امام حسن(ع)؛ سیب خوشبو

موضوعات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی از نگاه «سیب خوشبو»

حضرت رسول اعظم(ص) فرمودند: ای حسن! تو «سیب خوشبو»، محبوب و برگزیده خالص قلب من هستی...

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۳۱ خرداد ۹۵، ۱۹:۴۰ - بشرا
    افرین

۳ مطلب در فروردين ۱۳۸۵ ثبت شده است

بسم الله

اول-سلام

دوم-تبریکات فراوان به مناسبت های باحال.سه تا تبریک خفن!یکی ش به مناسبت میلاد پر سرور و واقعا عظیم پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله)؛دیگر تبریک به مناسبت میلاد با سعادت امام خوبمون،امام جعفر صادق(علیه السلام) و آخریش هم اگر گفتید به چه مناسبتی؟...آفرین!شما در مرحله ی 1000 امتیازی برنده شدید!!!!!به مناسبت انرژی هسته ای1 و چرخه ی سوخت و این خفن موضوعات که تا فیها خالدون بعضی ها رو سوزوند!

سوم-عذر خواهی به دلیل عدم به روز رسانی به علت اثاث کشی و این حرف و حدیث ها.شرمنده!

چهارم-(خیلی خیلی مهم -->جان هر کی دوست دارید بخونیدش.از نان شب هم واجب تره):

اگر یادتون باشه درباره ی یک طرح علمی و کوچولو در به روز رسانی های قبلی یک صحبت هایی کرده بودیم.از آن روز ما دویدیم دنبالش و ایمیل فرستادیم به دوستان.بعدش هم هیچ جوابی نگرفتیم.به غیر از تعدادی از دوستان که نظرات مبسوط خودشون رو اعلام فرمودند.بعدش ما باز هم دویدیم و پرسیدیم و اینا تا با لحاظ کردن نظر دوستان به این نتیجه ها رسیدیم:

>> قرار بر این شد که هر فردی در زمینه ی تخصصی خود(این تخصص می تواند رشته ی دانشگاهی او یا مهارت شخصی وی باشد)یک وبلاگ درست کند و به دیگر سخن مدیر یک وبلاگ علمی شود.مطالبی که در این وبلاگ ارائه می شود در تخصص مدیر وبلاگ است و او می تواند به دو صورت مطلب ارائه دهد.یکی این که زحمت بکشد و چندین مقاله و کتاب مطالعه کند و خودش مقاله بنویسد.دیگر این که مطالب جالب و علمی ای را که خوانده است عینا در وبلاگ بیاورد.فعلا سیاست گروه این نیست که صرفا تولید علم داشته باشیم.بلکه فعلا بیش تر دغدغه مان این است که بانک اطلاعاتی درست کنیم و یا به عبارتی تحصیل علم کنیم تا ان شاءالله در چند سال آینده بتوانیم تولید علم کنیم.چون لازمه ی تولید علم تحصیل علم است.پس فعلا سیاست تولید علم محض نیست.هر چند این مقوله را در حال حاضر کاملا متوقف نمی کنیم.سپس یک وب سایت از این وبلاگ ها پشتیبانی کند و به عبارت دیگر این وبلاگ ها را صفحه ها و گروه های علمی خود معرفی کند.لازم به ذکر است که سایت مذکور فعالیت های جانبی نیز خواهد داشت.

فعلا موضوعی که برای ما مهم است شروع و استارت کار است.یعنی این حرکت آغاز شود که خود برداشتن سنگ اول هنر بزرگی است.اول قرار یود در روز 17 ربیع(که امروز باشه)سایت رو بفرستیم هوا.اما به دلیل مسائل مالی و یک خرده مشکلات معمول نشد که بشه.اما ان شاءالله دنبالش خواهیم بود.

ضمنا در فاز اول طرح فقط علوم انسانی را پشتیبانی می کنیم و بعد از آن پس از گذر از یک زمان مشخص(یک سال)رشته های گرایش های دیگر را هم وارد طرح خواهیم کرد.فعلا چند رشته اعلام آمادگی کرده اند:1-علوم سیاسی 2-علوم اقتصادی 3-مدیریت(گرایش بیمه) 4-فلسفه 5-حقوق

و به متخصصین یا دانشجویان این رشته نیازمندیم:مدیریت(با همه ی گرایش ها)،روانشناسی،علوم اجتماعی،جغرافیا،زمین شناسی،زبان های خارجی(انگلیسی،عربی و...)،تاریخ و بقیه ی رشته های علوم انسانی.ضمنا کسانی که تمایل به همکاری در 5 رشته ی اعلام شده(سیاسی،اقتصاد،مدیریت،فلسفه و حقوق)را دارند با ایمیل بنده تماس بگیرند یا کامنت بگذارند.

راستی!قرار نیست حتما شما مثلا آخر علوم اجتماعی باشید و وبلاگ بسازید.شما حتی اگر دانشجوی ترم اول هم باشید می توانید!باور کنید می توانید.فقط کافی است شروع کنید.

این طرح به مدت یک سال به صورت آزمایشی برگزار خواهد شد.نام پروژه هم در موضوع به روز رسانی آورده شده.فرمانروایان عالم.دو جور خوانده می شود و هر دو جور هم معنی خودش را می رساند.(Farmanravayan e Alam و Farmanravayan e Alem) که البته بیش تر دومی(Alem)مد نظر است.

پاورقی:

1-حق مسلم ماست!


مشق شب: به نظر من یه تسبیح بگیرید دستتون و صد بار این جمله را تکرار کنید:

هر ایرانی در سال پیامبر اعظم در هر کجا،یک قدم به جلو برمی دارد...

از گفته های «امین»


با تشکر خیلی فراوان از دوستان باحالی که آمدند و نظر دادند:

میر علی -- خرابه،کوچه،کربلا -- مهراوه ی من -- قربانیان تغافل -- مرورگر.کام -- ققنوس خیس -- ...و تنها خداست که می ماند -- مچول کوچول -- سرزمین نور -- حریم دوست -- فاطیما -- مجنون ولایت -- سید -- خدایا بی تو نمی تونم -- حریم یاس -- طلبه ای از نسل سوم -- غالبون -- حکمت تازیانه -- شب های شعر شاعر شنیدنی است -- پیام گل -- گنجینه ی نور -- مشکات -- آشنایی با پدر زمان -- یا کریم اهل بیت -- نجوای شاکی -- کامپیوتر و اینترنت -- بچه های آسمان -- ماهنامه ی دانش،پژوهش و فناوری اطلاعات -- تنها برای همیشه -- آق بابا -- خاطراتچی -- پرنده ی آبی

۳۵ نظر ۲۷ فروردين ۸۵ ، ۱۳:۲۷
حسن میثمی

بسم الله

گویی امام حسن(علیه السلام)می دانست که روز وصال و رهایی از این دنیای دون،28 صفر است.آری!او می دانست که این روز را روزه داشت.

جعده،دختر اشعث،توسط معاویه مامور شده بود که شوهرش را بکشد!100 هزار درهم گرفته بود و از معاویه قول گرفته بود که بعد از حسن(علیه السلام)همسر یزید خواهد شد.این پلید زهر را در آب یا شیری که برای افطار حضرت آورده بود ریخت.

هنگام افطار بود.امام با خوردن خرما،روزه ی خود را باز کردند و پس از نوشیدن شیر دستان خود را بالا بردند و گفتند:«ای دشمن خدا!مرا کشتی؛خدایت ترا بکشد.به خدا قسم پس از مرگ من،کسی بهتر از من نخواهی یافت.او تو را فریب داده است.خداوند او و تو را خوار گرداند.»اینقدر سم مهلک بود که بلافاصله امام در بستر رفتند.

عمر بن اسحاق می گوید:در محضر امام بودم.آن حضرت فرمود:«مرا بارها زهر دادند.ولی هیچ گاه مانند این بار نبود.همانا پاره ای از جگرم افتاد.»جناده،از دوستان خالص و یاران با وفای امام بالای سر امام حاضر شد.وقتی حال امام را دگرگون دید عرض کرد:«چرا معالجه نکنی؟»اما امام مظلومانه پاسخ گفت:«مرگ را به چه چیز می توان معالجه کرد؟این فرموده‌ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله)است که ما را خبر داد که برای او 12 خلیفه و امام خواهد بود که 11 نفر آن از نسل فاطمه اند و همگان به زهر یا به تیغ کشته خواهند شد.»

اما آن طرف این غم نامه،جعده است.او پس از انجام ماموریت شوم خود نزد معاویه رفت و گفت:«مرا همسر یزید گردان[و عهد خود را وفا کن].»معاویه در پاسخ به او گفت:«از این جا دور شو!زنی که شایستگی همسری برای حسن بن علی[علیه السلام]را نداشته باشد،شایسته ی همسری با پسرم یزید نخواهد بود.»

و حال وقت عشق بازی با برادر است...حسین(علیه السلام)بیتابی می کند؛امام او را در کنار خود می نشاند و وصایا را یک یک گوشزد می نماید:«برادرم...حسینم...نکند احسان به اهل و خانواده را فراموش کنی...از این پس تو سرپرست آنان هستی...مرا در کنار قبر جدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله)دفن کن،اما اگر مخالفت کردند مبادا خونی در پای تابوتم ریخته شود...مرا به بقیع ببر.»حسین(علیه السلام)پرسید:«ای برادر!حالت را چگونه می یابی؟»امام پاسخ گفت:«خود را در نخستین روز زندگی در آن سرای می یابم و آخرین روز از حیاتم در این دنیا!و بر پدر و مادر و جدم وارد می شوم.»

امام حسن(علیه السلام)دست حسین(علیه السلام) را در دست گرفت و فرمود:«برادرم!هر آن گاه که فشار دهم بدان که از غم های این دنیا راحت شدم و به سرای ابدی شتافتم.»و بعد از ساعتی مشغول ذکر و دعا و تلاوت قرآن شد و از معشوق عهد گرفت که او را تا آخرین لحظات همدم باشد.

ناگهان دستان حسین فشرده شد...وای...ای وای...خواهرم زینب بیا...

تسلیت باد

ادامه دارد...


مشق شب:به نظر تو چقدر ما شبیه مردم آن زمان مدینه ایم؟

خدایا خسته ام از این شهر و دیار *** که بین کوچه اش خزان دیدم بهار
مگر زهر عاقبت بشوید از نظر *** حدیث سینه و هجوم میخ در

حمید فرجی

۴۶ نظر ۰۸ فروردين ۸۵ ، ۱۰:۰۸
حسن میثمی

بسم الله

در این شرایط سخت،گروهی از سران سپاه امام حسن(ع)به طور محرمانه برای معاویه نامه نوشتند که:«ما تسلیم فرمان تو هستیم.به سوی ما بیا.ما متعهد می شویم که حسن[علیه السلام]را تسلیم تو نماییم... .»یک یک همه ی یاران و سرداران سپاه امام رفتند و این قدر مال دنیا جلوی دید اخروی آن ها را گرفته بود که ریختن خون امام را حلال می دانستند.تا آن جایی که پسر عموی امام،«عبیدالله بن عباس»به معاویه پیوست.

در این زمان معاویه نامه ای به امام حسن(ع)نوشت و پیشنهاد صلح داد.امام اطمینانی به صلح پیشنهادی این مرد نداشت و می دانست که او می خواهد حیله کند.اما ناچار بود.چون اگر می جنگید چند یار داشته را نیز از دست می داد.آن وقت اسلام در خطر بود1.برای همین صلح نامه را مشروط به چهار شرط پذیرفت:

1-معاویه به کتاب خدا و وسنت رسول خدا(ص)عمل کند.
2-معاویه هیچ کس را جانشین و ولیعهد برای خود قرار ندهد.
3-جان مردم(شیعیان)در هر کجا که هستند...در امان باشد... .
4-حسن و حسین(علیهم السلام)و سایر افراد خاندان نبوت در امن و آزادی باشند و کسی در نهان و آشکار گزندی به آن ها نرساند.

معاویه،پس از قبول این چهار شرط و پس از گذشت زمانی اندک،روزی به تخیله(شهری نزدیک کوفه)آمد و در جمع مردم آن جا گفت:«...اکنون بدانید آن شروطی را که در ضمن قرارداد صلح به حسن بن علی[علیه السلام]وعده دادم،همه را زیر پا می نهم و به هیچ کدام وفا نخواهم کرد.»با این احوال،هیچ کس علیه معاویه حرفی نزد.اینگار مردم در خوابی زمستانی فرو رفته بودند.

در این زمان،گر چه امام مجبور به صلح شد،اما هیچ گاه اعتراضات و موضع گیری های خود را نسبت به معاویه کنار نگذاشت.اما باز هم امان از مردم خفته...امان...

ادامه دارد...

1-در قسمت های بعدی ان شاءالله درباره ی چند و چون صلح امام حسن(ع)به مفصل توضیح خواهیم داد.


مشق شب:ربطی با مطالب فوق دارد به نظر شما؟

نیست امید صلاحی ز فساد حافظ *** چون که تقدیر چنین است چه تدبیر کنم


با تشکر از تمامی دوستانی که نظر دادند.ان شاءالله در شب 28 صفر در خدمتتان باشیم.منتظرتان هستیم.

سیب بانو(وبلاگ یک گاز از سیب سرخ عشق) -- مدیریت وبلاگ صلیب نقره ای -- لیلا(وبلاگ حریم دوست) -- نیما(وبلاگ چلوکباب) -- مرضیه(وبلاگ به نام حضرت دوست) -- میرعلی(وبلاگ طواف) -- مدیریت وبلاگ ققنوس خیس -- نورا(وبلاگ سرزمین نور) -- آقا هادی -- تنها(وبلاگ دلم گرفت ای هم نفس) -- ریحانه(وبلاگ بر بال های پرنده ی آبی) -- غریبه(وبلاگ غالبون) -- سید صاق قاضی(وبلاگ آشنایی با پدر زمان) -- دل شکسته(وبلاگ خدایا بی تو نمی تونم!!) -- شکوفه(وبلاگ حرم دل) -- نسیم یاس کبود(وبلاگ پیام گل سرخ) -- دلارام(وبلاگ مچول کوچول)

۱۱ نظر ۰۵ فروردين ۸۵ ، ۰۱:۰۵
حسن میثمی