهلوی آغاز شود و تا برخی چهره های پایبند به اصول انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ادامه داشته باشد.

همان جا بود که موسوی تمامی کسانی را که در 30 سال عمر جمهوری اسلامی -به هر نحو؛ حق یا ناحق- ضربه و زخمی از این نظام خورده بودند را پشت خود به صف کرد و آنان را دوباره مطرح نمود. در این برهه، دامنه حامیان موسوی از مخالفت با احمدی نژاد بالاتر رفت و حتی مخالفان و معاندان نظام اسلامی نیز داعیه دار سهم در انتخابات ریاست جمهوری شدند. به نحوی که حتی شبکه صدای امریکا نیز با حمایت علنی از این کاندیدا، بارها اعلام کرد که بخشی از منافع ما با انتخاب موسوی، تامین خواهد شد. ماجرا از همین جا آغاز می شود.

انتخابات برگزار شد و ادعای تقلب گسترده از سوی میرحسین مطرح شد. مردم برای حمایت از این شخص و نشان دادن اعتراض خود به نتایج انتخابات به خیابان ها آمدند و سعی کردند اعتراض های خود را با حضور در خیابان ها اعلام کنند. اهداف کسانی که به خیابان ها آمده بودند مختلف بود.

یکی آمده بود ریشه نظام جمهوری اسلامی را از جا بکند. دیگری بر این باور بود که جمهوریت نظام در حال از بین رفتن است و باید جلوی کودتا را گرفت. آن یکی تنها مشکل اش سیدعلی حسینی خامنه ای بود و به خاطر آن به خیابان آمده بود. بعضی فقط به حمایت از میرحسین موسوی و به تبعیت از دستور او راهپیمایی کردند. برخی هم نه مشکلی با نظام داشتند و نه رهبری. فقط می خواستند اعتراض خود را به محمود احمدی نژاد برسانند.

حالا کلاه تان را قاضی کنید و ببینید جمعیتی با این واریانس تفکر، چه مطالباتی می تواند داشته باشد؟ این را می پذیریم که میرحسین موسوی در 14 بیانیه خود به اصول قانون اساسی دائما تاکید کرده است. اما هواداران او نیز این وفاداری را ثابت کرده اند؟ آیا شعار "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران" یا "نه شرقی، نه غربی، جمهوری ایرانی" و حتی "بسیجی واقعی همت بود و باکری" با مطالبات اصلی موج سبز سازگار است؟ میرحسین موسوی چگونه می تواند تجمیع "جمهوری اسلامی" و مخالفان "جمهوری اسلامی" را انجام دهد؟ آیا منطقی است کسانی که با اصل جمهوری اسلامی در سال های گذشته مخالف بوده اند، به یکباره تغییر موضع دهند و برای از دست رفتن جمهوریت نظام، سینه چاک کنند؟

با مواضع شخص میرحسین موسوی کاری نداریم. اما آیا هنوز می توان ادعا کرد جریانی که به نام او در خیابان ها پهن شده است و -به درست یا غلط- با خشونت سرکوب می شود، توسط او رهبری می شود؟ نظرات شخص موسوی تا چه حد در این راهپیمایی ها و خیابان گردی ها تامین می شود؟

با این تفاسیر، آیا می توان ادعا کرد که "موج سبز" که این روزها توسط مرد مثلا سبز ایران، نهضت سبز تلقی می شود و نهضت برخاسته از ملت ایران نامگذاری شده است، یک نیاز واحد را می طلبد و بر آن پافشاری می کند؟ آیا می توان پذیرفت که جوانی که همت و باکری را تا چند ماه پیش، خشونت طلب و بی ترمز خطاب می کرد، حالا آن ها را سرلوحه کارهای خود قرار دهد؟

با احترام به تمام کسانی که دغدغه شان پربار شدن شجره طیبه جمهوری مقدس اسلامی است و سبز هم هستند، آیا شما باور نمی کنید که موج سبز دیگر، سبز نیست؟

ادامه دارد...

موضوع قسمت بعد:
*آیا موج سبز تمام می شود؟


و... آن ها: لطف کردید اگر زحمت چند کلیک را کشیدید و کامنت گذاشتید.

۱۶ نظر ۱۶ آبان ۸۸ ، ۰۱:۲۱
حسن میثمی

سال هفتم - (دوره ی جدید) - شماره ی شصتم-بها:3 دقیقه

بسم الله

یک نگاهک تحلیلی به پس از انتخابات/1:

موج سبز از کجا رویید؟

مشق شب:تو و مردم...
امام حسن(علیه السلام) فرمود:
چنان با مردم رفتار نما که ‏دوست دارى با تو رفتار کنند.
از هر معصوم چهل حدیث، ص 114


پیدا کردن این که اصالتا موجی که امروز به نام "موج سبز" معروف شده است، از کجا پیدا شده است، نباید کار بسیار سختی باشد. سرنخ این موج نه در رسانه های بیگانه می توان یافت و نه در دسیسه های خارج علیه داخل.

پی ماجرایی مانند موج سبز را وقتی می گیریم، می رسیم به آن روزی که گشت های ارشاد - بنا به سلیقه خودشان - جلوی مصادیق تبرج و بدحجابی و پوشش نامناسب را - به بدترین وجه ممکن - می گرفتند.
می رسیم به آن روزهایی که بخشنامه های رسانه ملی یک به یک می رسید که "انتقاد" از دولت عواقب بدی را به دنبال خواهد داشت. می رسیم به آن روزی که سوپاپ های اطمینانی همچون شرق، هم میهن، شهروند امروز و امثال آن تخته شدند و شبکه های رادیو و تلویزیون به حمد و ثنای دولت نهم پرداختند.
می رسیم به آن روزهایی که مرز نقد و تخریب در ادبیات سیاسی ما گم شد و هر آن کس هم که نقد دلسوزانه می کرد، برچسب تخریب می خورد و به کناری می رفت.
می رسیم به آن روزهایی که علی رغم توضیح دلایل حمایت خاص مقام معظم رهبری از دولت نهم توسط خود ایشان، رسانه های احمقی مانند کیهان، فارس و رجا و بلندگوهای مریضی همچون اعتماد و اعتمادملی نگذاشتند این خط افتراق رهبری و رییس جمهوری به خوبی مشخص شود و منتقدان احمدی نژاد، منتقدان رهبری شدند و باقی ماجرا.

نطفه های موج منتقد جدی دولت در همین روزها منعقد شد. بعد از آن هم فردی مانند میرحسین موسوی آمد و این موج را باغبانی کرد. مرد سبز ایران در آستانه انتخابات سعی کرد شرایط را طوری جلوه دهد که انگار دولت نهم کشور را به ورطه سقوط کشانده است. در حالی که با قبول شرایط نامساعد کشور، نمی توان این طور برداشت کرد که سیاست های محمود احمدی نژاد می رفت تا کشور را منفجر کند! موسوی سعی کرد تمام آتش های زیر خاکستر مردم علیه شخص محمود احمدی نژاد را به نحوی شعله ور کند و به آن ها این طور بقبولاند که تمامی مردم ایران با شما یک صدایند و احمدی نژاد را نمی خواهند.

در همین سخنرانی های موسوی بود که موج سبز پروار شد و با کلمه کلمه های "کلمه" و "قلم نیوز"، تنفر حامیان میرحسین از محمود نهم بیش از پیش می شد. همین تنفرهای افراطی بود که نگاه ها را نسبت به همه چیز کثیف کرد و 13 میلیون حامی مهندس را به فضایی برد که "طبق آمار واصله، پیروز قطعی در انتخابات 22 خرداد، بنده هستم!"

همین تنفرها، همین توهم ها و همین اطمینان ها به "احمدی بای بای" باعث شد که موج سبز - و به خصوص جوانان حامی مهندس - هر گونه احتمال پیروزی محمود احمدی نژاد را در انتخاب دهم ملت ایران نزدیک به صفر بداند.

ادامه دارد...

موضوع قسمت بعد:
*مطالبات موج سبز چیست؟ یا موج سبزی ها چه می خواهند؟


و... آن ها: لطف کردید اگر زحمت چند کلیک را کشیدید و کامنت گذاشتید.

۲۲ نظر ۰۲ آبان ۸۸ ، ۰۱:۰۶
حسن میثمی

سال ششم-(دوره ی جدید)-شماره ی پنجاه و ششم-بها:6 دقیقه

بسم الله

آیا مسدود کردن سایت ها و وبلاگ ها خوب است؟

در مذمت سلیقه ای بودن قیلطران یا همان مسدودینگ!

مشق شب:مته به خشخاش گذاشتن هم نتایج خوبی ندارد بعضا!

امام حسن(علیه السلام) فرمود:

به‌ خدا سوگند اگر پرده‌ برگیرند، معلوم‌ مى‌شود که‌ نیکوکار مشغول‌ کار نیک‌ خود است‌ و بدکار گرفتار بدکردارى‌ خود.

تحف‌ العقول‌ ، ص240

موج دوم مسدود کردن سایت ها و وبلاگ ها که به ساحل رسید، ابتدا خیلی توجه ها را جلب نکرد. اما وقتی چند روز گذشت و به چند سایت مورد نیاز همیشگی سر زدیم و دیدیم بر اساس قانون دسترسی مان غیرمجاز است، کم کم احساس کردیم که دمای خونمان از آن چه که باید، بیش تر شده و کمی نگران شده ایم. نگران این که مسدود کردن سایت ها و وبلاگ ها بر اساس چه معیاری صورت می گیرد و اصولا مسدود کردن یک سری سایت و یا وبلاگ به نام اسلام و مسلمین چه تبعاتی می تواند داشته باشد؟

این عمو فیلترباف هم برای خودش جریاناتی دارد در وبلاگستان! از وقتی که موج دوم مسدود کردن سایت ها و وبلاگ ها آغاز شده است، بنده خدا کلی فحش و بد و بیراه نثارش شده و کلی نامه به نشانی خانه اش رسیده است. اما این اعتراضات از کجا نشات می گیرد و حرف حساب معترضان چیست؟ مسلما روی سخن ما با عموفیلترباف مهربان است.

مسلما کم تر کسی است که از بیخ و بن مخالف امر مقدس مسدود کردن سایت های غیراخلاقی باشد. قانونی است که بر اساس مشاهدات عینی و میدانی در اکثر ممالک دنیا اجرایی می شود و برخی سایت ها که دیگر شورش را درمی آورند و قوانین آن مملکت را نقض می کنند دسترسی شان غیرممکن می شود. پس تا به این جا به این موضوع می رسیم که کسی با نفس مسدود کردن سایت ها و وبلاگ ها بر اساس "قانون" هیچ مشکلی ندارد. اما داستان از جایی شروع می شود که به جای واژه زیبای "قانون"، واژه ای نامانوس به نام "سلیقه" جایگزین می شود.

جناب آقای قیلطران! به وبلاگ نویسان فارسی زبان حق بدهید که وقتی در قوانین شما سایت "فرندفید" -که یکی از سایت های وب2 است و فی نفسه هیچ محتوایی ندارد و محتوایش توسط کاربرانش اعم از مسلمان و مسیحی و امثالهم ساخته می شود- مستلزم مسدود است، انتظار نداشته باشید که هیچ کس ندای اعتراضی برنیاورد و همه به به و چه چه کنند. حالا کنار می گذاریم عده وبلاگ هایی را که بدون هیچ گونه مشکل اخلاقی، فقط به دلیل "سلیقه" سیاسی یک دولت زیر تیغ مسدود شدن می رود.

جناب آقای قیلطران! وقتی به نام قانون و بر اساس سلیقه هایتان سایتی را مسدود می کنید که نه مشکل اخلاقی دارد و نه گلدکوئست است و نه جوانان را منحرف می کند، و اسم این سلیقه نسبتا کج تان را "قوانین اسلام" می گذارید، دیگر انتظار نداشته باشید که حتی وبلاگ نویسان -مثلا- ارزشی وبلاگستان ساکت بنشینند و برای مسدود شدن سایت های مورد نیازشان سوت و کف بزنند!

جناب آقای قیلطران! وقتی شما سایت و یا وبلاگی را مسدود می کنید، کاربر این حرف ها سرش نمی شود و به دنبال یک مسدودشکن(!) می افتد. مسلما این مدل سایت ها و یا نرم افزارهایش هم نه در سایت تبیان یافت می شوند و نه در سایت راسخون و امثالهم! آن ها را می توان در سایت هایی یافت که بعضا یک سری لینک های قلقک آمیز هم زیرش کشف می شود. نمی دانم! اما تا جایی که اسلامم قد می دهد از آن به بعد گناهش می رود و زیر برگه شما نوشته می شود. الله اعلم.

جناب آقای قیلطران! مسدود کردن سایت ها و وبلاگ ها -آن هم بر اساس سلیقه- یعنی این که شما بخواهید جلوی یک جریان آب را با یک دستمال کاغذی بگیرید. موفق باشید!

جناب آقای قیلطران! وقتی بر اساس سلیقه ات -یا همان قانون نانوشته- مسدود می کنی و به جایش می نویسی "بر اساس قانون دسترسی به این سایت امکان پذیر نیست" یعنی این که قانون یک کشور اسلامی می گوید که این سایت را نبین. یعنی یک جورهایی داری از طرف اسلام سخن می گویی. پس لطفا آن جمله کذایی را تغییر بده و بگو: بر اساس سلیقه بنده شما نباید این سایت را ببینی! چون اسلام هیچ گاه از این دست احکام سلیقه ای صادر نمی کند.

جناب آقای قیلطران! برای راهی بهشت کردن تمامی انسان های این مرز و بوم خیلی دست و پا نزن! چرا که «به‌ خدا سوگند اگر پرده‌ برگیرند، معلوم‌ مى‌شود که‌ نیکوکار مشغول‌ کار نیک‌ خود است‌ و بدکار گرفتار بدکردارى‌ خود.»

غیر مرتبط:
بازی وبلاگی نامه ای به عموفیلترباف! » وب نامریی (+)
به عموفیلترباف نامه می نویسند! » وبلاگ نیوز (+)


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ در این هفته لطف کردند. پاسخ های نظراتتان در زیر هر نظر درج شده است.

وبلاگ طعم عسل -- وبلاگ گام آخر -- وبلاگ یاران آسمانی -- وبلاگ کاغذ کاهی -- وبلاگ بی سایه بان -- وبلاگ یک منتظر -- وبلاگ گلچهره -- وبلاگ سلوک -- وبلاگ بادبادک باز -- وبلاگ ساعت شنی -- وبلاگ عرفه -- وبلاگ ما باید با هم حرف بزنیم -- وبلاگ تردید خاکستری -- وبلاگ کاتب باشی -- وبلاگ لیوان خالی -- وبلاگ ورق پاره های تنهایی -- وبلاگ چرک نوشت های یک بچه آخوند -- وبلاگ صدای عجیب

۳۳ نظر ۲۲ فروردين ۸۸ ، ۰۰:۳۰
حسن میثمی

سال ششم-(دوره ی جدید)-شماره ی پنجاه و پنجم-بها:2 دقیقه

بسم الله

آبمان در یک جو می رود؟

از دشمن خونی تا رفیق گرمابه و گلستان

مشق شب:کشور دوست و همنشین ما؛ امریکا!

امام حسن(علیه السلام) فرمود:

اگر به‌ خاطر نیازى‌ مجبور شدى‌ با مردى‌ دوست‌ و همنشین‌ شوى، پس‌ با کسى‌ دوست‌ شو که‌ وقتى‌ با او همنشینى‌ مى‌کنى، موجب‌ زینت‌ تو باشد و هنگامى‌ که‌ به‌ او خدمتى‌ کردى‌، از تو حمایت‌ کند و هنگامى‌ که‌ از او در خواست‌ کمک‌ کردى، تو را یارى‌ کند و اگر سخنى‌ گفتى، سخن‌ تو را تصدیق‌ کند و اگر حمله‌ کردى، هجوم‌ تو را قوت‌ بخشد و اگر چیزى‌ طلب‌ کردى‌، تو را یارى‌ کند و اگر نقصى‌ از تو آشکار شد، آن‌ را بپوشاند و اگر نیکى‌ از تو دید، آن‌ را به‌ حساب‌ آورد.

بحار الانوار ، ج44 ، ص139

آن قدر در این چند روزه صداوسیمای عزیزمان به ناشیانه ترین وجه سخنان رهبر معظم انقلاب در مشهد مقدس را دستمالی کرد که دیگر حرف زدن درباره اش سخت شده است. قبل و بعد از هر برنامه ای به صورت کاملا تکراری و خسته کننده، شاهد قسمت هایی از سخنرانی های رهبری هستیم. سخنرانی هایی که مهم بود، اما مثل همیشه دیده نشد. در آخرین قسمت این سخنرانی، رهبر معظم انقلاب سکوت بعد از پیام نوروزی رئیس جمهوری ایالات متحده را شکاند و پاسخش را داد. عکس العملی که هنوز ظاهرا صداوسیما را بیدار نکرده است.

شما نیز در برابر خود انتخابی دارید. ایالات متحده مایل است که جمهوری اسلامی ایران بر جایگاه راستین خود در جامعه ی بین الملل قرار بگیرد. شما دارای چنین حقی هستید – اما این حق با مسئولیت های واقعی همراه است و به این جایگاه نه از راه ترور یا به مدد جنگ افزار، بلکه از طریق اقدامات مسالمت آمیز که نشان دهنده ی بزرگی حقیقی ملت و تمدن ایران است می توان دست یافت. و معیار سنجش این بزرگی داشتن توانایی برای ویران کردن نیست، نشان دادن توانایی شما برای ساختن و آفریدن است.

راستش را بخواهید از کل پیام نوروزی آقای رئیس، همین بند را مهم یافتم. بقیه تعارفات معمولی و هندوانه هایی بود که حسین آقا به زیرکی زیر بغل خیلی از ماها گذاشت. قضاوت را هم می گذارم به عهده خودتان. به قول بنده خدایی هر چه جورجی احمق بود، باراک حواسش جمع و زیرک است.

مرتبط:
چرا حق دارم نسبت به پیام نوروزی آقای اوباما خوش بین نباشم؟ (بامدادی) (+)
فیلم پیام نوروزی آقای رئیس (سایت کاخ سفید) (متنی - صوتی - تصویری)
پاسخ رهبر جمهوری اسلامی ایران (خامنه ای دات آی آر) (متنی - صوتی - تصویری)


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ در این هفته لطف کردند. پاسخ های نظراتتان در زیر هر نظر درج شده است.

وبلاگ آخرین گلبرگ گل یاس -- وبلاگ بی سایه بان -- وبلاگ مادرستان -- حامد خانی -- ناشناس -- وبلاگ صدای عجیب -- وبلاگ سلوک -- وبلاگ چرک نوشت های یک بچه آخوند -- وبلاگ یک منتظر -- وبلاگ شهری در آسمان -- وبلاگ راه آسمانی -- وبلاگ نجوای دل -- وبلاگ صلیب نقره ای --وبلاگ بادبادک باز

۱۸ نظر ۰۸ فروردين ۸۸ ، ۱۵:۵۳
حسن میثمی

سال ششم-(دوره ی جدید)-شماره ی چهل و پنجم-بها:3 دقیقه

بسم الله

انگار خدا را فراموش کرده ایم کلا!

خدا با ما قوم و خویشی ندارد

 

مشق شب:خدا؟...نمی شناسم!!

امام حسن(علیه السلام) فرمود:

اى‌ بندگان‌ خدا! از خدا بپرهیزید [بترسید]، و بدانید که‌ هر کس‌ از خدا بپرهیزد [بترسد]، خداوند او را به‌ خوبى‌ از فتنه‌ها و آزمایش ها برآورد و در کارش‌ موفق‌ سازد و راه‌ حق‌ را برایش‌ آماده‌ کند.

تحف‌ العقول‌ ، ص234

گروه اول:
ما الآن عالی هستیم. یعنی حرف نداریم و آن هایی که قبل تر جای ما نشسته بودند هیچ نبودند. بالا بروید، پایین بیایید در کل تاریخ بشریت نظیرمان را پیدا نمی کنید. درگوشی هم بهتان می گوییم که احتمالا گروه دوم زیرآبمان را خواهد زد. از این رو برای جلوگیری از پس افتادن دست پیش می گیریم.
این گروه دوم خیلی خیلی [...] است و اصلا بچه های خوبی نیستند. اصلا هم باهاشان خوب نیستیم و هر وقت هم که اداره ی امور را در دستشان گرفته اند شکر زده اند به هر چه توانسته اند. خلاصه! سرتان را درد نیاوریم؛ ما الآن بهترینیم.

گروه دوم:
ما قبلا عالی بودیم. یعنی حرف نداشتیم و آن هایی که الآن سر جای ما نشسته اند هیچ هستند. بالا بروید، پایین بیایید در کل تاریخ بشریت نظیرمان را پیدا نمی کنید. در گوشی هم بهتان می گوییم که احتمالا قبل تر گروه اول زیرآبمان را زده است. از این رو برای کم نیاوردن و یک گام به پیش رفتن می گوییم: آیینه!
این گروه اول خیلی خیلی [...] است و اصلا بچه های خوبی نیستند. اصلا هم باهاشان خوب نیستیم و الآن هم که اداره امور را دستشان گرفته اند شکر زده اند به هر چه توانسته اند. ما قبلا خیلی خیلی بهتر بودیم. خلاصه! سرتان را درد نیاوریم؛ ما قبلا بهترین بودیم و در آینده هم بهترین تر خواهیم بود!

بزرگ جمع:(=کارشناس جمع، پیر مراد جمع، بابای جمع و...)
فضاى تبلیغاتى کشور، فضاى مطبوعاتى کشور، فضاى تبلیغات سیاسى کشور به هیچ وجه فضاى خرسندکننده‏ اى نیست. ما بایستى از اسلام براى عمل خودمان، براى رفتارهاى خودمان، براى موضع گیرى ‏هاى خودمان درس بگیریم و بدانیم بقاى نظام اسلامى، برکات الهى، تفضلات و رحمت الهى تا وقتى است که ما پایبند و مقید باشیم. خدا که با ما قوم و خویشى ندارد. بارها من عرض کرده ‏ام. بنى ‏اسرائیل همان کسانى هستند که خداى متعال در قرآن مکرر میفرماید: «اذکروا نعمتى الّتى انعمت علیکم و انّى فضّلتکم على العالمین». خدا بنى ‏اسرائیل را بر عالمین تفضیل داد؛ اما همین بنى ‏اسرائیل به خاطر اینکه لوس شدند، قدر نعمت خدا را ندانستند و کفران کردند، «کونوا قردة خاسئین»، «ضربت علیهم الذّلّة و المسکنة»؛ تبدیل شدند به این.
وقتى رحمت الهى براى ما پیش خواهد آمد که مواظب و مراقب خودمان باشیم؛ مراقب حرف زدنمان، مراقب اقدام کردنمان، مراقب تبلیغاتمان. این فضاى بى بند و بارى در حرف زدن، در اظهارات علیه دولت، علیه کى‏ به خاطر اغراض، این ها چیزهائى نیست که خداى متعال از این ها به ‏آسانى بگذرد. آن وقت کسانى خطا می کنند، خداى متعال «و اتّقوا فتنة لا تصیبنّ الّذین ظلموا منکم خاصّة»؛ بله این جورى است. بعضى از ظلم ها، بعضى از کارها هست که نتیجه و اثر آن دامن همه، نه فقط دامن آن ظالم را میگیرد؛ بر اثر رفتار یک عده‏اى که در گفتار خودشان، در عمل خودشان، در قضاوت خودشان ظلم میکنند. باید مراقب این چیزها بود. (+)


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ در این هفته لطف کردند.

یه بیننده یا یه شنونده؛ شاید هم گوینده -- وبلاگ بی سایه بان -- وبلاگ چرک نوشت های یک بچه آخوند -- وبلاگ گلچهره -- حدیث -- وبلاگ یه دختره!!! -- وبلاگ سوشیانس(عج) -- وبلاگ حیات خلوت -- وبلاگ لیوان خالی -- وبلاگ کاغذ کاهی -- وبلاگ آخرین گلبرگ گل یاس -- ناشناس -- وبلاگ صدای عجیب -- وبلاگ ساعت شنی -- وبلاگ کوله پشتی

۱۵ نظر ۱۶ آذر ۸۷ ، ۰۰:۴۰
حسن میثمی

سال پنجم-(دوره ی جدید)-شماره ی سی و یکم-بها:5 دقیقه

بسم الله

تاریخ برای ملت ما چه جایگاهی دارد؟اصلا جایگاهی دارد؟؟!
به تاریخ بگو برود بمیرد!

مشق شب:گذشته ها نگذشته...به فکر آینده باش!

امام حسن(علیه السلام)فرمودند:

اى‌ بندگان‌ خدا!از عبرت ها پند گیرید و از اثر گذشتگان‌ متوجه‌ شوید و به‌ وسیله‌ نعمت ها از نافرمانى‌ خدا باز ایستید و از پندها سود برید.

تحف‌ العقول‌ ،ص‌239

خیلی تعجب نکنید. یعنی از دیدن میان تیترها -خدای ناکرده- یک وقت چشمانتان از حدقه نزند بیرون. مادرم می گفت:«در این سی سال هر چه که دلت بخواهد دیدیم. از ترور و فتنه و آشوب و شورش گرفته تا تظاهرات و وعده و امید و بیم.» نمی دانم چرا حرف هایش را -استثنائا- خیلی خوب فهمیدم! انگار در همین چهار پنج سالی هم که از سن -مثلا- بلوغ سیاسی ما می گذرد، همه ی این ها را که مادر گفت دیده ایم. راستی! چرا؟

اشتباه نخست:بنی صدر؛صد در صد!

انقلاب که پیروز شده بود، همه جوگیر بودند. ملت عزم شان را جزم کرده بودند که تا همین دو سه ماه آینده برسند به آن مدینه ی فاضله ای که باید. دائم امام می گفت که این جمهوری اسلامی کار دارد تا بشود جمهوری اسلامی. اما... .
مادر می گفت از نماز جمعه که برمی گشتیم -همان سال های اول- صدای مرتضوی -همان وزیر شعار خودمان- در گوش همه می پیچید که:بنی صدر صد در صد؛رجوی صفر درصد. مردم هم تکرار می کردند. مردم بنی صدر را برای نمره ی بیست خواستند و به او رای دادند. وقتی هم آقای بنی صدر آمد روی کار و یواش یواش اشتباهات اش رو شد، ملت یکی یکی رفتند کنار. تا وقتی از آب درآمد که این بابا اصلا منافق است.
در این جا مهم بنی صدر نیست. مهم ملت ایران است. اشتباه اول را انجام داد:به بنی صدر با نمره ی عالی رای داد و طبیعتا از او انتظار نمره ی عالی داشت و طبیعتا تحمل خطاهای آقای صد در صدی را نداشت.به همین سادگی!

اشتباه دوم:خمینی و خامنه ای،خاتمی!

سال 1376 است. خیلی از اشتباه نخست نگذشته است. یعنی ملت باید یادشان باشد آن خاطره ی تلخ را. به سید محمد خاتمی رای می دهند. اما باز هم با نمره ی بیست. روی کار می آید. هشت سال خدمت می کند و بعد می رود. ملت از او ناراضی هستند. خیلی از آن هایی که به رئیس جمهور محبوب شان رای داده اند، از رای خود پشیمان اند. چرایی اش را در بند قبل بخوانید.
در این جا مهم سیدمحمد خاتمی نیست. مهم ملت ایران است. اشتباه دوم را انجام داد:به سیدمحمد خاتمی با نمره ی عالی رای داد و طبیعتا از او انتظار نمره ی عالی داشت و طبیعتا... .

اشتباه سوم:او رجایی زمان ماست!

سال 1384؛ پس از هشت سال ریاست جمهوری سیدمحمد خاتمی، محمود احمدی نژاد با رای مردم روی کار می آید. هنوز ده سال از اشتباه دوم نگذشته است. حافظه ی تاریخی ملت ایران نباید آن را فراموش کرده باشد. اما احمدی نژاد هم با نمره ی بیست رای می آورد و رئیس جمهور می شود. هنوز چهار سال اول تمام نشده، خیلی از دو آتشه هایی که به دکتر رای داده اند، از رای شان برگشته اند. چرایی اش را اگر بنشینید و صد سال هم فکر بکنید نمی توانید پیدا کنید،چه برسد در بند قبل و قبل تر!
در این جا مهم محمود احمدی نژاد نیست. مهم ملت ایران است. اشتباه سوم را انجام داد:به محمود احمدی نژاد با نمره ی عالی رای داد و طبیعتا... .

و این دور تسلسل تا کی...؟

تا وقتی تاریخ و گذشته برای ملت ما ارزش نداشته باشد.آن وقت باز هم باید ببینیم کسی روی کار می آید و توسط عده ای آن قدر بالا می رود که برای آن ها می شود خدا، و برای عده ای آن قدر پایین می آید که کم ترین هم نیست. آن وقت است که «نقد» در مملکت ما می میرد. به همین سادگی!

توضیح:در این نوشتار به هیچ وجه تکیه بر روی افرادی که نام آن ها در متن آمد نیست، بلکه فقط و فقط مقصد این بود که رفتاری از هزاران رفتار ملت ایران بازشناسی شود. به همین سادگی!


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ لطف کردند:

وبلاگ همقطاری سلام -- وبلاگ شب های شعر شاعر شنیدنی است -- وبلاگ سرزمین نور -- وبلاگ طلب وصل -- وبلاگ محبین14 -- امیر -- وبلاگ خیزران -- ناشناس -- وبلاگ خط سوم -- وبلاگ انجمن مجازی ایران -- وبلاگ خاک انداز -- وبلاگ یاران ناب -- وبلاگ من خلوت نشین -- وبلاگ عروج -- وبلاگ یا علی مولا -- وبلاگ طعم عسل

۲ نظر ۱۴ تیر ۸۷ ، ۱۹:۵۶
حسن میثمی

سال پنجم-(دوره ی جدید)-شماره ی سیزدهم-بها:2 دقیقه

بسم الله

ادب آداب دارد
دموکراسی ادب...دارد؟؟!

در هفته ی گذشته،دیگر کم تر کسی بود که خبرش را نشنیده باشد.اولش کمی برای مردم غریب بود.اما کم کم متوجه شدند که رئیس جمهورشان به دانشگاهی به نام کلمبیا رفته است و رئیس آن دانشگاه علیه ایران و ایرانیان حرف ها پراکنده است.بعد از سخنرانی آن رئیس هم،محمود احمدی نژاد،ریاست جمهوری سخنرانی کرده است.کاری به این نداریم که محمود احمدی نژاد،به خوبی توانسته از پس این رئیس و اربابانش بربیاید یا نه.البته باید کار داشته باشیم.اما تحلیل این موضوع،وظیفه ی عده ی دیگری است.

اما از این واقعه،خیلی چیزها دستگیرمان شد که شاید قبل از آن،باید هزاران دلیل  برای این عقل چموش می آوردیم و صغری و کبری می چیدیم که متقاعد شود.اما این اتفاق،باعث شد ره چند ساله را یک روزه بپیماییم و خیلی از نقاط تاریک،برایمان روشن شود.

نمی دانم برای تو،هنوز آن دموکراسی که به قول سیاسیون اخلاقیات در آن جایی ندارد،الگو و نقطه ی آمال است یا نه.اما روز واقعه،بر من ثابت شد که این دموکراسی بی ادب هیچ گاه نمی تواند سعادت من - و البته جامعه ی من - را برایم رقم بزند.دموکراسی ای که برایش رئیس جمهور 70میلیون انسان - چه بسا بیش تر - هیچ ارزشی ندارد و به راحتی رئیس یک دانشگاه را تحت فشار می گذارد تا هر چه از دهانش درمیاید،نثار یک ملت با قدمتی چندهزار ساله بکند.

دموکراسی،با تمام اسباب و وسایلش - حداقل تا اطلاع ثانوی - از جولانگاه ذهن من خداحافظی کرد.دارم دور و اطرافم را می گردم ببینم چیزی جا نگذاشته تا بهانه ای شود که برگردد؟


مشق شب:س ی ا س ت...خیلی ها ازش می ترسند،اما یک تعریف مشخص دارد.

امام حسن(علیه السلام)فرمود:

[مفهوم و معناى]سیاست آن است که حقوق خداوند و حقوق موجودات زنده و حقوق مردگان را رعایت کنى.

بحارالأنوار: ج 73، ص 318، ح 6


با تشکر از دوستانی که با نظرات خوب خودشان،ما را همراهی کردند:

وبلاگ امام حسن مجتبی(علیه السلام) -- سلما -- وبلاگ بچه های آسمان -- وبلاگ منطقه ی 727 -- وبلاگ صمیمانه ها -- وبلاگ انسجام -- وبلاگ هیئت امام حسن مجتبی(علیه السلام) -- وبلاگ تا صبح انتظار -- وبلاگ حریم یاس -- وبلاگ سهم اباذر -- وبلاگ پیک گردان -- وبلاگ عاشقان مهدی

۰ نظر ۱۳ مهر ۸۶ ، ۱۱:۰۵
حسن میثمی

سال چهارم-(دوره ی جدید)-شماره دو-بها:3 دقیقه

بسم الله

نشکن دلمو...!

یک-در یک روز خوب و هوای آفتابی در یکی از خیابان های شهر - که صدقه سری تعطیلات نوروز بالاخره رنگ آسفالت کف آن را دیدیم - داشتم قدم می زدم.آواز خوانان و دست در جیبان و گاهی هم سوت زنان،شاد و شنگول خیابان را آرام طی می کردم.در حال و روز خوشی بودم که ناگهان در فرق سرم برخورد یک شیء را احساس کردم.هم زمان با این که برخورد را احساس کردم صدای پارس کردن یک توله سگ - که همان هاپ هاپ خودمان است - را شنیدم.اوه اوه!چسبیده به پایم و پاچه ام را به طور سفت گرفته است.اخم کرده است.اما حرفی برای گفتن ندارد.یک حرکت اضافی بکند زیر پایم لهش می کنم...از آن جایی که آن روز،روز خوبی بود،آن شیء که به فرق سرم اصابت کرده بود یک استخوان بود.انداختمش جلوی سگ گرسنه.او هم زوزه ای کشید و الفرار...البت به سمت استخوان...

دو-حتما خبر دارید که اوایل همین فروردین 15 تا نظامی انگستان وارد آب های ایران شدند.یک کم دولت انگلیس شلوغش کرد.بعد دید این تو بمیری از آن هایش نیست.عذر خواهی کرد.ما هم نظامیانشان را پس دادیم بهشان.آن ها هم نگاهی کردند و الفرار...البت به سمت انگلستان

سه-ای بابا!شما هستید خواننده ی محترم؟؟نفهمیدید ربط "یک" و "دو" را؟نگویید این حرف ها را.رابطه ی علی و معلولی دارد.کلی فکر کردم تراوش دادمش از ذهنم بیرون.دلم را نشکنید...


مشق شب:شاید بهتر بود بگویم چهار...اما همین خوب است...مشق شب...موظفی هزار بار از رویش بنویسی...روی صفحه ی دلت...من هم موظفم؛قبل از تو!

امام حسن(علیه السلام) فرمودند:

هرگاه خواستى عزّتى پیدا کنى،بدون این که عشیره‏ اى داشته باشى، و هیبتى پیدا کنى، بدون این که سلطنتى داشته باشى، از خوارى نافرمانى خدا خارج شو و داخل عزّت طاعت خدا گرد.

بحار الأنوار، ج‏44، ص 138، باب 22، ح 6


خودمانی ها:تبریک؛تبریک؛تبریک.بعضی ها عیدی می خواستن.مگر من بابا نوروزم؟ای آقا...ما گور نداریم که با کفنش سودا کنیم(!!)عیدی خبری نیست آقا...با تشکر از دوستانی که نظر دادند:

وبلاگ منتظران -- وبلاگ یک قدم تا پشت خاکریز -- دلارام -- وبلاگ بنت الزهرا(س) -- وبلاگ مونسم خدا -- وبلاگ پله پله تا ملاقات خدا -- وبلاگ سلام1358 -- وبلاگ ارتباطات نوین -- وبلاگ عکس(وبلاگ مهرداد دولت آبادی) -- وبلاگ آب و شراب -- وبلاگ تا صبح انتظار

۱۷ نظر ۱۷ فروردين ۸۶ ، ۰۱:۲۰
حسن میثمی