امام حسن(ع)؛ سیب خوشبو

موضوعات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی از نگاه «سیب خوشبو»

حضرت رسول اعظم(ص) فرمودند: ای حسن! تو «سیب خوشبو»، محبوب و برگزیده خالص قلب من هستی...

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۳۱ خرداد ۹۵، ۱۹:۴۰ - بشرا
    افرین

۴ مطلب در دی ۱۳۸۲ ثبت شده است

سلام؛

این هفته می خوام رک و پوست کنده حرف بزنم.بدون هیچ گوشه و کنایه ای!

از اولی که این وبلاگ رو راهش انداختم قصدم این بود همه چیز تو وبلاگم بنویسم اما هر چیزی رو ننویسم!مطالب متنوعی که می نوشتم از همه‌ی زمینه ها بود:اجتماعی،طنز،فرهنگی،مذهبی و... اما دوست داشتم کنار این مطالب کمی سیاست رو هم تو وبلاگ جا بدم.اما نه این که اینجا رنگ و بوی سیاست بگیره.ولی می خواستم یه وقت بعضی ها فکر نکنند که دین از سیاست جداست...

این قدر بعضی ها رفتن تو نخ انتخابات و رد صلاحیت و قدرت که اصلیتشون رو بخاطر این قضیه از دست دادند.اینقدر چپ و راست درست کردند که دیگه قضیه‌ی اصلی رو فراموش کردند و وقتی می خوان فرم کاندایداهای مجلس رو پر کنند روی اسم ولایت خط می کشند(لازم بذکر است واقعاً این اتفاق افتاده است.).....آن وقت که رد صلاحیت هم شدند می گویند فلان و بهمان...این جا من فقط سر بسته بگم:

هر چه می خواهد بگوید هر که می خواهد === هر چه می خواهد بگوید تلخ یا شیرین

ما سر حرف اولمون وایسادیم...حرف ما هم اینه که یه حزب رو بیشتر تو ایران قبول نداریم:اون هم حزب «سیّد علی(مدظله)»

رهسپاریم با ولایت تا شهادت

دیگه بیشتر از این هم نمی خواهم در این مورد بنویسم.خودتون ماشاءالله آگاهید و قدرت درک و استنتاج وقایع زمانتان را دارید...

 

{{{{{مجلسی که در آن رجایی و باهنر و چمران بودند...}}}}}

آقا من از دست نماینده ها شکایت دارم...آقایون چهارسال خورده اند و خوابیده اند و گردن کلفت کرده اند و تازه غیر از حقوق یک میلیونی از هزار تا سوراخ مشروع و نامشروع هم نوشجان کرده اند؛حالا هم که بهشون می گن آقا شما دیگه لایق مجلس نیستی،بفرما برو دنبال یه کار دیگه دو قورت و نیمشان هم باقیه...انگار مجلس ارث باباشونه که ول کن ماجرا نیستن...بابا!تو این مجلس شهید رجایی بود،شهید باهنر بود،شهید چمران بود.
ببینم:اگه شما بری دکتر دکتر به شما سه هزار تا دارو می ده می گه بیا و خودت انتخاب کن.به من چه اگه مُردی هم مُردی!من رو سننه!نه خدا وکیلی می گه؟؟؟
آخه کسی که نه نظام رو قبول داره نه ولایت فقیه باید بیاد نماینده مجلس بشه؟؟؟چرا هیچکی حالیش نیست؟

 

{{{{{موضوع اصلی را فراموش نکن!}}}}}

خانمی طوطی ای خرید.اما روز بعد آن را به مغزه برگرداند.او به صاحب مغازه گفت:«این پرنده صحبت نمی کند.»صاحب مغازه پرسید:«آیا در قفسش آینه ای هست؟طوطی ها عاشق آینه هستند.آن ها تصویر خود را در آینه می بینند و شروع به صحبت می کنند.»آن خانم یک آینه خرید و رفت.

روز بعد باز آن خانم بازگشت.طوطی هنوز صحبت نمی کرد.صاحب مغازه پرسید:«نردبان چه؟آیا در قفسش نردبانی هست؟طوطی ها عاشق نردبان هستند.»آن خانم یک نردبان خرید و رفت.

اما روز بعد باز هم آن خانم آمد.صاحب مغازه گفت:«آیا طوطی شما در قفسش تاب دارد؟نه؟!خوب مشکل همین است.به محض اینکه شروع به تاب خوردن کند،حرف زدنش تحسین همه را بر می انگیزد.» آن خانم با بی میلی یک تاب خرید و رفت.

وقتی که آن خانم روز بعد وارد مغازه شد،چهره اش کاملاً تغییر کرده بود.او گفت:«طوطی مُرد!»

صاحب مغازه شوکه شد و پرسید:«واقعاً متأسفم.آیا او یک کلمه هم حرف نزد؟»

آن خانم پاسخ داد:«چرا!درست قبل از مردنش با صدایی ضعیف از من پرسید که آیا در آن مغازه،غذایی برای طوطی ها نمی فروختند؟»

 

{{{{{غلط می کنی قانون را قبول نداری!}}}}}

باید حدود معلوم شود.آقای رئیس جمهور حدودش در قانون اساسی چه هست،یک قدم آنور بگذارد من با او مخالفت می کنم.اگر همه‌ی مردم هم موافق باشند من مخالفت می کنم...مجلس حدودش چقدر است،روی حدود خودش عمل کند...قانون معین شده است.نمی شود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم.غلط می کنی قانون را قبول نداری!قانون تو را قبول ندارد...مردم رأی دادند به اینها،مردم 16 میلیون یا بیشتر رأی دادند به قانون اساسی.مردمی که به قانون اساسی رأی دادند منتظرند که قانون اساسی اجرا بشود؛نه هر کس از هر جا صبح بلند شود و بگوید من شورای نگهبان را قبول ندارم،من قانون اساسی را قبول ندارم،من مجلس را قبول ندارم،من رئیس جمهور را قبول ندارم،من دولت را قبول ندارم،نه!همه باید مقید به این باشید که قانون را بپذیرید ولو برخلاف رأی شما باشد.

صحیفه‌ی امام(ره)-ج14-ص377

امام خمینی(ره)یک حقیقت همیشه زنده است


ضمناً لازم است که من یک توضیح اینجا بدهم برای اون هایی که می گویند «مردم به قانون اساسی 25 سال پیش رأی دادند و حالا که آن را نمی خواهند چه بگویند!!!!»آقا جان!اگر مردم از نظام و ولایت فقیه خوششان نمی آمد همانطور که 25 سال پیش نظام را عوض کردند الآن هم ساکت نمی نشستند...مطمئن باش!تنها هم مردم ایران این خصوصیت را ندارند بلکه این برای تمام ملل جهان است...حالا دیگه چی داری بگی؟هر حرفی داری بسم الله!جواب گو ام!


در ضمن خدمت دوستان عرض شود که هدیه‌ی این هفته هم آماده است.موضوع این هفته کار با اینترنت ولی بدون اتصال به شبکه است!!!!

به عبارتی مشاهده‌ی صفحات وب به صورت Offline .به هر حال امتحانات ما هم که تموم شد و تا جایی که بتونم جواب کامنت ها رو می دم. البته اگر بدون ایمیل و آدرس باشه.

مینا خانم فرمودند:

من وبلاگت رو برای اولین بار هست که می بینم خیلی خوشم اومد بابا تو دیگه کی هستی؟؟؟!!!!

  • مینا خانم؛خواهش می کنم.ضمناً من حسن میثمی هستم!!!!!!!(خیلی بی نمک بود نه؟!)

امید خان هم نوشتند که:

با سلام بابا ای ول خیلی وبلاگت خوبه اولین بار که وبلاگت رو دیدم فکر نمی کردم ولی ...خیلی پر بار خسته نباشی جوون

  • سلام امید خان؛خواهش می کنم.نظر لطفتونه.ولی اولین بار که وبلاگم رو دیدید چی؟در هر حال خیلی ممنون که تشریف آوردید.

۲۵ نظر ۲۵ دی ۸۲ ، ۲۲:۲۵
حسن میثمی

سلام؛

یه هفته‌ی دیگه هم گذشت و ما یه هفته بزرگ تر شدیم.شاید این جمله رو خیلی شنیده باشیم.اما اگه چند دقیقه روش فکر کنیم می بینیم یه عالمه حرف توش داره.فقط همین رو بگم که وقتی بچه بودم به همین زبون صحبت می کردم،اما نمی دونم چرا خیلی حرف هام قشنگ تر بود...نمی دونم چرا؟؟؟؟؟؟؟واقعاً چرا؟

در ضمن قسمت هدایا هم راه اندازی شد.البته هفته‌ی پیش راه اندازی شده بود.شاید دیده باشید!شما می توانید در نوار کناری این قسمت را بیابید.هر دو هفته یک بار این قسمت به روز می شود که شامل مطالب آموزشی،عکس ها و... می باشد.این هفته موضوع هدیه‌ی گروه به شما خواننده‌ی عزیز «در غم بم»است که شامل یک عکس تمام صفحه از این فاجعه‌ی دلخراش می باشد.

حدیث این هفته:(سعی کنیم بهش عمل کنیم...):

هَلاکَ النّاسِ فی ثَلاثٍ:اَلْکِبْر وَ الْحِرْص وَ الْحَسَدُ===هلاک مردم در سه چیز است:تکبر،حرص و حسد.======امام حسن علیه السلام

 

{{{{{سزای قسم دورغ}}}}}

در زمان امام مجتبی(ع)مردی به دروغ مدعی شد که:«من هزار درهم از حسن بن علی(ع)می خواهم.»

حضرت با آن مرد برای محاکمه به نزد شُرَیْح قاضی رفتند.شریح رو به امام حسن(ع)کرد و گفت:

«شما قسم می خورید که بدهکار نیستید؟»

حضرت فرمودند:«اگر این مرد قسم بخورد من این پول را به او می دهم.»

شریح رو به آن مرد کرد و گفت:«بگو:

بالله الذی لا اله الا هو عالم الغیب و الشهاده.»

«سوگند بدان خدایی که معبودی حز او نیست دانای غیب و شهود.»

حضرت مجتبی(ع)رو به آن مرد فرمود:

«نه!نمی خواهم این گونه قسم بخوری،زیرا در آن خداوند را به وحدانیت و عظمت یاد می کنی و خداوند حیا می کند که بنده اش را در این فرض گرفتار کند؛پس بگو:

«بالله ان لک علیَّ هذا؛و خذ الالف.»

«به خدا قسم من این مبلغ را از تو طلبکارم؛و دنبال آن هزار درهم را بگیر.»

مرد همانگونه قسم خورد و پول را گرفت ولی به محض آن که از جا برخاست به صورت بر زمین افتاد و مرد.

مناقب شهر آشوب،ج4،ص7-بحارالانوار،ج43،ص237

 

{{{{{من یک سِنت پیدا کردم...}}}}}

پسر کوچکی،روزی هنگام راه رفتن در خیابان،سکه ای یک سنتی پیدا کرد.او از پیدا کردن این پول،آن هم بدون هیچ زحمتی خیلی ذوق زده شد.این تجربه باعث شد که او بقیه روز ها هم با چشم های باز سرش را به سمت پایین بگیرد(به دنبال گنج!).او در مدت زندگیش؛296 سکه‌ی 1 سنتی،48 سکه‌ی 5 سنتی،19 سکه‌ی 10 سنتی،16 سکه‌ی 25 سنتی،2 سکه‌ی نیم دلاری و یک اسکناس مچاله شده‌ی 1 دلاری پیدا کرد.یعنی در مجموع 13 دلار 26 سنت.

در برابر به دست آوردن این 13 دلار و 26 سنت،او زیبایی دل انگیز 31369 طلوع خورشید،درخشش 157 رنگین کمان و منظره‌ی درختان افرا در سرمای پاییز را از دست داد.

او هیچ گاه حرکت ابر های سفید را بر فراز آسمان ها در حالی که از شکلی به شکل دیگر در می آمدند، ندید.پرندگان در حال پرواز،درخشش خورشید و لبخند هزاران رهگذر،هرگز جزیی از خاطرات او نشد.


در ضمن از اینکه جواب کامنت ها رو نمی رسم بدم شرمنده.آخه دیگه وقت امتحاناس.البته این هفته تموم می شه.دل همه‌ی دانشگاهی ها بسوزه!!!!!!!

به وبلاگ های شب بارانی؛مسافر ثانیه ها و شیعه و سایت ایران دانلود هم یه سر بزنید.

۲۴ نظر ۱۹ دی ۸۲ ، ۰۱:۱۹
حسن میثمی

...و آیا بیم آن می رفت که بم به تلی از خاک تبدیل شود؟

و اکنون بم و دیگر هیچ

مطمئناً اگر جواب مثبت بود دیگر 30 هزار کشته بر جای نمی ماند...فاجعه‌ای ملّی بود اما مردم آن را به حماسه ای مردمی تبدیل کردند.کمک های بی دریغ مردمی مرهمی بود بر درد بی درمان هموطنان بمی!و توانست تا حدی آن ها را آرام کند...

دست مریزاد

اما سایت های خبری از جمله بی.بی.سی فارسی و سی.ان.ان اشاره‌ی وسیعی به کمک های مردمی نکرده و دائماً کمک های کشور های مختلف از جمله آمریکا را به میان می کشد و دائماً بحث سوء مدیریت را مطرح می کنند.اما عمق فاجعه به قدری بود که اگر این اتفاق در هر کشوری می افتاد بهتر از این نمی توانست عمل کند.البته در هر واقعه‌ای یک سری افراد به عنوان اِشکال تراش هستند که اجتناب ناپذیرند.در خود ایران و یا تهران هم شاید شما با این نوع افراد برخورد کرده باشید.به هر حال آن چیزی که همه می گویند در دو یا سه روز اول مشکلات مدیریتی وجود داشته است اما بعد از دو یا سه روز بم و روستاهای اطراف منطقه بندی شدند و به 20 منطقه تقسیم شدند که خود بمی ها هم از این منطقه بندی راضی بودند.

از اقدامات مهم دیگر دسته بندی بیماران به سه دسته‌ی سبز،زرد و قرمز است.مجروحین دارای وضعیت سبز به طور سرپایی در محل مداوا می شود، مجروحین دارای وضعیت زرد در بیمارستان های بم درمان می شوند اما مجروحین دارای وضعیت قرمز به سایر شهرها انتقال داده می شوند تا مورد مداوا قرار گیرند.

اما مسأله‌ی مهم دیگر مسأله ای است که شاید زیاد در مورد آن نشنیده باشید و آن هم این است که آمریکا و متحدانش سعی بر این دارند که به قول معروف از آب گل آلود ماهی بگیرند و چون ایران هواپیماهای ارسالی از ایالات متحده را پذیرفته است،می خواهند رابطه های آمریکا و ایران را از سر بگیرند.اما آقای خاتمی ریاست جمهور در این باره،ضمن استقبال از کمک ایالات متحده تاکید داشتند که این اقدام ارتباطی با مسایل سیاسی ندارد.

«غرب و شرق تا شما را از هویت اسلامی تان-به خیال خام خودشان-بیرون نبرند آرام نخواهند نشست.نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شوید و نه از قطع ارتباط با آنان رنجور.همیشه با بصیرت و چشمانی باز به دشمنان خیره شوید و آنان را آرام نگذارید که اگر آرام نگذارید،لحظه ای آرامتان نمی گذارند.»

صحیفه‌ی نور،ج21،ص109

اما تا این حد هم فاجعه‌ی بم آب روان و شفاف رودخانه‌ی نظام جمهوری اسلامی و مردم خوبمان را گل آلود نکرده است.

و از پیامد های مهم دیگر این فاجعه که می تواند یک کتاب سترگ بینش اسلامی و خدایی برای ما باشد این است که یک پیرمرد 80 ساله و یک کودک شش ماهه و سه نفر دیگر پس از پنج روز به خواست خداوند متعال زنده از زیر آوار بیرون آورده شده اند که حال عمومی آن ها خوب گزارش شده است.

هم چنین در عرصه‌ی سیاست روز گذشته اعلام شد که پاکستان به یک هواپیمای ترابری نظامی هند حامل کمک های بشردوستانه برای زلزله زدگان بم اجازه داده است در مسیر پرواز به ایران، از فراز خاک آن کشور عبور کند.این نخستین بار در دو سال اخیر است که پاکستان چنین اجازه ای را به هند می دهد.

اما از هر چه بتوان گذشت از سیل عظیم کمک های مردمی نمی توان چشم پوشی کرد...مردم مهربان ایرانی...

و هم چنین کمک های انسان دوستانه‌ی کشور های دیگر هم در سال نو میلادی جداً قابل تقدیر است.

و از خداوند می خواهیم که به همه‌ی ما عقل سلیم عنایت بفرماید تا هیچ وقت علت را جای معلول و معلول را جای علت نگیریم و اعتقاداتمان را بر اساس منطق بنا نهیم نه بر اساس موهومات!

۹ نظر ۱۳ دی ۸۲ ، ۱۳:۱۳
حسن میثمی

عجب رسمیه رسم زمونه؛قصه‌ی باد و برگ خزونه؛می رن آدما از اونا فقط؛خاطره هاشون به جا می مونه=====حادثه‌ی دلخراش زلزله‌ی کرمان را به همه‌ی شما سیب خوشبویی ها و بقیه الله الاعظم(ارواحنا له الفداء)و همچنین خانواده های داغدار آن عزیزان تسلیت عرض می کنیم

قال الصادق(ع):مَن زارَها وَجَبْتُ له الجَنّّة

کسی که مرقد او(حضرت معصومه(س))را زیارت کند بهشت بر او واجب می گردد.

حضرت معصومه(س)؛چشمه‌ی جوشان کوثر

::::::::::::بدون شرح::::::::::::

هر روز به سختی درد می کشد،و هر شب رنج و بیماری به سراغش می رود،در میان برادری غم خوار،و پدری مهربان و ناله کننده ای بی طاقت و بر سینه کوبنده ای گریان افتاده است،اما او در حالت بیهوشی و سکرات مرگ و غم و اندوه بسیار،و ناله‌ی دردناک،و درد جان کندن،با انتظاری رنج آور دست به گریبان است.پس از مرگ او را مأیوس وار در کفن پیچانده،در حالی که تسلیم و آرام است برمی دارند و بر تابوت می گذارند.

خسته و لاغر به سفر آخرت می رود،که فرزندان و برادران،او را به دوش کشیده تا سرمنزل غربت،آن جا که دیگر او را نمی بینند و آن جا که جایگاه وحشت است پیش می برند.

اما هنگامی که تشییع کنندگان بروند و مصیبت زدگان بازگردند در گودال قبر نشانده برای پرسش حیرت آور و امتحان لغزش زا،زمزمه‌ی غم آلود دارد.و بزرگترین بلای آن جا فرود آمدن در آتش سوزان دوزخ و برافروختگی شعله ها و نعره های آتش است؛که نه یک لحظه آرام گیرد تا استراحت کند و نه آرامشی وجود دارد که از درد او بکاهد و نه قدرتی که مانع کیفر او شود،نه مرگی که او را از این همه ناراحتی برهاند و نه خوابی که اندوهش را برطرف سازد.

در میان انواع مرگ ها و ساعت های مجازات گوناگون گرفتار است.به خدا پناه می بریم

اِنّا بِاللهِ عائِذون

خطبه‌ی 83؛فراز 12،ترجمه‌ی آقای دشتی

::::::::::::مسیح قائم...The Risen Lord::::::::::::

برادر می توانی به من غذا بدهی
و یک جرعه شراب،
من زمانی طولانی
در این راه سفر کرده ام،
و شگفتی ها دیده ام،
از همه عجیب تر این که،
بی گمان چهره‌ی مسیح قائم را دیده ام؛
در شبی این چنین،
غریبه ای در جاده آمد،
دیدم تلو تلو می خورد،شنیدم افتاد،
بارش را گرفتم و کمکش کردم،
هر چه پیش تر رفتیم،
بار سنگین تر شد،
یقین دارم من سنگینی دنیای دیگر را
حس کرده ام...

از ترانه های کریس دِ برگ

مِن ذُریَّتی اَلمَهدیُّ إذا خَرَجَ نَزَلَ عیسیَ بنُ مَرْیَمَ لِنُصرَتِه فَقَد دَمَه و صَلّی خَلْفَه

از ذریه‌ی من مهدی(عج)است که وقتی قیام کند،عیسی بن مریم(ع)برای یاری او نزول می کند و او را پیش می فرستد و پشت سرش نماز می گذارد.

پیامبر اکرم(ص)،امالی صدوق،ص181

میلادش فرخنده باد.


این هفته دیگه مقدمه ننوشتم...از خانم دلارام هم تشکر می کنیم که از نهج البلاغه مطلب قشنگی به ما دادند.

شمیم نوشته بود:

سلام اول یه انتقاد این بنر بالای صفحه اصلا قشنگ نیست ادم یاد پیامهای بازرگانی میافته میشه به جای اون یه عکس یا نوشته خیلی زیبا مربوط به وبلاگ گذاشت .در مورد متن هم که لذت بردم به قول یه بنده خدا .التماس دعا بفدای مولای غریبمون.یامولا علی ادرکنا بظهورالحجة

  • عرض شود که در مورد بنر بالای صفحه من خیلی حساس هستم...از این که این موضوع را به من گفتید ممنون...ان شاءالله اصلاح می شه.

امید خان هم :

باسلام و خسته نباشید وتشکر. روز به روز وبلاگتان بهتر میشه ودرخواستم این است که متن های کوتاه مثل بستنی بیشتر بنویسید یاعلی مدد

  • امید خان:دیگه متن کوتاه تر از این چیزهایی که می نویسم دیگه پیدا نمی کنم.یک کم عادت کنید که متن های بلند تر رو هم بخونید. البته شاید چشم آدم یاری نمی کنه...چون بالاخره نمایشگر ها چشم ها رو خسته می کنه.

۱۱ نظر ۰۴ دی ۸۲ ، ۱۴:۰۴
حسن میثمی