امام حسن(ع)؛ سیب خوشبو

موضوعات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی از نگاه «سیب خوشبو»

حضرت رسول اعظم(ص) فرمودند: ای حسن! تو «سیب خوشبو»، محبوب و برگزیده خالص قلب من هستی...

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۳۱ خرداد ۹۵، ۱۹:۴۰ - بشرا
    افرین

((بسم الله))

قدس؟؟؟آقا جان عزیزت ولمون کن...مردیم از بس تو این هفته هر جای تلویزیون و رادیو و روزنامه و هر کوفت و زهرماری رو می دیدیم و می شنیدیم و می خوندیم قدس دیدیم.اصلا نسبت به کلمه ی قدس و صهیونیسم حساسیت پیدا کردیم.والا...یکی نیست بگه آخه به ما چه.مگه ما عربیم؟خود اینا می دونن با مملکتشون چیکار کنن.چه ربطی به ما داره.ها؟مگه خودمون کم بدبختی و بیچارگی داریم که باید غصه ی این عرب ها رو هم بخوریم.مردیم از بس صحنه ی دلخراش دیدیم.

یکی نیست بگه به ما چه که روزی ده بیست تا آدم می کشند.مگه ایرانی اند؟تازه ایرانی هم بودن نباید اینقدر سنگشون رو به سنیه می زدیم.چه برسه به این که عربن...اصلا از قدیم و ندیم گفتن آب عرب و عجم تو یه جوب نمی ره.حالا آقا اومده می گه قدس رو بریم آزاد کنیم.بشین بینیم بابا!تازه پول هم بهشون...

صبر کن ببینم!کی گفته قدس مساله ی اول جهان اسلامه؟[امام]خمینی گفته؟باسه خودش گفته آقا جان.به ما چه.اصلا می دونی چیه؟من حال می کنم می بینم این فلسطینی ها می میرن.آقا جان دنیای امروز همینه.اونی که زورش بیش تره می کشه.حالا ما با یه چوله مملکت می خوایم جلو آمریکا وایسیم؟بشینیم بهتره.واریس می کنه پامون!!

چه خوب می شد مثل قدیم ندیم ها-زمان همون خدا بیامرز-سبیل این آمریکایی ها رو چرب می کردیم.اون ها هم کاری به کار ما نداشتند.انرژی هسته ای و بسته ای رو هم دو دسته ای تقدیممون می کردند.ما پامون رو دراااااز می کردیم و فیلم [...] می دیدیم.حالا اومدن به جای برنامه ی شاد تو تلویزیون قدس واسه من می زارن.جمع کنین بینیم بابا.

این آخوند محلمون-غلط نکنم از رژیم پول می گیره میاد اون بالا وراجی می کنه-می گه اگه می خوای مخالف جریان آب حرکت کنی باید حسابی شنا کنی.حسابی هم جلوی جریان آب باید وایسی.من هم راستیتش می ترسم تو حرفش حرف بزنم.شانس نداریم که!یهو می بینی از این پجو مشکی ها میاد جلوی پای آدم،بعدش دو تا جندالله پیاده می شن و به اسم اهانت به روحانیت می ندازنت تو حلفدونی.و گرنه بهش می گفتم حاجی جون با دوست داریم رو آب بخوابیم بعد حالشو بکنیم.حتما در جوابم در می اومد می گفت:راحتی ان شاءالله اون دنیا...فعلا زندگی کن...

آخ.راستی!پسر یه سر برو بانک ببین حقوق این ماهم اومده؟از حواس رفتم...برو یالا...

بازنشستگیه و هزار درد...آها...گفتم بازنشستگی...مرده شورشون رو ببرن...بعد اینقدر خدمت تو اداره حالا باید...

- آقا جون...جان عزیزت ولمون کن...مردیم از بس...


مشق شب:اگر گفتید چه ربطی داره؟؟؟!!!

از امام مجتبى(علیه السلام)سؤال شد:کرم چیست؟فرمود:

آغاز به بخشش نمودن پیش از درخواست نمودن و اطعام نمودن در وقت ضرورت و قحطى.

سؤال شد:دنائت و پستى چیست؟ فرمود:

کوچک بینى و دریغ از اندک.


با تشکر از دوستانی که نظر دادند:

وبلاگ چلوکباب >>توضیح:یک تشکر بسیار ویژه از آقا نیما که زحمت به روز رسانی رو هفته ی پیش به دلیل مشکلات فنی این خوشگل بابا به دوش کشیدند.ممنون آقا نیما -- وبلاگ مجنون ولایت -- وبلاگ راز نهفته -- وبلاگ شب های شعر شاعر شنیدنی است -- وبلاگ مهراوه ی من -- آقا امید -- وبلاگ دارالمجانین >>توضیح:اگر می خواهید باهاش خداحافظی کنید سریع برید وبلاگش.داره می ره مکه ها...داستان مکه رفتنش هم...قشنگه و گریه آور...حتما بخونید -- وبلاگ بچه های آسمان -- فائزه خانم

۲۰ نظر ۱۸ تیر ۸۵ ، ۱۴:۱۸
حسن میثمی

بسم الله

نمی دانم می توانید روی آیه های قرآن که حرف های مسلم خدا هم هستند درپوش بگذارید یا نه.اما با خودتان رو راست باشید.حق همین است که می خوانید.و لا غیر...

به نام خداوند بخشنده ی مهربان

ای رسول ما!مردان را بگو تا چشم ها-از نگاه ناروا-بپوشند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند که این بر پاکیزگی-جسم و جان-اصلح است و البته خدا به هر چه کنند کاملا آگاه است.

و زنان مؤمن را بگو تا چشم ها-از نگاه ناروا-بپوشند و فروج و اندامشان را-از عمل زشت-محفوظ دارند و زینت و آرایش خود را جز آن چه-قهرا-ظاهر می شود بر بیگانه آشکار نسازند و باید سینه و بر و دوش خود را به مقنعه بپوشانند زینت و جمال خود را آشکار نسازند جز برای...[محارم خود]...و آن طور پای به زمین نزنند که زیور و زینت پنهان آن ها معلوم شود و ای اهل ایمان همه به درگاه خداوند توبه کنید.باشد که سعادتمند و رستگار شوید.

سوره ی نور-آیات 30-31

ای پیغمبر!به همسران و دختران خود بگو که خویشتن را-هنگام خروج از خانه-به چادرها فرو پوشند که این کار برای آن که-به عفت و پاکدامنی-شناخته شوند و مورد تعرض و آزار-ناپاکان-قرار نگیرند و خداوند آمرزنده و مهربان است...

سوره احزاب-آیه 59


مشق شب:حضرت فاطمه(سلام الله علیها)...حجاب...عفت...حیا...یک الگو...او هم یک انسان بود...انسان متعالی.

پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله):

فاطمه عزیزترین مردم نزد من است.

بشاره المصطفی؛ص71


با عرض تسلیت به مناسبت فرا رسیدن ایام فاطمیه(سلام الله علیها)،این ایام بهانه ای شد تا چند آیه از قرآن را درباره ی حجاب به خدمتتان یادآور شویم.

با تشکر از دوستانی که نظر دادند:

وبلاگ آشنایی با پدر زمان -- وبلاگ مجنون ولایت -- وبلاگ خرابه،کوچه،کربلا -- وبلاگ غالبون -- وبلاگ شب های شعر شاعر... -- وبلاگ نجوای شاکی -- وبلاگ به رنگ انتظار -- وبلاگ خیال آبی -- وبلاگ آیین بهشت -- وبلاگ صلیب نقره ای -- وبلاگ ماندنی -- وبلاگ هاجر و اسمعیل -- وبلاگ مچول کوچول -- وبلاگ حریم دوست -- وبلاگ مدعی -- وبلاگ تیم ملی -- وبلاگ سلام سهراب -- وبلاگ بچه های آسمان -- وبلاگ پرنده ی آبی -- وبلاگ شرق -- وبلاگ هیئت محبان الرضا(علیه السلام) -- وبلاگ درد -- وبلاگ کوهستان -- وبلاگ کامپیوتر برای همه

۹ نظر ۱۰ تیر ۸۵ ، ۱۷:۱۰
حسن میثمی

بسم الله

تب جام جهانی حسابی بالا رفته و حسابی ملت جهان رو تحت تاثیر قرار داده.کافی بود روز بعد از بازی ایران و مکزیک از خونه بیرون بیایید و اعصاب کوبیده(همان خورد)مردم را ببینید.می خواستم زودتر از این ها یه پست درباره ی جام جهانی بنویسم.اما نشد.بعد از اون روز لعنتی هم حسش نبود.

نه می خوام درباره ی بازی ایران مکزیک حرفی بزنم؛نه می خوام تیم رو تحلیل کنم.چون نه من یه کارشناسم نه این جا جاش هست.اما فقط می خواستم یک چیزی بگم.

اعصاب خودتون رو سر چیزی خورد کنید که ارزشش رو داشته باشه.(خودم همین امروز به این نتیجه رسیدم)احتمال بسیار قوی از پرتغال هم شکست می خوریم.پس از همین الآن خودتون رو آماده کنید که مثل بازی با مکزیک نشه و اعصابتان خط خطی نشه.نمی خوام بگم بازی تیم ملی ارزش نداره یا... .آدم وقتی برای یک چیزی ارزش قائل می شه که ببینه طرف مقابلش هم برای اون ارزش قائله.همین!


مشق شب:حرص نخور.ان شاءالله جام بعدی!

امام حسن(علیه السلام):

چون شخص پیروز در طلب مکوش، و چون انسان تسلیم شده به قَدَر اعتماد مکن [بلکه با تلاش پیگیر و اعتماد و توکّل به خداوند، کار کن].


با تشکر از دوستانی که نظر دادند:

وبلاگ گل سرخ -- وبلاگ یه مسافر -- سایت رقیه خاتون >>این سایت تازه افتتاح شده را حتما ببینید.خیلی مفید و زیباست. -- وبلاگ ماندنی -- وبلاگ قربانیان تغافل -- وبلاگ نجوای شاکی -- صالح آقا زاده >>آقا صالح اگر می خواهید مطلبی بفرستید با ایمیل sibe_kh@yahoo.com مکاتبه کنید. -- وبلاگ غالبون -- وبلاگ محرم راز -- وبلاگ بچه های آسمان -- وبلاگ شب های شعر شاعر شنیدنی است -- وبلاگ گنجینه ی نور -- آدم بد و آدم خوب >>خیلی ممنون از کامنت زیباتون1 -- وبلاگ هاجر و اسمعیل -- وبلاگ آشنایی با پدر زمان


ببخشید یک لحظه!

یک کامنت درباره ی مطلب قبلی(من آدم خوبی هستم):

نویسنده:آدم بد

من آدم بدی هستم چون به بدبختا کمک می دم
من آدم بدی هستم چون هر هفته چهارشنبه به آسایشگاه معلولین تو کهریزک می رم
من آدم بدی هستم چون تلوزیون ندارم که صحبت های زیبا را بشنوم اخه ی روز به بابام گفتم حمید هم دوره ایم تو دانشگاه داره ترک تحصیل می کنه چون پول کم اورده اونم لا مصبم تلوزیونمونو فروخت داد به اون تازه منم نگفت ولی من خودم فضولی کردم از کار بابام سر در آوردم
من آدم بدی هستم چون تو صنوق کمیته انداد تا حالا پول ننداختم همیشه پولامو جمع می کنم یواشکی می دم به دختری که دوسش دارم آخه اون می ره شیشه ماشینارو پاک می کنه تا پول گیرش بیاد ی بارم چند تا از لاتای پدر...می خواستن ببرنش که با جیغ از دستشون فرار می کنه
من آدم بدی هستم چون هر هفته جمعه ها میرم عیادت مریضا تو بیمارستان
من آدم بدی هستم چون چفیه به گردنم نمی دازم آخه می دونی ی بار چفیه داشتم چشمم به دختری در دهاتمون افتاد که تازه به سن تکلیف رسیده بود می خواست با حجاب باشه ولی اون روسری که سرش کرده بود پاره بود منم چفیومو دادم به اون
من آدم بدیم چون الان ...خدایا توبه منو ببخش دیگه قول می دم آدم خوبی باشم هیچ کانال تلوزیونو عوض نکنم ...

۳۹ نظر ۲۳ خرداد ۸۵ ، ۱۰:۲۳
حسن میثمی

بسم الله

آن مرد آمد...

آن مرد با امید آمد...

و وقتی داشت می رفت به تک تک ما امید داشت...

و حال یک یک امیدهایش دارند محقق می شوند...

آن روز سربازان مرد در قنداق بودند...

و امروز در صحنه ی کارزار...


مشق شب:...

امام حسن‏ علیه السلام:

از میان شیعیان ما علمایى به پا می ‏خیزند که ایستادگى افراد ضعیف از دوستان ما و آنها که ‏ولایت ما را پذیرا شده ‏اند به واسطه آنها است و از تاجى که بر سر دارند نور مى ‏درخشد.

محجة البیضاء، ج‏1، ص 33


با تشکر از تمام دوستانی که نظر دادند:

وبلاگ مجنون ولایت >>چون سفارش کرده بودند اول لیست باشن!! -- وبلاگ ماندنی >>ایشون هم سفارش کرده بودند...مهم شدیم ها!! -- وبلاگ مهراوه ی من -- وبلاگ یه مسافر -- وبلاگ نسیم صبح -- مهاجر -- وبلاگ دارالمجانین -- وبلاگ گونای -- وبلاگ دست نوشته های سها -- وبلاگ کیمیای ناب -- وبلاگ غالبون -- وبلاگ آیین بهشت -- وبلاگ بر بال های پرنده آبی -- سلام -- وبلاگ با خاطراتم در سرزمین لاله ها -- وبلاگ عشق به خدا شاهراهی به کمال -- وبلاگ خیال آبی -- وبلاگ نجوای شاکی -- وبلاگ هیئت امام حسن مجتبی(علیه السلام) -- وبلاگ اندکی صبر سحر نزدیک است

۱۹ نظر ۱۶ خرداد ۸۵ ، ۱۱:۱۶
حسن میثمی

بسم الله

من هر روز نمازم را می خوانم.اگر حتی شده آخر وقت و چکشی.اما می خوانم...پس آدم خوبی هستم.

من هر هفته در هیئت محلمان شرکت می کنم...پس آدم خوبی هستم.

من هر وقت آقا دارد صحبت می کند سعی می کنم کانال تلویزیون را عوض نکنم.حالا گوش هم ندادم عیبی ندارد...پس آدم خوبی هستم.

من عکس های بد نمی بینم...پس آدم خوبی هستم.

من حرف رکیک و زشت نمی زنم...پس حتما آدم خوبی هستم.

من در بسیج محلمان فعالیت می کنم و بعضی وقت ها از درسم هم می زنم تا آن جا کار کنم...پس آدم خوبی هستم.

من هر وقت که کارم گیر بخورد یک سر به قم می روم تا کارم راه بیفتد...پس آدم خوبی هستم.

من امامان و بزرگان را دوست دارم.اما نمی دانم چرا؟...به هر حال حتما آدم خوبی هستم.

من آدم مردم داری هستم.همه از من خوششان می آیند و یک جورهایی با من حال می کنند...مسلما آدم خوبی هستم.

...

من...آدم خوبی هستم...مطمئنا آدم خوبی هستم.هیچ وقت هم امکان ندارد بدی در من راه پیدا کند.پس لازم نیست خوب تر از این که هست بشوم.یعنی لزومی نمی بینم که عالی بشوم.عالی شدن سخت است.هدف داشتن مشکل است.آخر سر هم خدا بدی هایم را می بخشد.البته اگر داشته باشم.

پس لازم نیست کاری بکنم که عالی بشوم.چون من آدم خوبی هستم.


مشق شب:این حدیث را دقیق بخوانید.آن وقت اگر نزدید توی سرتان به من بگویید!

امام حسن(علیه السلام):

به خدا قسم من ترس از آن دارم که عذاب گناهکاران از ما اهل بیت دو چندان گردد، و امید آن را دارم که نیکوکار از ما اهل بیت نیز پاداشش دو برابر باشد.


با تشکر از تمام دوستانی که نظر دادند:

وبلاگ راهیان سفر عشق -- وبلاگ حریم دوست -- وبلاگ چلوکباب -- وبلاگ سرزمین نور -- وبلاگ نسیم صبح -- وبلاگ قربانیان تغافل -- وبلاگ مامان و بابا و دخترشون -- وبلاگ دیوونه خونه -- وبلاگ دست نوشته های سها -- وبلاگ در انتظار یار -- وبلاگ خیال آبی -- شهید زنده -- وبلاگ آیین بهشت -- وبلاگ عشق معنوی -- وبلاگ غالبون -- وبلاگ مشکات -- وبلاگ مچول کوچول -- وبلاگ نجوای شاکی -- وبلاگ ابالفضل العباس -- وبلاگ محبان الرضا(ع)

۲۵ نظر ۰۶ خرداد ۸۵ ، ۰۰:۰۶
حسن میثمی

بسم الله

ولی خودمونیم ها!خرمشهر را کی آزاد کرد؟اگر می خواستیم دل ببندیم به چهار تا سلاحی که داشتیم که فاتحه مون خونده بود.یه نیروی دیگه کار رو می چرخوند.یه نیرویی که صدام و آدم هاش اصلا تو محاسباتشون توجهی بهش نداشتند.یه نیرویی که امروز من و تو کم تر پیشش می ریم.

اما حالا نوبت من و توست.حالا باید حرف جوون های اون زمان رو در دنیا جار بزنیم.حرف های نویی که سال 57 براش انقلاب کردیم.بجنب رفیق!دیر می شه ها...!

فکر کردی همت و باکری و چمران امثالهم یک دست زیاد تر از من و تو داشتند یا مثلا به جای دو تا چشم سه تا چشم داشتند؟نه بابا.فرق من و تو با اون آدم های موفق اینه که اون ها خودشون رو در یه نیروی بزرگ تر(همون نیرویی که خرمشهر را آزاد کرد)ذوب کردند...اوه اوه!خیلی شعاری شد.فارسی ش می دونی چی می شه؟با خدا رفیق بودن.با ائمه عین کف دست بودن.سعی می کردن زندگی کنن.نه فقط زنده باشن.خودت دیگه راه هاش رو بهتر می دونی.

بیا سعی کنیم یه جوری از این روزمرگی لعنتی خودمون رو خلاص کنیم.هر روز بهتر از دیروز.عین صا ایران!

راستی یه سئوال.همت ها و باکری ها و چمران ها الآن کجان؟


مشق شب:بیایم ذوب بشیم.باشه؟

امام حسن(علیه اسلام):

هرگاه خواستى عزّتى پیدا کنى، بدون این که عشیره‏اى داشته باشى، و هیبتى پیدا کنى، بدون این که سلطنتى داشته باشى، از خوارى نافرمانى خدا خارج شو و داخل عزّت طاعت خدا گرد.

بحار الأنوار، ج‏44، ص 138، باب 22، ح 6


ببخشید!چند لحظه...

در امتداد عشق...

این هفته یک یادواره ی فتح خرمشهر داریم.اگر دوست داشتید تشریف بیاورید.هم زیارت است هم سیاحت هم عبادت هم عنایت هم ریاضت هم صداقت هم...(بازم بگم یا کم آوردید؟!)

زمان:دوشنبه 1 خرداد 1385-ساعت 13:30 الی 15
مکان:قم-انتهای 45 متری صدوق-میدان مفید-دانشگاه خیلی بین المللی مفید-سالن آمفی تئاتر
شماره تماس:2925761(0251)داخلی286

این برنامه مستقیما از شبکه ی 9 سیما پخش خواهد گردید!ضمنا ناهار ماهار نمی دیم ها.


با تشکر از تمامی دوستانی که نظر دادندند...

وبلاگ حریم دوست -- وبلاگ خاطراتچی -- وبلاگ شب یلدا -- وبلاگ غالبون توضیح:منم شوخی کردم دوست جون! -- وبلاگ خیال آبی -- وبلاگ نجوای شاکی -- وبلاگ در انتظار یار -- وبلاگ ماندنی -- وبلاگ آیین بهشت -- وبلاگ به رنگ انتظار -- وبلاگ کوهستان توضیح:چه پسر مودب و خوبی... -- وبلاگ فریاد خاموش،روایت دلتنگی -- وبلاگ آشنایی با پدر زمان -- وبلاگ زمان بی کرانه،ایران جاودانه -- وبلاگ تنها برای همیشه -- وبلاگ بچه های آسمان

۲۳ نظر ۳۰ ارديبهشت ۸۵ ، ۰۰:۳۰
حسن میثمی

بسم الله

هنگامی که امام حسن(علیه السلام)شهید شد،امام حسین(علیه السلام)صبق وصیت،جنازه ی ایشان را برای تجدید عهد،کنار مزار رسول خدا(صلی الله علیه و آله)بردند.مروان(حاکم مدینه)با دستیارانش گرد هم آمدند و لباس جنگ پوشیدند تا به قول خودشان از دفن کردن جسد امام در آن مکان جلوگیری نمایند.عایشه و مروان با گفتن حرف های تندی قلب امام حسین(علیه السلام)را رنجاندند.اما امام حسین(علیه السلام)،ابن عباس و محمد حنفیه پاسخ آن ها را دادند و به آن ها فهماندند که قصد دفن جنازه را ندارند.

آن گاه امام حسین(علیه السلام)به همراه بنی هاشم،جنازه ی امام را به سمت قبرستان بقیع بردند.به روایت محدث قمی مخالفان جنازه ی آن حضرت را تیرباران کردند.به طوری که هنگام دفن هفتاد چوبه ی تیر از پیکر مطهرش بیرون آوردند.

همیشه هدف انسان از مطالعه ی تاریخ،گرفتن عبرت بوده و هست.از این واقعه ی تاریخی و مطالعه ی زندگی امام حسن(علیه السلام)درس های زیادی می توان گرفت.از جمله ی این درس ها این است که ما چه قدر امام زمان خود را می شناسیم و بیعت ما با او تا چه حد محکم است؟خود را جای مردم آن زمان و لشکریان امام حسن(علیه السلام)قرار دهید.در آن زمان چه تصمیمی خواهید گرفت؟

پایان


مشق شب:وای بر شما...وای بر ما...

امام حسن(علیه السلام)در خطاب به مردم:

وای بر شما!شما نمی دانید که چه کرده ام؟!سوگند به خدا پذیرش صلح من،برای شیعیانم بهتر است از آن چه خورشید بر آن می تابد و غروب می کند.

بحارالانوار،ج44،صص2و19


با تشکر از تمامی دوستانی که تشریف آوردند و نظر دادند:

وبلاگ پیام گل سرخ -- وبلاگ در انتظار یار -- وبلاگ کیمیای ناب -- وبلاگ صلیب نقره ای >>با تشکر از شعر زیباشون -- وبلاگ طرز تهیه ی غذا و شیرینی به درخواست شما >>به نکته ی خوبی اشاره کردند. -- وبلاگ درد... -- وبلاگ به سپیدی یاس،به سرخی خون -- وبلاگ ماندنی -- وبلاگ حکمت تازیانه -- وبلاگ طلبه ای از نسل سوم -- وبلاگ آیین بهشت -- وبلاگ در کوچه باغ های بیابان -- وبلاگ مهراوه ی من -- وبلاگ خاطرات جبهه -- وبلاگ فوتبال ایران و جهان -- وبلاگ کوهستان >>سلام علیکم و رحمه الله اخوی!آلاله ی من...!!!! -- وبلاگ غریبه >>دوست جون!شما نمی خواد نگران من باشی.خودتو بچسب داداش -- وبلاگ به نام حضرت دوست -- وبلاگ سید و سایتش -- وبلاگ مچول کوچول

۱۹ نظر ۲۲ ارديبهشت ۸۵ ، ۲۱:۲۲
حسن میثمی

بسم الله

بررسی بسیار اجمالی دلایل صلح امام حسن(علیه السلام) - قسمت دوم(آخر)

3-صلح به معنای آتش بس...

وقتی یک فرمانده ی جنگ از نظر نیروهای رزمنده در شرایط سختی قرار گرفت،در برابر او یکی از این سه راه وجود دارد:
1-ادامه ی جنگ
2-تسلیم دشمن شدن و ترک صحنه
3-پذیرش آتش بس مشروط به شرط

امام حسن(ع)،در مورد راه اول به خاطر پراکندگی نیروها به بن بست رسید زیرا انتخاب چنان راهی نابودی کامل به همراه داشت.انتخاب راه دوم نیز با رسالت و بینش امام سازگار نبود.به ناچار ایشان راه سوم را برگزیدند و پیشنهاد دشمن را پذیرفتند.

4-توجه به سیاست داخلی و خارجی

سیاست خارجی:اسناد و شواهدی که در دست است نشان می دهد که دشمن خارجی شکست خورده و زخم دیده از جانب اسلام،یعنی ابر قدرت روم شرقی(در آن زمان)در انتظار فرصت بود تا با یک شبیخون وسیع مسلمانان را غافلگیر کند.با توجه به رسالت امام که حفظ اسلام است و با لحاظ کردن تعداد نیروها،اهمیت و ضرورت صلح بیش تر بارز می گردد.
سیاست داخلی:سپاه امام حسن(ع)از چند دسته تشکیل شده بودند:
1-شیعیان راستین/2-خوارج/3-گروه پیرو رییس قبیله ی خود/4-گروه دستخوش شک و تردید/5-گروه طماع که در انتظار کسب غنایم بودند

در میان این گروه ها تنها به گروه اول اطمینان بود.ولی تعداد این گروه به قدری اندک بود که یارای مقابله با سپاه معاویه را نداشت.به علاوه طولانی شدن جنگ صفین در زمان خلافت امیر المومنین علی(ع)و قبل از آن،چنگ های جمل و نهروان،سپاه عراق را خسته کرده بود.آن ها روحیه ی جنگ نداشتند.

صلح امام حسن(ع)و قیام امام حسین(ع)؛این تناقض نیست؟

در این جا این سئوال مطرح می گردد که چه طور امام حسین(ع)با وجود یاران اندک قیام کرد اما امام حسن(ع)صلح اختیار کرد؟

پاسخ را در چند محور به طور خلاصه مطرح می کنیم:
1-امام حسین(ع)در زمان صلح در کنار برادرش حاضر بود و بدون شک او را امام معصوم می دانست و نه تنها با موضع گیری های برادر مخالفت نکرد بلکه همواره مطیع او بود.
2-پس از شهادت امام حسن(ع)که در سال 50 هـ.ق رخ داد امام حسین(ع)مدت 10 سال در عصر خلافت معاویه،سیاست صلح را کنار نگذاشت و هیچ گاه به قیام مسلحانه با معاویه دست نزد.پر واضح است که اگر صلح امام حسن(ع)مورد قبول برادر کوچکش نبود امام حسین(ع)علیه معاویه قیام می کرد.
3-معاویه دو رو و منافق بود.او همیشه تظاهر به اسلام می کرد و در صورتی که امام حسن(ع)مانند برادرش قیام می کرد به جز از دست دادن یارانش و خود و گمراه نمودن اسلام هیچ سودی نمی برد.اما یزید علنا اصول اسلام را نفی می کرد.علنا شراب خواری و شهوت رانی می نمود و با وقاحت تمام به مقدسات توهین می کرد.مردم در قیام امام حسین(ع)با یزید می دانستند که جنگ امام برای حفظ اسلام است اما در زمان امام حسن(ع)عکس بود.
4-امام حسن(ع)صلح را -همان طور که گذشت-مشروط به شرایطی قبول کرد اما یزید به امام حسین(ع)صلحی پیشنهاد نکرد.بلکه با کمال گستاخی برای ولید بن عتبه،فرماندار مدینه نوشت:«از حسین بن علی[علیه السلام]بیعت[بدون قید و شرط]بگیر و گرنه به او مهلت نده.»با این شرایط امام حسین(ع)می دانست که قیام او بیدار کننده ی مردم است.همانند صلح امام حسن(ع).

ادامه دارد...


مشق شب:امام زمان(عج)یار این جوری نمی خواهد...

امام حسن(ع):

به اعتقادم،سوگند به خدا معاویه برای من بهتر از این یاران است.این ها می پندارند شیعه ی من هستند ولی در طلب قتل من بوده و اموال و لباس و فرش زیر پای مرا غارت می کنند.

احتجاج طبرسی،ج2،ص10


با تشکر از تمامی دوستانی که نظر دادند:

وبلاگ فرزند صالح -- وبلاگ یک دنیا پدر -- وبلاگ نجوای شاکی -- وبلاگ آیین بهشت

۲۳ نظر ۱۴ ارديبهشت ۸۵ ، ۲۲:۱۴
حسن میثمی

بسم الله

بررسی بسیار اجمالی دلایل صلح امام حسن(علیه السلام) - قسمت اول

صلح امام حسن(علیه السلام)،مسئله ای بوده که همیشه مورد سئوال و شبهه قرار می گرفته است.سئوال هایی از این قبیل که چرا با این که امام می دانست معاویه از طاغوت های ستمگر بوده است با وی صلح نموده یا این که چرا امام حسین(علیه السلام)با یزید صلح نکرد اما امام حسن(علیه السلام)با معاویه صلح نمود.هم چنین بعضی از مورخین و تحلیل گران در بین تحلیل های خود آیات و روایاتی را دال بر نهی شدن سازش با طاغوت می آورند.

بحث های زیادی حول این واقعه ی تاریخی که در 25 ربیع الاول سال 41 هـ.ق اتفاق افتاده است انجام گرفته است.در این جا خلاصه ای از مباحث مطروحه آورده می شود.به امید آن که این اختصار و اجمال اولا خوانندگان را قانع کند و ثانیا محرک این شود که خوانندگان محترم به مطالعه ی بیش تر در این مقوله بپردازند.1

1-فرق بین صلح و سازش

در آغاز،باید به این مطلب توجه کرد که صلح اسلامی با سازش تفاوت بسیار دارد.سازش به معنی یک نوع مداهنه و مجامله و دورویی کردن و چاپلوسی است.اما صلح اسلامی که امام حسن(علیه السلام)آن را پذیرفت هرگز به معنی سازش نبود.بلکه چون صلح حدیبیه ی پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله)با مشرکان مکه،بر اساس شرایطی بود که موجب حفظ نیروها و کسب امتیاز می گردید.
با توجه به زندگی و چگونگی برخوردهای امام حسن(علیه السلام)با معاویه و اصحابش در زمان صلح می توان فهمید که امام،هیچ گاه در مقابل معاویه سازش و کرنش نکرده است و مواضع اتخاذ شده در مواقع مختلف نشان گر آن است که در هیچ مصداقی امام حسن(علیه السلام)با معاویه سازش نکرده است.

2-صلح بی قید و شرط؟

آن صلحی که به معنی تسلیم بی قید و شرط باشد و انسان خود را به نام صلح،مطیع زورمندان کند صلح بسیار زشتی است.چه بسا با انجام صلح بدون هیچ قید و شرط،خسارات وارد شده به فرد بیش تر از زمان جنگ باشد.
همان طور که می دانید امام حسن(علیه السلام)،پذیرش صلح را مشروط به 4 شرط دانست که در قسمت های قبلی ذکر شده است؛گر چه این 4 شرط هیچ کدام از طرف معاویه اجرا نشد.

ادامه دارد...

1-مراجعه کنید به:صلح امام حسن(علیه السلام)،نرمش قهرمانانه ی تاریخ-نوشته ی حضرت آیت الله سید علی خامنه ای
نگاهی بر زندگی امام حسن(علیه السلام)-نوشته ی محمد محمدی ری شهری


مشق شب:شما شک دارید؟

پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله)با اشاره به امام حسن(علیه السلام)فرمودند:

همانا این پسرم آقاست.گویی خداوند به وسیله ی او،صلح را بین دو گروه از مسلمانان برقرار می سازد.

اعلام الوری،ص210


ببخشید!یک لحظه

گروه فرمانروایان عالِم،در سایت پردیس من به راه افتاد.اگر دوست داشتید عضو شوید و بحث و گفت و گو کنید.ان شاءالله حداکثر تا یک ماه دیگر سایتش هم راه می افتد.برای دیدن این گروه این جا را کلیک کنید.


با تشکر از تمامی دوستانی که نظر دادند:

دلم گرفت ای هم نفس -- غالبون -- آق بابا -- صلیب نقره ای -- بچه های آسمان توضیح:آقا میثم تبریک می گم قهرمانی تیم ات رو! -- یک گاز از سیب سرخ عشق -- سید و سایتش -- هیئت محبان الرض(علیه السلام) -- کامپیوتر و اینترنت -- خاطراتچی -- طلبه ای از نسل سوم -- الفاتح -- مهراوه ی من -- مچول کوچول -- بی نام و نشان -- لبخند ماه -- درد... -- تنها برای همیشه -- یک دنیا پدر -- سلام توضیح:خودتی! -- نجوای شاکی -- سرزمین نور -- پیام گل سرخ -- گنجینه ی نور -- چند روز تا ازدواج سید توضیح:آقا یکی پیدا نشد به ما بگه این سید کیه؟ -- صبای فاطر -- موووووبایل -- یک مخالف احمدی نژاد توضیح:آقای مخالف احمدی نژاد!از انتقادت ممنون.کاشکی یه آی دی یا ایمیلی از خودت می گذاشتی.انتقادت رو هم تا حدی قبول دارم.حق با توئه1

1-این مخالف محترم در کامنتشون این گونه نوشته بودند:...این خفن موضوعات که تا فیها خالدون بعضی ها رو سوزوند!!!!!!!!
در وبلاگی که به نام مقدس کریم اهل بیت مزین است از اخلاق به دور است که از این الفاظ بی ادبانه استفاده شود می توانید بگویید موضوعاتی که به ذائقه بعضی ها خوش نمی آید !مگر اینکه بخواهید به یک پستی هرچند کوچک در این دستگاه برسید !

۶ نظر ۰۸ ارديبهشت ۸۵ ، ۲۲:۰۸
حسن میثمی

بسم الله

اول-سلام

دوم-تبریکات فراوان به مناسبت های باحال.سه تا تبریک خفن!یکی ش به مناسبت میلاد پر سرور و واقعا عظیم پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله)؛دیگر تبریک به مناسبت میلاد با سعادت امام خوبمون،امام جعفر صادق(علیه السلام) و آخریش هم اگر گفتید به چه مناسبتی؟...آفرین!شما در مرحله ی 1000 امتیازی برنده شدید!!!!!به مناسبت انرژی هسته ای1 و چرخه ی سوخت و این خفن موضوعات که تا فیها خالدون بعضی ها رو سوزوند!

سوم-عذر خواهی به دلیل عدم به روز رسانی به علت اثاث کشی و این حرف و حدیث ها.شرمنده!

چهارم-(خیلی خیلی مهم -->جان هر کی دوست دارید بخونیدش.از نان شب هم واجب تره):

اگر یادتون باشه درباره ی یک طرح علمی و کوچولو در به روز رسانی های قبلی یک صحبت هایی کرده بودیم.از آن روز ما دویدیم دنبالش و ایمیل فرستادیم به دوستان.بعدش هم هیچ جوابی نگرفتیم.به غیر از تعدادی از دوستان که نظرات مبسوط خودشون رو اعلام فرمودند.بعدش ما باز هم دویدیم و پرسیدیم و اینا تا با لحاظ کردن نظر دوستان به این نتیجه ها رسیدیم:

>> قرار بر این شد که هر فردی در زمینه ی تخصصی خود(این تخصص می تواند رشته ی دانشگاهی او یا مهارت شخصی وی باشد)یک وبلاگ درست کند و به دیگر سخن مدیر یک وبلاگ علمی شود.مطالبی که در این وبلاگ ارائه می شود در تخصص مدیر وبلاگ است و او می تواند به دو صورت مطلب ارائه دهد.یکی این که زحمت بکشد و چندین مقاله و کتاب مطالعه کند و خودش مقاله بنویسد.دیگر این که مطالب جالب و علمی ای را که خوانده است عینا در وبلاگ بیاورد.فعلا سیاست گروه این نیست که صرفا تولید علم داشته باشیم.بلکه فعلا بیش تر دغدغه مان این است که بانک اطلاعاتی درست کنیم و یا به عبارتی تحصیل علم کنیم تا ان شاءالله در چند سال آینده بتوانیم تولید علم کنیم.چون لازمه ی تولید علم تحصیل علم است.پس فعلا سیاست تولید علم محض نیست.هر چند این مقوله را در حال حاضر کاملا متوقف نمی کنیم.سپس یک وب سایت از این وبلاگ ها پشتیبانی کند و به عبارت دیگر این وبلاگ ها را صفحه ها و گروه های علمی خود معرفی کند.لازم به ذکر است که سایت مذکور فعالیت های جانبی نیز خواهد داشت.

فعلا موضوعی که برای ما مهم است شروع و استارت کار است.یعنی این حرکت آغاز شود که خود برداشتن سنگ اول هنر بزرگی است.اول قرار یود در روز 17 ربیع(که امروز باشه)سایت رو بفرستیم هوا.اما به دلیل مسائل مالی و یک خرده مشکلات معمول نشد که بشه.اما ان شاءالله دنبالش خواهیم بود.

ضمنا در فاز اول طرح فقط علوم انسانی را پشتیبانی می کنیم و بعد از آن پس از گذر از یک زمان مشخص(یک سال)رشته های گرایش های دیگر را هم وارد طرح خواهیم کرد.فعلا چند رشته اعلام آمادگی کرده اند:1-علوم سیاسی 2-علوم اقتصادی 3-مدیریت(گرایش بیمه) 4-فلسفه 5-حقوق

و به متخصصین یا دانشجویان این رشته نیازمندیم:مدیریت(با همه ی گرایش ها)،روانشناسی،علوم اجتماعی،جغرافیا،زمین شناسی،زبان های خارجی(انگلیسی،عربی و...)،تاریخ و بقیه ی رشته های علوم انسانی.ضمنا کسانی که تمایل به همکاری در 5 رشته ی اعلام شده(سیاسی،اقتصاد،مدیریت،فلسفه و حقوق)را دارند با ایمیل بنده تماس بگیرند یا کامنت بگذارند.

راستی!قرار نیست حتما شما مثلا آخر علوم اجتماعی باشید و وبلاگ بسازید.شما حتی اگر دانشجوی ترم اول هم باشید می توانید!باور کنید می توانید.فقط کافی است شروع کنید.

این طرح به مدت یک سال به صورت آزمایشی برگزار خواهد شد.نام پروژه هم در موضوع به روز رسانی آورده شده.فرمانروایان عالم.دو جور خوانده می شود و هر دو جور هم معنی خودش را می رساند.(Farmanravayan e Alam و Farmanravayan e Alem) که البته بیش تر دومی(Alem)مد نظر است.

پاورقی:

1-حق مسلم ماست!


مشق شب: به نظر من یه تسبیح بگیرید دستتون و صد بار این جمله را تکرار کنید:

هر ایرانی در سال پیامبر اعظم در هر کجا،یک قدم به جلو برمی دارد...

از گفته های «امین»


با تشکر خیلی فراوان از دوستان باحالی که آمدند و نظر دادند:

میر علی -- خرابه،کوچه،کربلا -- مهراوه ی من -- قربانیان تغافل -- مرورگر.کام -- ققنوس خیس -- ...و تنها خداست که می ماند -- مچول کوچول -- سرزمین نور -- حریم دوست -- فاطیما -- مجنون ولایت -- سید -- خدایا بی تو نمی تونم -- حریم یاس -- طلبه ای از نسل سوم -- غالبون -- حکمت تازیانه -- شب های شعر شاعر شنیدنی است -- پیام گل -- گنجینه ی نور -- مشکات -- آشنایی با پدر زمان -- یا کریم اهل بیت -- نجوای شاکی -- کامپیوتر و اینترنت -- بچه های آسمان -- ماهنامه ی دانش،پژوهش و فناوری اطلاعات -- تنها برای همیشه -- آق بابا -- خاطراتچی -- پرنده ی آبی

۳۵ نظر ۲۷ فروردين ۸۵ ، ۱۳:۲۷
حسن میثمی

بسم الله

گویی امام حسن(علیه السلام)می دانست که روز وصال و رهایی از این دنیای دون،28 صفر است.آری!او می دانست که این روز را روزه داشت.

جعده،دختر اشعث،توسط معاویه مامور شده بود که شوهرش را بکشد!100 هزار درهم گرفته بود و از معاویه قول گرفته بود که بعد از حسن(علیه السلام)همسر یزید خواهد شد.این پلید زهر را در آب یا شیری که برای افطار حضرت آورده بود ریخت.

هنگام افطار بود.امام با خوردن خرما،روزه ی خود را باز کردند و پس از نوشیدن شیر دستان خود را بالا بردند و گفتند:«ای دشمن خدا!مرا کشتی؛خدایت ترا بکشد.به خدا قسم پس از مرگ من،کسی بهتر از من نخواهی یافت.او تو را فریب داده است.خداوند او و تو را خوار گرداند.»اینقدر سم مهلک بود که بلافاصله امام در بستر رفتند.

عمر بن اسحاق می گوید:در محضر امام بودم.آن حضرت فرمود:«مرا بارها زهر دادند.ولی هیچ گاه مانند این بار نبود.همانا پاره ای از جگرم افتاد.»جناده،از دوستان خالص و یاران با وفای امام بالای سر امام حاضر شد.وقتی حال امام را دگرگون دید عرض کرد:«چرا معالجه نکنی؟»اما امام مظلومانه پاسخ گفت:«مرگ را به چه چیز می توان معالجه کرد؟این فرموده‌ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله)است که ما را خبر داد که برای او 12 خلیفه و امام خواهد بود که 11 نفر آن از نسل فاطمه اند و همگان به زهر یا به تیغ کشته خواهند شد.»

اما آن طرف این غم نامه،جعده است.او پس از انجام ماموریت شوم خود نزد معاویه رفت و گفت:«مرا همسر یزید گردان[و عهد خود را وفا کن].»معاویه در پاسخ به او گفت:«از این جا دور شو!زنی که شایستگی همسری برای حسن بن علی[علیه السلام]را نداشته باشد،شایسته ی همسری با پسرم یزید نخواهد بود.»

و حال وقت عشق بازی با برادر است...حسین(علیه السلام)بیتابی می کند؛امام او را در کنار خود می نشاند و وصایا را یک یک گوشزد می نماید:«برادرم...حسینم...نکند احسان به اهل و خانواده را فراموش کنی...از این پس تو سرپرست آنان هستی...مرا در کنار قبر جدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله)دفن کن،اما اگر مخالفت کردند مبادا خونی در پای تابوتم ریخته شود...مرا به بقیع ببر.»حسین(علیه السلام)پرسید:«ای برادر!حالت را چگونه می یابی؟»امام پاسخ گفت:«خود را در نخستین روز زندگی در آن سرای می یابم و آخرین روز از حیاتم در این دنیا!و بر پدر و مادر و جدم وارد می شوم.»

امام حسن(علیه السلام)دست حسین(علیه السلام) را در دست گرفت و فرمود:«برادرم!هر آن گاه که فشار دهم بدان که از غم های این دنیا راحت شدم و به سرای ابدی شتافتم.»و بعد از ساعتی مشغول ذکر و دعا و تلاوت قرآن شد و از معشوق عهد گرفت که او را تا آخرین لحظات همدم باشد.

ناگهان دستان حسین فشرده شد...وای...ای وای...خواهرم زینب بیا...

تسلیت باد

ادامه دارد...


مشق شب:به نظر تو چقدر ما شبیه مردم آن زمان مدینه ایم؟

خدایا خسته ام از این شهر و دیار *** که بین کوچه اش خزان دیدم بهار
مگر زهر عاقبت بشوید از نظر *** حدیث سینه و هجوم میخ در

حمید فرجی

۴۶ نظر ۰۸ فروردين ۸۵ ، ۱۰:۰۸
حسن میثمی

بسم الله

در این شرایط سخت،گروهی از سران سپاه امام حسن(ع)به طور محرمانه برای معاویه نامه نوشتند که:«ما تسلیم فرمان تو هستیم.به سوی ما بیا.ما متعهد می شویم که حسن[علیه السلام]را تسلیم تو نماییم... .»یک یک همه ی یاران و سرداران سپاه امام رفتند و این قدر مال دنیا جلوی دید اخروی آن ها را گرفته بود که ریختن خون امام را حلال می دانستند.تا آن جایی که پسر عموی امام،«عبیدالله بن عباس»به معاویه پیوست.

در این زمان معاویه نامه ای به امام حسن(ع)نوشت و پیشنهاد صلح داد.امام اطمینانی به صلح پیشنهادی این مرد نداشت و می دانست که او می خواهد حیله کند.اما ناچار بود.چون اگر می جنگید چند یار داشته را نیز از دست می داد.آن وقت اسلام در خطر بود1.برای همین صلح نامه را مشروط به چهار شرط پذیرفت:

1-معاویه به کتاب خدا و وسنت رسول خدا(ص)عمل کند.
2-معاویه هیچ کس را جانشین و ولیعهد برای خود قرار ندهد.
3-جان مردم(شیعیان)در هر کجا که هستند...در امان باشد... .
4-حسن و حسین(علیهم السلام)و سایر افراد خاندان نبوت در امن و آزادی باشند و کسی در نهان و آشکار گزندی به آن ها نرساند.

معاویه،پس از قبول این چهار شرط و پس از گذشت زمانی اندک،روزی به تخیله(شهری نزدیک کوفه)آمد و در جمع مردم آن جا گفت:«...اکنون بدانید آن شروطی را که در ضمن قرارداد صلح به حسن بن علی[علیه السلام]وعده دادم،همه را زیر پا می نهم و به هیچ کدام وفا نخواهم کرد.»با این احوال،هیچ کس علیه معاویه حرفی نزد.اینگار مردم در خوابی زمستانی فرو رفته بودند.

در این زمان،گر چه امام مجبور به صلح شد،اما هیچ گاه اعتراضات و موضع گیری های خود را نسبت به معاویه کنار نگذاشت.اما باز هم امان از مردم خفته...امان...

ادامه دارد...

1-در قسمت های بعدی ان شاءالله درباره ی چند و چون صلح امام حسن(ع)به مفصل توضیح خواهیم داد.


مشق شب:ربطی با مطالب فوق دارد به نظر شما؟

نیست امید صلاحی ز فساد حافظ *** چون که تقدیر چنین است چه تدبیر کنم


با تشکر از تمامی دوستانی که نظر دادند.ان شاءالله در شب 28 صفر در خدمتتان باشیم.منتظرتان هستیم.

سیب بانو(وبلاگ یک گاز از سیب سرخ عشق) -- مدیریت وبلاگ صلیب نقره ای -- لیلا(وبلاگ حریم دوست) -- نیما(وبلاگ چلوکباب) -- مرضیه(وبلاگ به نام حضرت دوست) -- میرعلی(وبلاگ طواف) -- مدیریت وبلاگ ققنوس خیس -- نورا(وبلاگ سرزمین نور) -- آقا هادی -- تنها(وبلاگ دلم گرفت ای هم نفس) -- ریحانه(وبلاگ بر بال های پرنده ی آبی) -- غریبه(وبلاگ غالبون) -- سید صاق قاضی(وبلاگ آشنایی با پدر زمان) -- دل شکسته(وبلاگ خدایا بی تو نمی تونم!!) -- شکوفه(وبلاگ حرم دل) -- نسیم یاس کبود(وبلاگ پیام گل سرخ) -- دلارام(وبلاگ مچول کوچول)

۱۱ نظر ۰۵ فروردين ۸۵ ، ۰۱:۰۵
حسن میثمی

بسم الله

معاویه-لعنت الله علیه-که از مسند خلافت عقب مانده بود و مانند گرگی گرسنه به دنبال غصب خلافت بود،دائما به دنبال توطئه ای بود تا حسن(علیه السلام)را کنار بزند.به همین منظور با فرستادن جاسوس های فراوان و دادن پول های هنگفت به یاران امام،آن ها را می خرید تا به امام خیانت کنند.

معاویه پس از توطئه های نهان و آشکار،تصمیم به این گرفت که عراق را تحت تصرف خود در آورد.امام حسن(علیه السلام)از حرکت نظامی معاویه مطلع شد و بی درنگ مردم را به نماز جماعت در مسجد جامع کوفه دعوت کرد.امام بر فراز منبر رفت و ماجرای تجاوز نظامی معاویه را به مردم اطلاع داد.کار شکنی از همین جا شروع شد.به طوری که مورخین می نویسند:«مردم در برابر دعوت امام حسن(علیه السلام)به جهاد با معاویه سکوت کردند.حتی یک نفر از آن ها سخنی نگفت و کلمه ای جواب نداد.»

در این هنگام که همه به سکوت مرگبار فرو رفته بودند «عدی بن حاتم»یکی از سرداران سپاه علی(علیه السلام)سکوت را شکست و با سخنان پرشور خود مردم خفته را بیدار کرد.امام حسن(علیه السلام) از بالای منبر تقدیر و تشکر کرد و پس از آن لشکر عظیمی از کوفه خارج شدند.

پس از اقامت لشکریان امام حسن(علیه السلام)در ساباط(مدائن)امام همه ی یاران را برای نماز جمع کرد.اینک وقت آزمایش یاران بود.آیا آنان همراهی خواهند کرد؟:

«...آگاه باشید!همانا آن چه موجب اتحاد و به هم پیوستگی شماست،(گر چه آن را نپسندید)برای شما از پراکندگی بهتر است.آگاه باشید!آن چه را من برای شما می اندیشم بهتر از آن چیزی است که خودتان برای خود می اندیشید.بنابراین از دستور من سرپیچی نکنید و رای مرا به من بازنگردانید...»

در این هنگام توطئه های معاویه یک یک آشکار شد.یکی می گفت:«سوگند به خدا چنین پنداریم که امام می خواهد با معاویه صلح کند.»دیگری لب گشود:«این مرد کافر شده»که در این هنگام گروهی تحریک شده و به خیمه ی سیب خوشبوی پیامبر(صلی الله علیه و آله)حمله کردند و هر آن چه در آن جا بود غارت کردند.حتی ردای روی دوش امام را...

آن حضرت،غریبانه سوار بر مرکب شد و با جمعی از یاران از آن جا دور گردید.پس از گذشت چند ساعت،ناگهان مردی از بنی اسد به پیش آمد و دهنه ی اسب حضرت را گرفت و گفت:«الله اکبر...ای حسن!مشرک شدی چنان که پدرت قبل از این مشرک شد.»و سپس با شمشیری که در دست داشت چنان بر ران آن حضرت زد که گوشت را شکافت و به استخوان رسید.امام پس از آن بستری شد و به معالجه پرداخت.

اینک او تنهاست.جز چند یاری که شاید به اندازه ی انگشتان دست هم نیستند با او هستند...اینک او تنهاست...

ادامه دارد...


مشق شب:گفته ا ند در ایام نوروزی قدغن است!


**ویژه نامه ی نوروزی**
(کاملا رایگان-شونصد صفحه-رنگی-با کاغذ گلاسه)

«در سال 1384 چه گذشت؟»

مقدمه:
از آن جایی که هر نشریه ی در پیتی یک ویژه نامه برای نوروز دارد و همه ی روزنامه ها ضمیمه ی رایگان دارند ما هم به خودمان گفتیم مگر چی مان از بقیه کم است؟تازه خیلی هم زیاد است.برای همین طی یک حرکت کاملا کلیشه ای کلی خودمان را کشتیم و وقایع سال 84 را به صورت خیلی خلاصه دو دستی آن هم به صورت خیلی رایگان می دهیم خدمتتان تا بروید حالش را بکنید.آن وقت بروید پیش فک و فامیل هی پز بدهید و انرژی بترکانید.البته این ها فقط داخلی هاشه.تازه!مصاحبه با خواننده و راننده و بازیگر هم نداریم!

فروردین 84

5 فروردین:بازی تیم های ملی ایران و ژاپن علی رغم پیروزی تیم ملی ایران خاطره ی تلخی برجای گذاشت.هنگامی که داور سوت پایان بازی را به صدا درآورد تماشاگران به سمت درب های خروجی هجوم آوردند اما با درب های بسته مواجه شدند و بر اثر فشار 6 نفر از هموطنانمان کشته و 25 نفر زخمی شدند.بر اساس گزارش کارشناس قوه ی قضاییه 80% ناجا و 20% مسئولین ورزشگاه مقصر اعلام شدند.

14 فروردین:چهار سارق با سرقت 33 میلیارد و 700 میلیون تومان پول و چک مسافرتی از شعبه ی مرکزی بانک رفاه کارگران زاهدان،رکورد بانک زنی را در ایران از آن خود کردند.سارقین در حداقل زمان ممکن شناسایی و دستگیر شدند و پول ها هم به خزانه بازگشت.

18 فروردین:یک کارمند پیمانی ناجا جمعی از دانش آموزان مدرسه ی راهنمایی رازی را با دو اسلحه در دست گروگان گرفت.گروگانگیر پس از 75 دقیقه با خوردن یک لیوان آب ناقابل از هوش رفت و دستگیر شد.

اردیبهشت 84

1 اردیبهشت:بامداد این روز هواپیمای بوئینگ 707 ساها که از کیش به تهران باز می گشت در هنگام فرود ترمزهایش عمل نکرد و پس از طی مسیر چند کیلومتری باند دچار انحراف و آتش سوزی گردید.در این حادثه دو تن کشته،یک نفر مفقود و 47 نفر مجروح شدند.(چه قدر کم!نه؟!!)

25 اردیبهشت:آخرین پیکان در این روز از مدار تولید خارج شد و به موزه رفت.

خرداد 84

1 خرداد:در اعلام نهایی کاندیداهای ریاست جمهوری صلاحیت 6 تن اعلام شد.معین و مهرعلی زاده که رد صلاحیت شده بودند حسابی شوکه شدند و اعتراض کردند.

2 خرداد:مقام معظم رهبری طی درخواست حدادعادل،توسط حکم حکومتی خواستار تجدید نظر رای شورای نگهبان درباره ی معین و مهرعلیزاده شدند.پس از چند ساعت معین و مهرعلیزاده هم از قافله عقب نماندند.

6 خرداد:جمهوری اسلامی ایران،پس از بیست و دومین درخواست،با موافقت سازمان تجارت جهانی(WTO)به عنوان ناظر عضو این سازمان شد.
6 خرداد:اذان گوی پرآوازه ی کشورمان،رحیم موذن زاده ی اردبیلی در آستانه ی 80 سالگی دعوت حق را لبیک گفت.اذان مشهور او در سال 1334 در میدان 15خرداد،در استودیوی 6 خوانده شد.پیکر این مرد بزرگ در ابن بابویه دفن شد.

18 خرداد:تیم ملی ایران با پیروزی مقابل بحرین،به جام جهانی 2006 آلمان صعود کرد.در جشن این پیروزی،15 تن مجروح،370 اتوبوس تخریب و 48 حریق در سطح شهر رخ داد.

22 خرداد:چهار انفجار شدید اهواز را لرزاند.این انفجارها 7 کشته و 90 مجروح داشت.

27 خرداد:نهمین انتخابات ریاست جمهوری در این روز برگزار شد.

28 خرداد:نتایج نهمین انتخابات ریاست جمهوری اعلام شد:هاشمی و احمدی نژاد دور دوم؛بقیه بروند کشک بسابند!

تیر 84

3 تیر:احمدی نژاد در این تاریخ با رای 17 میلیون و خرده ای ایرانی به مسند ریاست جمهوری رسید.یادمان نرود که به خاطر چه قول هایی به او رای دادیم:

  • دولت کارآمد و عدالت گستر

  • سلامت مدیران

  • مبارزه با فساد اداری

  • پیشگری از بروز شکاف بین دولت و مردم

  • تشکیل دولت اسلامی

  • تثبیت و تقویت آرمان خواهی و برائت از ایده آلیسم

  • گفتمان خدمت به جای قدرت

  • علمی کردن مدیریت

  • رفع تورم از طریق کاهش هزینه های دولت و کاهش سود بانکی

  • بسط توسعه ی سیاسی از طریق بالا بردن قدرت نقد و مشارکت مردم

  • اولویت دادن به تولید داخلی

  • امنیت سرمایه و سرمایه گذار

  • کاهش تصدی گری دولت

  • بالندگی فرهنگ از طریق تقویت هویت ملی و تاریخی و اسلامی ایران

  • ایجاد فضای آرمانی و آرمان خواهی در کشور برای مقابله با معضلات فرهنگی1

و هم چنین احمدی نژاد چند کار را در این چند ماهه برایمان انجام داد:

  • بازگرداندن قدرت ایران در مذاکرات و قدرتمند کردن ایران در چانه زنی های سیاسی

  • حضور دولت در هر استان برای حل مشکلات آن بخش

و باز هم یادمان نرود که او هنوز کم تر از 6 ماه است روی کار آمده.پس زود قضاوت نکنیم.

مرداد 84

11 مرداد:قاضی مسعود احمدی مقدسی توسط جوانی ناشناس ترور شد و در دم جان سپرد.

شهریور 84

4 شهریور:در پی برخورد سه دستگاه اتوبوس مسافربری در محور میانه-قره چمن 22 تن کشته و 38 تن مصدوم شدند.(باز هم چه قدر کم.نه؟؟)

خارجی مهم:10 شهریور:حملات تروریستی 800 زائر کاظمین را به شهادت رساند و و300 تن را مجروح کرد.می گویند مسئولش القاعده بوده.اما ما که می دانیم.خودتی آمریکا جون!

مهر 84

2 مهر:مدرسه ها باز شد!!

23 مهر:وقوع دو انفجار پیاپی در اهواز 5 کشته و 102 مجروح بر جای گذاشت.وزارت اطلاعات در بیانیه ای گفت:صدای انفجار در اهواز لهجه ی انگلیسی دارد.

آبان 84

9 آبان:بورس تهران شاخص 9 هزار واحدی را تجربه کرد.مبارکه!

30 آبان:منوچهر آتشی،شاعر معاصر ایران در سن 74 سالگی درگذشت.او «چهره ی ماندگار» صدا و سیما بود.

آذر 84

4 آذر:استاد مرتضی ممیز،پدر گرافیک نوین ایران دار فانی را وداع گفت.وی 14 جلد کتاب در زمینه ی گرافیک نوشته است.مشهور ترین اثر ممیز هزاری های سبزی است که هر روزه با آن سر و کار دارید.

15 آذر:در سانحه ی سقوط هواپیمای C-130 نهاجا بیش از 110 تن شهید شدند.68 تن از خبرنگاران و اصحاب صدا و سیما حضور داشتند.جزییاتش را خودتان بهتر می دانید.

16 و 17 آذر:تهران به دلیل خفه شدن در آلودگی هوا دو روز تعطیل شد.

دی 84

19 دی:هواپیمای جت فالکن سقوط کرد.8 تن شهید.از جمله سردار احمد کاظمی؛فرمانده ی نزسا.

بهمن 84

4 بهمن:دو انفجار دیگر در هشر اهواز رخ داد که 8 کشته و 46 زخمی به جای گذاشت.

15 بهمن:احمدی نژاد در جواب قطعنامه ی شورای حکام مبنی بر توقف فعالیت های دانشگاهی در زمینه ی هسته ای طی بیانیه ای 8 ماده ای گفت:شورای حکام!2000قطعنامه منتشر کنید اگر دلتان با انتشار این قطعنامه ها خوش می شود.اگر با انتشار این قطعنامه ها جشن می گیرید،قطعنامه های بیش تر منتشر کنید تا دلتان خوش باشد ولی بدانید که نمی توانید جلوی پیشرفت علمی کشور ما را بگیرید.

24 بهمن:عملیات غنی سازی اورانیومدر ایران به طور رسمی آغاز شد.در گام اول لغو تعلیق های داوطلبانه با حضور بازرسان آژانس انرژی اتمی در تاسیسات هسته ای نظنز فک پلمپ شد و در پی آن به تعداد محدودی دستگاه سانتریفوژ گاز UF6 تزریق گردید.

25 بهمن:در خیابان ارم شهر قم درگیری بین نیروهای پلیس و دراویش نعمت اللهی بالا گرفت.1200 درویش دستگیر شدند و خانقاه آنان نیز تخریب گردید.

اسفند 84

>>در پی چاپ کاریکاتور موهن به پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله)که از بهمن آغاز شده بود و جریان تا اسفند کشیده شد تمامی کشورهای مسلمان رابطه ی اقتصادی خود را با دانمارک و نروژ قطع کرده و به سفارت های آن کشور حمله کردند.در ایران نیز در پاسخ به این اقدام دور از انسانیت،دانشجویان و طلاب به سفارتخانه های دانمارک و چند کشور دیگر حمله کردند.

خارجی مهم:3 اسفند:حرم امام حسن عسکری(علیه السلام) و امام هادی(علیه السلام)مورد تهاجم تروریست های معلوم الحال قرار گرفت.این اقدام بر خشم مسلمانان جهان و وحدت آنان افزود.(تا کور شود هر آن که نتواند دید...)

8 اسفند:تروریست ها در یک اقدام خرابکارانه ساختمان فرمانداری دو شهر دزفول و آبادان را مورد هدف بمب گذاری قرار دادند.در این حادثه 4 نفر مجروح شدند.(ای بابا!این که اصلا مهم نبود.کشته نداشت که!!)

26 اسفند:در پی حمله ی اشرار تروریست به چند خودروی حامل سران و روسای حراست و فرمانداری استان سیستان و بلوچستان بیش از 22 نفر شهید و 7 نفر مجروح شدند.

 

هم چنین هیچ گاه شاعر گرانقدر،مرحوم آقاسی و دانشمند بزرگ،مرحوم کاظمی آشتیانی و هنرمند عزیز،مرحوم منوچهر نوذری را فراموش نخواهیم کرد.روحشان شاد.

1:همشهری جوان،شماره ی 61
توضیح:اطلاعات روزشمار از سال نامه ی شرق برداشت شده و توسط نویسنده ویرایش گردیده است.


>> با تشکر از تمام دوستانی که نظر دادند و تبریک گفتند.پیشاپیش سال نو را تبریک می گویم.

میثم درخشنده(وبلاگ بچه های آسمان) -- دلارام(وبلاگ مچول کوچول) -- مدیریت وبلاگ نجوای شاکی -- مدیریت وبلاگ ققنوس خیس -- پرستو(وبلاگ گنجینه ی نور) -- جناب آقای حسین رفیعی -- وبلاگ خبری صدرا(...!!! توضیح:والا ما رفتیم سایتش هیش کی توش نبود.عجیب غریب هم بود.برای همین هیچ اسمی نداشت!!) -- تینا(وبلاگ تینا تنها) -- ژولی پولی(وبلاگ ایگناسیو) -- نسیم یاس کبود(وبلاگ پیام گل سرخ) -- سید شهاب الدین واجدی(سایت عاشوراییان) -- دل شکسته(وبلاگ خدایا بی تو نمی تونم!) -- غریبه(وبلاگ غالبون) -- مدیریت وبلاگ هاجر و اسمعیل -- محمد(وبلاگ کشکول) -- مهاجر55 -- چشم انتظار یار(وبلاگ عاشقان حضور) -- سید صادق قاضی(وبلاگ آشنایی با پدر زمان) -- مرضیه(وبلاگ گونای)

 

 

۲۳ نظر ۲۶ اسفند ۸۴ ، ۲۰:۲۶
حسن میثمی

بسم الله

پس از رحلت جانشوز پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)،حسن بن علی(علیه السلام)که ده سال بیش از سنش نگذشته بود،علاوه بر تحمل این مصیبت،حوادث تلخ غصب خلافت پدر گرامیش و شهادت مادر بزرگوارش،حضرت فاطمه ی زهرا(سلام الله علیها) را چشید.عصر خلافت ابوبکر،عمر و عثمان 25 سال به طول انجامید.همان 25 سال معروف که استخوان در گلو بود.در این 25 سال امام حسن(علیه السلام)ساکت نبود و در مکان های مقتضی علیه خلفای جور قد علم می کرد.سال ها گذشت و در اواخر سال 34 هجری بود که عثمان کشته شد و مسلمانان مدینه با علی(علیه السلام) بیعت کردند.در سال های خلافت امیر مومنان حسن(علیه السلام)همیشه همراه و هم گام پدر بود و برای رفع مشکلات گوناگون مردم شب و روز تلاش می کرد.تاریخ نمونه های زیادی را در خود ثبت کرده است.

اما روزها به سرعت می گذشت و زمان به سحرگاه 19 رمضان 40 هجری رسید.پدر ضربت سختی خورده است و حسن و حسین(علیهم السلام)سخت نگرانند...نکند پدر هم آن ها را تنها بگذارد و برود...آری!صحبت های پدر بوی وداع می دهد.روز 21 رمضان،کوفه غرق در عزا بود.مردم گروه گروه خدمت حسن بن علی(علیه السلام)که از امروز مسئولیت سنگین امامت بر دوش او بود می رسیدند و تسلیت عرض می کردند...مردم بیعت کردند...اما...کاش... .

ادامه دارد...


مشق شب:خیلی فکر کنید.هر چه بیش تر بهتر!

امام حسن(علیه السلام)در جواب مرد شامی که از ایشان سئوال کرد:«آن 10 چیزی که هر کدام از دیگری سخت ترند کدامند؟»فرمود:

آن 10 چیز که هر کدام بر دیگری سخت تر است،عبارتند از:«سنگ»و سخت تر از سنگ،«آهن»و سخت تر از آهن،«آتش»و سخت تر از آتش،«آب»و سخت تر از آب،«ابر»و سخت تر از ابر،«باد»و سخت تر از باد،«فرشته»ای است(که آن باد را به حرکت در می آورد)و سخت تر از آن فرشته،«فرشته ی مرگ»است؛و سخت تر از فرشته ی مرگ،«مرگ»و سخت تر از مرگ،«فرمان خدا»است.

تحف العقول،صص257-259


با تشکر از تمامی دوستانی که در مطلب گذشته نظر دادند و تشکر ویژه از آن عزیزانی که پیام تبریک برای حقیر گذاشتند.لازم به ذکر است داستان«غایب ها دستاشون بالا!»در نخستین جشنواره ی وبلاگ های قرآنی رتبه ی دوم را کسب کرد.لینکش رو می توانید در ستون کناری وبلاگ در قمست «مطالب جالب انگیزناک» بیابید.اگر نخواندیدش حتما بخوانید.

ضمنا یک تشکر ویژه از تمام دوستانمان در وبلاگ برترین های پرشین بلاگ به خاطر لطفی که نسبت به حقیر داشتند.از آقا حامد احسان بخش؛میرعلی؛خانم نورا و همه ی دوستان.خیلی ممنون.

سید شهاب الدین واجدی(سایت عاشوراییان) -- میر علی(وبلاگ طواف) -- مدیریت وبلاگ ققنوس خیس -- مدیریت وبلاگ نجوای شاکی -- دلارام(وبلاگ مچول کوچول) -- نیما رهگذر(وبلاگ چلوکباب) -- مدیریت وبلاگ انحمن پارسا -- تنها(وبلاگ دلم گرفت ای هم نفس) -- سلام -- پرستو(وبلاگ گنجینه ی نور) -- مدیریت وبلاگ دیاموند -- کدیریت وبلاگ هاجر و اسماعیل توضیح:این وبلاگ در بخش گرافیک نخستین جشنواره ی وبلاگ نویسی قرآنی رتبه ی دوم را کسب کرد.به آقا سید محمد تبریک می گم. -- محمد آقا(وبلاگ حریم یاس توضیح:این وبلاگ در بخش گرافیک نخستین جشنواره ی وبلاگ نویسی قرآنی رتبه ی نخست را کسب کرد.باز هم تبریک.ولی خفن تر.از نوع نوت بوکی!) -- غریبه(وبلاگ غالبون)

۲۲ نظر ۱۹ اسفند ۸۴ ، ۰۰:۱۹
حسن میثمی

بسم الله

پیامبر(صلی الله علیه و آله)با جمعی از مهاجران و انصار در یکی از کوه های مکه بودند.ناگاه حسن(علیه السلام)را دیدند که با شکوه و وقار خاصی به سویشان می آید.رسول خد(صلی الله علیه و آله)به او نگریست و در شأن او چنین فرمود:«جبرئیل راهنمای حسن(علیه السلام) و میکاییل استوار کننده ی اوست.او فرزند من و پاک سرشت از خودم،و یکی از دنده های پیکرم می باشد.این کودک نبیره ی من و نور چشم من است.»پیامبر(صلی الله علیه و آله)برخاست و به استقبال حسن(علیه السلام)رفت؛در حالی که پیامبر(صلی الله علیه و آله)خطاب به حسن(علیه السلام)می فرمود:

«انت تُفّا حَتی،وَ اَنتَ حَبیبی وَ مَهجَةُ قَلبی
تو سیب خوشبوی من هستی.تو محبوب من و برگزیده ی خالص قلبم می باشی!»
1...

سال ها گذشت و اتفاق های فراوانی افتاد.حسن و حسین(علیهما السلام)زیر سایه ی پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله)و تحت تربیت حضرت علی(علیه السلام)و حضرت فاطمه(سلام الله علیها)تلخ و شیرین زندگی را چشیدند.تا این که روزی رسید که خوشی ها تمام شد و سختی های اهل بیت(علیهم السلام)آغاز گردید...

پیامبر(صلی الله علیه و آله)در بستر رحلت قرار گرفته و در ساعات آخر حسن و حسین(علیهما السلام)به بالین پیامبر(صلی الله علیه و آله)آمدند و خود را به روی رسول خد(صلی الله علیه و آله)افکندند.حضرت علی(علیه السلام)خواست آن ها را از پیامبر(صلی الله علیه و آله)جدا کند.پیامبر(صلی الله علیه و آله)او را نهی کرد و فرمود:«ای علی!بگذار من آن ها را ببویم و آنان مرا ببویند.من از دیدار آن ها توشه برگیرم و آن ها نیز از دیدارم توشه برگیرند.بدان که این دو فرزند بعد از من ستم ها خواهند دید و مظلومانه کشته شوند.خدا لعنت کند آنان را که به این دو ستم می نمایند.»پیامبر(صلی الله علیه و آله)این سخن را سه بار فرمود2 و... .خورشید غروب کرد...

ادامه دارد...

1.به نقل از حُذیفة بن یمان؛یکی از اصحاب گرانقدر پیامبر(صلی الله علیه و آله)
2.کحل البصر،ص194


مشق شب:فکر کنید...

پیامبر(صلی الله علیه و آله):«حسن و حسین(علیهما السلام)هر دو امام و پیشوایند.خواه شرایط برای به دست گرفتن زمام امور رهبری برای آن ها فراهم شود و خواه چنین شرایطی فراهم نگردد.»

علل الشرایع،ج1،ص211


با تشکر از تمام دوستانی که در مطلب قبل نظر دادند:

دلارام(وبلاگ مچول کوچول) -- مدیریت وبلاگ نجوای شاکی -- یه منتظر(وبلاگ منتظران و عاشقان آقا) -- مدیریت و بلاگ یه مسافر -- پرستو(وبلاگ گنجینه ی نور) -- ملکی (وبلاگ لاف عشق) -- مسافر سکوت -- حمیدرضا(وبلاگ حکمت تازیانه) -- مدیریت وبلاگ ققنوس خیس -- غریبه(وبلاگ غالبون) -- مهاجر55 -- مهدی(وبلاگ کامپیوتر و اینترنت) -- مدیریت وبلاگ بی نام و نشان -- مدیریت وبلاگ حریم دوست

 

 

۱۸ نظر ۱۱ اسفند ۸۴ ، ۱۸:۱۱
حسن میثمی

بسم الله

روز هفتم ولادت نوه ی زیبای پیامبر(ص)بود که ایشان گوسفند خوش رنگی را عقیقه کردند و سر حسن(ع)را با بوی خوش «خلوق»(بوی خوش ترکیب یافته از زعفران)خوشبو نمودند و سپس فرمودند:«مالیدن خون از کارهای جاهلیت است.»

پیامبر(ص)از همان روزهای اول حسن(ع)را مورد محبت قرار می دادند و با محبت های سرشار خود،در پرورش شخصیت و رشد ارزش های اخلاقی حسن(ع) نقش به سزایی را ایفا می نمودند.

با ولادت برادر حسن(ع)،یعنی حسین(ع)؛او از تنهایی درآمد و برای خود همراز و همراهی پیدا کرد.

روزی پیامبر(ص)بر فراز منبر بودند و برای مردم سخنرانی می کردند.در این هنگام حسن(ع)و حسین(ع) که پیراهن قرمز پوشیده بودند و در سنین کودکی به سر می بردند وارد مسجد شدند ولی هنگام راه رفتن پایشان به دامنشان گرفت و به زمین خوردند.پیامبر(ص)از فراز منبر پایین آمده و آن ها را در آغوش گرفت و بالای منبر برد و پیش روی خود نشاند.


مشق شب:بخوانید.لطفا!

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله):

خدایا!من حسن را دوست دارم،و هم چنین آن کسی که حسن را دوست بدارد دوست دارم.

بحارالانوار،ج43،ص266


با تشکر از تمامی دوستانی که در مطلب گذشته نظر دادند:

مدیریت وبلاگ حریم دوست -- همسفر مهتاب(وبلاگ نرگس) -- سید شهاب الدین واجدی(سایت عاشوراییان) -- مدیریت وبلاگ نجوای شاکی -- میرعلی(وبلاگ طواف) -- رهپویان(وبلاگ رهپو) -- افق بی انتها(وبلاگ گونای) -- میثم(وبلاگ تخصصی کامپیوتر) -- غریبه(وبلاگ غالبون) -- دلارام(وبلاگ مچول کوچول) -- مصطفی(وبلاگ فطرس) -- سید صادق قاضی(وبلاگ آشنایی با پدر زمان) -- مدیریت وبلاگ الفاتح -- مدیریت وبلاگ ققنوس خیس -- غبار حرم رضوی(وبلاگ عدالت)

۱۶ نظر ۰۶ اسفند ۸۴ ، ۱۷:۰۶
حسن میثمی

بسم الله

شب سه شنبه،نیمه ی رمضان سال 2 یا 3 هجری قمری بود.همه ی اهل خانه در انتظار اتفاقی بزرگ و خجسته بودند.قرار بود فردی به خانواده ی زیبای فاطمه ی زهرا(س)و علی(ع) اضافه گردد.سلمی،دختر عمیس پیش فاطمه(س)بود و با همراهی با او سعی می کرد در این لحظات وی را یاری دهد.

دیری نگذشت که صدای گریه ی نوزاد بلند شد.پیامبر(ص)با شادمانی فرمود:«سلمی!پسرم را نزد من بیاور.»سلمی نوزاد را نزد پیامبر(ص)برد و ایشان مهربانانه در گوش راست نوزاد اذان و در گوش چپش اقامه خواند.آن گاه رو به علی(ع)کرد و فرمود:«نام پسرم را چه گذاشته ای؟»
علی(ع):«من در نامگذاری از شما پیشدستی نمی کنم.»
-:«من نیز در نامگذاری او از پروردگارم پیشی نمی گیرم.»
و در این هنگام بود که جبرئیل امین بر پیامبر(ص)نازل شد و عرض کرد:«ای محمد!خداوند سلام می رساند و می فرماید:نسبت علی(ع)به تو،همانند نسبت هارون به موسی(ع)است، ولی پیامبری بعد از تو نخواهد بود.بنابراین،این نوزاد را هم نام پسر هارون کن.نام او شَبّر است.»
-:«زبان من عربی است.»
-:«نام او را حسن(که به معنای شبّر است)بگذار.»

و این گونه بود که حسن(ع)جهان را به وجود خودش منور کرد و پا به عرصه ی حیات گذاشت.

ادامه دارد...


با تشکر از تمام دوستانی که در هفته ی گذشته نظر دادند.با عرض معذرت به دلیل مشغله ی زیاد نمی توانم اسم و لینک این عزیزان را بیاورم.در ضمن داستانی که خواندید اولین قسمت از سری داستان سیب خوشبوی پیامبر(ص) است که ان شاءالله تا 28 صفر ادامه خواهد یافت.

۲۰ نظر ۲۸ بهمن ۸۴ ، ۲۳:۲۸
حسن میثمی

بسم الله

سلام.امسال محرم یه نموره محسوس تر بود.دقیقا مصادف شده با این جریان انرژی هسته ای و کشیدن کاریکاتورها و دهه ی فجر...صبر کن!اصلا نمی خوام بگم:آهای ملت شهیدپرور... بروید و در راهپیمایی 22 بهمن شرکت کنید...تو رو خدا!!!!...می دونی؟اگه به سن بلوغ عقلی رسیده باشی و هنوز تصمیم نگرفته باشی که در راهپیمایی شرکت کنی یا نه و بخوای تحت تاثیر تبلیغات تلویزیون قرار بگیری فاتحه ات خونده ست.

عزیز من!شجاع باش!امام حسین علیه السلام شهید شد که بگه در سخت ترین شرایط از موضع خودت که می دونی حقه کوتاه نیا.اگر می دونی موضع تو اینه که نظام جمهوری اسلامی به درد نمی خوره و مطمئنی که موضع ات حقه،از موضع ات کوتاه نیا.فقط جان من از این استدلال های بی خود برای حق بودن موضع خودت نیار و خودت رو تصحیح نکن.استدلال هات باید محکم و قطعی باشه ها.مثلا عملکرد بد مسئولین پایین دست عمرا نمی تونه ملاکی برای نمره دادن به کل نظام باشه.پس با دلایل عقلی و منطقی متوجه شدی که نظام نظام درستی نیست داد بزن...هوار بکش...اگر چه باعث مرگت بشه.درست مثل انقلاب 57.

برعکس!اگر واقعا می دونی که مواضع جمهوری اسلامی حقه و کلیات نظام به درد می خوره پای حرفت وایستا.به قول معروف حزب باد نباش.در همه حال سعی کن از مواضع ات کوتاه نیای و حرف حقت رو به کرسی بنشونی.حتی اگر به قیمت از دست دادن جونت باشه.

امام حسین علیه السلام فرمود:اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید.پس نگو به من چه و به من هیچ ربطی نداره.منفعل نباش و حرف بزن...فعال باش و انرژی بترکون...نذار حق زیر خاک دفن بشه.این یه وظیفه اس!

یا علی


مشق شب:فکر کنید.لطفا!

از حضرت امام مجتبى ‏علیه السلام پرسیده شد نیرومندى چیست؟ فرمودند: دفاع از پناهنده، و پایدارى در نبرد، و ایستادگى‏ هنگام ‏سختى.


با تشکر از تمام دوستانی که پیام گذاشتند:

صدر(وبلاگ گروهان نجف اشرف) -- پسرای بد!(وبلاگ پسرای بد از دنیاشون می گن!) -- علی(وبلاگ نجوای دل) -- صدر(وبلاگ اخبار گروهان نجف اشرف) -- سیدمحمدصادق قاضی(وبلاگ آشنایی با پدر زمان) -- دلارام میثمی(وبلاگ مچول کوچول) -- alone -- مجتبی(وبلاگ مهراوه ی من) -- مرضیه(وبلاگ به نام حضرت دوست) -- غریبه(وبلاگ غالبون) -- مجید(وبلاگ آقای خامنه ای سلام!) -- روح پایبند(وبلاگ روح دو زیست) -- ریحانه(وبلاگ پرنده آبی) -- مدیریت وبلاگ ققنوس خیس -- مدیریت وبلاگ نجوای شاکی -- مدیریت وبلاگ باران عدل -- خودم!!! -- نورا(وبلاگ سرزمین نور) -- سائل زهرا(وبلاگ مشکات ولایت) -- مدیریت وبلاگ آبی تنها -- احسان شریعتی -- مدیریت وبلاگ سید -- مدیریت سایت عاشوراییان -- رهرو(وبلاگ راهیان سفر عشق) -- کمیل(وبلاگ مجنون ولایت) -- مدیریت وبلاگ درخشش تفکر -- یه منتظر(وبلاگ منتظران و عاشقان آقا) -- مدیریت وبلاگ مدعی

۲۳ نظر ۲۲ بهمن ۸۴ ، ۱۸:۲۲
حسن میثمی

بسم الرب الحسین علیه السلام

اللهم انی اعوذ بک من الکرب و البلا

هذا موضِعُ کَربٍ وَ بَلاءٍ.أنزِلوا...


برات مشهد را از خانم معصومه علیها السلام گرفتیم.ان شاءالله امروز(چهارشنبه)عازم مشهد خواهیم بود.نایب الزیاره ی همه دوستان خواهیم بود.اگر قابل باشیم...

۳۸ نظر ۱۲ بهمن ۸۴ ، ۱۳:۱۲
حسن میثمی

بسم الله

(نهضت نرم افزاری)یعنی ما نباید به فراگیری قانع باشیم؛باید هدف تحقیق و آموزش ما تولید علم باشد؛یعنی رسیدن به جایی که نوآوری های علمی در فضای موجود بشری،از آن جا شروع می شود.ما از لحاظ استعداد نسبت به کسانی که دانش دنیا را تولید کردند،گسترش دادند،پیش بردند؛بر اساس دانش،فناوری های پیچیده را به وجود آوردند،کمبود نداریم.البته تولید علم به معنایی که ما ترجمه و فراگیری را نفی کنیم(نیست)؛نه!آن هم لازم است...امروز در کشور،یکی از فرایض حتمی برای این نسل که در درجه ی اول هم این فریضه بر دوش شما دانشگاهی ها است عبارت از تقویت بنیه ی علمی کشور است.

برگرفته از کتاب نکته های ناب/ج2/ص18و19


مشق شب:فکر کنید...

امام حسن علیه السلام فرمود:علم و دانش را ـ از هر طریقى ـ فرا گیرید، و چنانچه نتوانستید آنرا در حافظه خود نگه دارید، ثبت کنید و بنویسید و در منازل خود در جاى مطمئن قرار دهید.

إحقاق الحقّ: ج 11، ص 235، س 7.


با تشکر از تمام دوستانی که در دو هفته ی گذشته نظرات خودشون رو درباره ی طرح نهضت تولید علم بیان کردند:

مدیریت وبلاگ ققنوس خیس -- نیما رهگذر(وبلاگ چلوکباب) -- سیدصادق قاضی(وبلاگ آشنایی) -- دلارام میثمی(وبلاگ مچول کوچول) -- مرضیه(وبلاگ به نام حضرت دوست) -- حمیدرضا(وبلاگ حکمت تازیانه) -- حاج رضا(وبلاگ حجره) -- سید شهاب الدین واجدی(وبلاگ عاشوراییان) -- مسافر سکوت(وبلاگ عکس تنهایی من در آب) -- غریبه(وبلاگ غالبون) -- جوجه بسیجی(وبلاگ از نسل سرخ لاله ها) -- مدیریت سایت کانون انصار -- منتظر(وبلاگ شهیدانه) -- مدیریت وبلاگ مشکات -- رهرو(وبلاگ راهیان سفر عشق) -- فنز(وبلاگ باشگاه هواداران پرشین بلاگ توضیح:یه تشکر جانانه از مسئولان این وبلاگ خوب بدهکارم.چون این هفته وبلاگ سیب خوشبو جزو ده وبلاگ برتر بود.ممنون) -- مدیریت وبلاگ حریم دوست -- شیدا(وبلاگ خط شکنان) -- صدرا علوی(وبلاگ حیدر)

۲۰ نظر ۰۷ بهمن ۸۴ ، ۰۱:۰۷
حسن میثمی