امام حسن(ع)؛ سیب خوشبو

موضوعات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی از نگاه «سیب خوشبو»

حضرت رسول اعظم(ص) فرمودند: ای حسن! تو «سیب خوشبو»، محبوب و برگزیده خالص قلب من هستی...

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۳۱ خرداد ۹۵، ۱۹:۴۰ - بشرا
    افرین

۶ مطلب در اسفند ۱۳۸۲ ثبت شده است

سلام؛

و حال که بهار می آید...پیام آور تحول و دگرگونی؛طبیعت را مأمور می کند که این پیام را به انسان ها بدهد...و چه خوش طبیعت وظیفه اش را انجام می دهد.اما محرم آقایمان تمام نشده...محرمی که خود یک نوروز است...نوروزی بزرگ...نوروزی که پیام تحول و دگرگونی را در خود دارد...این نوروز نه تنها برای شیعیان بلکه برای تمامی مردم جهان است...نوروزی که 1400 سال قدمت دارد...
آیینه و قرآن را می آورم...در آیینه می نگرم.همانم که پارسال بودم؟قرآن را می بوسم،دست می برم و صفحه ای را باز می کنم.سوره‌ی اسراء می آید.«خدا به آن چه در دل های شماست از خود شما داناتر است.اگر همانا در دل اندیشه‌ی صلاح دارید خدا هر که را با نیت پاک به درگاه او تضرع و توبه کند البته خواهد بخشید.»(آیه‌ی 25)

سنجد را نماد سنجیده اقدام کردن می دانم...سیب را می بویم...چه خوشبوست...یادم است که پدربزرگم گفته بود که سیب را به نشانه‌ی صحت و سلامت در سفره می گذارند...مادرم سبزی را می آورد؛نماد خوش اخلاقی و خرمی و شادابی...سپس سمنو که سمبل قدرت است را سر سفره می بینم...بوی تند سیر نظرم را متوجه خود می کند؛نشانه‌ی دست نگه داشتن از تجاوز به حقوق دیگران...سرکه را از دست مادربزرگ می گیرم؛او گفت سرکه نماد پذیرش ناملایمات و نماد رضا و تسلیم است...و هفتمین سین هم سماق است...علامت صبر و بردباری...خوب...هفت سین کامل شد...می خواهم از هر کدام یک درس بگیرم و سال پرباری را داشته باشم...

اما کاروان کربلا از جلوی چشمانم دور نمی شوند...از خودم می پرسم:آیا الآن دارند به هم سال نو را «تبریک» می گویند؟

سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت === بــادت اندر شهریاری برقــرار و بـر دوام

ســال خرم فــال نیکـــو مـــال وافـــر حـال خـوش === اصل ثابت نسل باقی تخت عالی بخت رام


بخش پنجم:

بررسی قیام عاشورا(2)

در بخش گذشته به صورت خیلی کوتاه و گذرا اهداف قیام عاشورا را مورد تحلیل قرار دادیم.اما این هفته قصد داریم به بحث کمی کابردی تر نگاه کنیم و قیام عاشورا را کاربردی تر مورد بررسی قرار دهیم و عبرت های آن را فرا گیریم.

نهضت عاشورا به دو دسته‌ی مهم تقسیم می شود.یکی درس های عاشورا و دیگری عبرت های عاشورا.درس های عاشورا بسیار فراوانند و اگر بگوییم که لحظه لحظه‌ی روز عاشورا و روزهای بعد از آن برای ما درس است اغراق نکرده ایم.اما می توان این درس های گسترده را در چهار موضوع اصلی گنجاند:
1-اولین و مهم ترین درس عاشورا آن است که برای حفظ دین و در راه قرآن باید از همه چیز گذشت.یعنی حتی اگر لازم باشد باید زن و بچه را هم در این راه فدا کرد.این خود یک مقام است و به راحتی به دست نمی آید.امام حسین(علیه السلام)چون می دانست که اگر با یزید ملعون بیعت کند مسلما و بدون شک چیزی از اسلام نمی ماند برای یک قیام ماندگار که اسلام را بتواند نگه دارد آن هم به صورت همیشگی با تمام اعضای خانواده اش و با جان و دل دعوت حق را لبیک گفت.
2-دومین پیام عاشورا پیام عدالت است.حتی در جنگ!پیر و جوان،امام و رعیت و همه و همه در یک صف باید بجنگند.هیچ فرقی نباید بین فرمانده‌ی سپاه و یک سرباز عادی وجود داشته باشد این در حالی است که هر کسی باید وظیفه‌ی خود را انجام دهد.و این عملی بود که امام حسین(علیه السلام)تمام و کمال آن را در قیام عاشورا به منصه‌ی ظهور رساند.
3-سومین پیام،پیام امیدواری است.این پیام به ما می گوید که جبهه‌ی دشمن به راحتی آسیب پذیر است.(بهتر است بگوییم جبهه‌ی باطل)در کتاب لهوف نوشته‌ی سیدبن طاووس مطلب زیبایی نوشته است.مطلبی که کمتر کسی آن را نقل کرده است.آن هم این بود که شب عاشورا که امام حسین بیعت را از یارانش برداشت 32 نفر از سپاه عمر سعد به یاران امام حسین پیوستند.این افراد حتی قبل از حر به امام پیوستند.این نشان می دهد که چقدر جبهه‌ی باطل آسیب پذیر است.
4-و آخرین پیام عاشورا پیامی بسیار عمقی است.این پیام لزوم انسان به بصیرت را گوشزد می کند و می گوید که انسان در زمان خود آنقدر باید بصیرت داشته باشد که قدرت تجزیه و تحلیل وقایع-حداقل-زمان خود را داشته باشد.فکر می کنید کسانی که به سپاه یزید پیوستند الکی بوده؟نه!هر نفر از افراد سپاه یزید برای حضور خود در سپاه دلیل داشته است.اما دلیل داریم تا دلیل.این نشاندهنده‌ی نبود بصیرت در افراد است.

ان شاء الله بتوانیم با استعانت از درگاه احدیت و با کمک اباعبدالله الحسین(علیه السلام)تمامی این پیام ها را در سال جدید درک کرده و عمل نماییم.

ان شاء الله

پایان بخش پنجم

۱۲ نظر ۲۸ اسفند ۸۲ ، ۲۲:۲۸
حسن میثمی

سلام بر همگی

این هفته اینقدر سرم شلوغ بود که یک هفته‌ی کامل رنگ کامپیوتر(همون رایانه)رو ندیدم.ولی خوب.بالاخره مشکلات درس و مدرسه است دیگه...

یکی از خبرهای مهمی که شاید هم به گوشتان خورده باشد ویروس جدید و بسیار خطرناکی است که به راحتی وارد رایانه‌ی شما می شود.

این ویروس از طریق Add کردن دو کاربر با مشخصات dar0nboy187 و misz_bitch در Yahoo!Messenger وارد رایانه‌ی شما می شود.

در صورتی که این دو ID را چه شما و چه دوستانی که شما ID آن ها را در لیست خود دارید Add کنند وارد رایانه‌ی شما شده و باعث هنگ شدن رایانه‌ی شما می شود که پس از فشردن سه کلید Ctrl+Alt+Del رایانه یک بار Restart شده و پس از آن sector zero را پاک می کند. یا به عبارت خودمانی Hard تان خواهد سوخت.

راه دیگر ورود این ویروس ارسال یک ایمیل با موضوع A virtual card for you است.حتی اگر این ایمیل از دوستانتان فرستاده شده باشید بدون اینکه روی موضوع آن کلیک کنید یا به عبارتی ایمیل را باز کنید آن را پاک کرده و از شرش خلاص شوید چون دوباره اتفاقاتی که در بالا ذکر شد برای رایانه تان رخ خواهد داد.

مواظب باشید ویروسی نشوید

لازم به ذکر است این ویروس تا کنون هیچ راه درمانی ندارد.پس خیلی مواظب باشید.این پیام را به همه‌ی دوستان خود بدهید.مخصوصا کسانی که ID آن ها را در لیست Yahoo!Messenger خود دارید.

 


بخش چهارم:

بررسی قیام عاشورا(1)

یکی از مسائل مهمی که در قیام عاشورا باید مورد شناسایی قرار گیرد شناختن نهضت حسینی است.اگر ما می خواهیم به طور کلی یک نهضت را بشناسیم ابتدا باید ماهیتش را به دست آوریم باید علل و موجباتی که باعث رخ دادن این نهضت شده است را بشناسیم.بعد باید علل نهایی و غایی این نهضت را شناسایی کنیم.یعنی ببینیم این نهضت چه هدفی داشته است.اصلا هدف دارد یا نه؟و اگر هدف دارد آن را بشناسیم و ریشه یابی کنیم.سپس باید عناصر و محتوای نهضت را مورد بررسی قرار دهیم.یعنی ببینیم چه اتفاقاتی،چه کارهایی و چه عملیات هایی در این نهضت انجام شده است و در آخرین مرحله باید بدانیم این عملیاتی که انجام گرفته است،مجموعا چه شکلی پیدا کرده است.

حال بیاییم بسیار اجمالی قیام عاشورا را ریشه یابی کنیم.اولا باید بدانیم که نهضت امام حسین(علیه السلام)یک انفجار نبود.یعنی چه؟یعنی این که امام حسین(علیه السلام)مثلا از دست معاویه و خاندانش خسته نشده بود که حالا بخواهد از یزید انتقام بگیرد یا به قول معروف صبرش سر نیامده بود.نه!اینطور نیست.سخنرانی معروفی امام حسین(علیه آلاف تحیت و الثناء)که در منی صحابه‌ی پیامبر(صلی الله علیه و آله)را جمع کرد که در تحف العقول هست نشاندهنده‌ی آن است که این قیام و نهضت در کمال آگاهی بوده است.برای همین است که از یاد ها و خاطر ها پاک نشده است.انقلاب است اما نه انفجار،انقلاب هست ولی انقلاب اسلامی،نه انفجار.

امام حسین(علیه اسلام)از این قیام اهداف بسیاری داشت.یکی از عوامل مهم ارسال نامه های متعدد مردم کوفه بود و عامل دیگر تقاضای بیعت امام حسین(علیه السلام)با یزید است.ولی امام حسین(علیه السلام)بیعت نکرد چون به تقاضای مردم کوفه جواب مثبت داده بود و اصلا از ابتدا قصد آن را نداشت که با فرد ملعونی مثل یزید بیعت کند.اما اهداف این قیام بسیار گسترده تر از عوامل آن است.اگر بخواهیم کلی نگاه کنیم قیام عاشورا برای زنده نگاه داشتن دین اسلام(همان طور که در بخش قبل ذکر شد)بود و اگر بخواهیم ریز تر بشویم اهداف گسترده تر و عظیم تر می شوند.به عنوان نمونه چندی از آن ها امر به معروف و نهی از منکر و به پا داشتن نماز و نشان دادن روح و حس مردانگی و عشق به خدا و بندگی و مبارزه با کفر و هدفهای عظیم دیگر بود که در حوصله‌ی این مقاله نمی گنجد.پس مطالعه‌ی آن را به عهده‌ی خود شما واگذار می کنیم.

۱۸ نظر ۲۱ اسفند ۸۲ ، ۱۶:۲۱
حسن میثمی

بسم الرب الحسین

سلام؛

هدایای ویژه‌ی این هفته از سایت مهدی موعود:(کاغذ دیواری های بسیار زیبا)

که عالم همه دیوانه‌ی اوست
275 کیلومتر
لعن
یا حسین(علیه السلام)
خون
هر زمان و هر مکان


بخش سوم:

چرا امام حسین(علیه السلام)دعوت را پذیرفت؟

یکی از شبهاتی که در کتاب های مختلفی و یا توسط معاندین و دشمنان اسلام ذکر شده است این است که چرا امام حسین(علیه السلام) با اینکه می دانست شهید می شود باز دعوت را پذیرفت و انتقاداتی مشاهده می شود که پیرامون بحث تمسک به آیه‌ی«و لا تُلْقُوا بأیدیکُم إلی التَّهْلُکَةِ»(و به دست خود،خود را به هلاکت نرسانید)(آیه‌ی 195-سوره‌ی بقره)--است.به قول شهید دستغیب جواب این قبیل شبهات به خودی خود واضح خواهد شد.

ابتدا این نکته‌‌ی مهم را عارض شوم که هر کس خیال می کند که امام حسین(علیه السلام)در حرکت به کربلا نمی دانست کشته می شود سخت در اشتباه است چون علاوه بر اخباری که جد و پدر بزرگوارش درباره‌ی شهادت ایشان به ایشان داده بودند خودِ حضرت نیز از کشته شدنش در چند مورد سخن به میان آورده است.

در این جا باز می گردیم به نوشته های شیرین و سلیس آیت الله دستغیب!ایشان دوباره آیه‌ی 195 بقره را به صورت کامل ذکر می کنند و پس از آن می نویسند:(وَ أنفِقوا فی سَبیل اللهِ وَ لا تُلْقوا بایدیکم الی التهلکة وَ أحْسِنوا إنَّ اللهَ یُحِبُّ المُحسِنین.--از مال خود در راه خدا انفاق کنید لیکن نه به حد اسراف و خود را به مهلکه و خطر در نیفکنید و نیکویی کنید که خدا نیکوکاران را دوست دارد.)
«یعنی اگر انفاق نکردید در راه خدا از مالتان مضایقه کردید و در مواردی که باید از جان خود دست بشویید از بذل جان دریغ کردید همین عمل اسباب درد سر و به مهلکه افتادن شماست در قیامت.این مال آتش می شود و بدن شما را به آن داغ می کنند(سوره‌ی توبه،آیه‌ی35).
اگر از جهاد فرار کردید کفار بر شما مسلط می شوند،عزت بذل جان و شهادت در راه خدا را بپذیرید تا ذلت اسیری کفار را تحمل نکنید.
پس معنی آیه این طور نیست که در افواه مشهور شده و ذهن به آن متوجه می شود.مهلکه‌ی دنیوی و اخروی ترک جهاد است.
پس اباعبدالله الحسین(علیه السلام)همیشه در حال انفاق بود و خود را به مهلکه نینداخت چه مهلکه ای بدتر از اسیری یزید،چه مهلکه ای بدتر از همراهی با یزید؟»

نکته‌ی قابل توجه دیگر آن است که بر فرض امام حسین(علیه السلام)با یزید بیعت می کرد.آیا جانش در امان بود؟و یا آبرویش محفوظ می‌ماند؟ معاویه(لعنت الله علیه)با اینکه پس از صلح خیلی ظاهر سازی کرد در مجالس امام حسن(علیه السلام)خطیب می فرستاد سب علی (علیه السلام)را بکند.امام حسن(علیه السلام)هم چاره ای نداشت.موقعیت اینطور اقتضاء می کرد.(این خود بحث جدا دارد که ان شاء الله در ایام صفر و پس از شهادت امام حسن(علیه اسلام)به آن بیشتر خواهیم پرداخت.)اما برای امام حسین(علیه السلام)شرایط طوری بود که اگر با یزید بیعت می کرد باید با او همپیاله می شد.آن وقت مگر یزید دست بر می داشت؟مگر امام حسن(علیه السلام)را راحت گذاشتند؟
«دیگر از یزید پلید چه انتظاری می توان داشت بر فرض که امام حسین(علیه السلام)بیعت می کرد آیا اگر یزید امان می داد به گفته اش اطمینان بود؟»

در این جا نباید فراموش کرد که طبق حدیث پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)(هر گاه سلطان جائری که هتک حکم خدا و سنت پیغمبر می کند و حرمت عبادت را می شکند هر کس با او اظهار مخالفت نکند(به قول یا به عمل)حق است که او را با آن ظالم محشور فرماید.)اگر امام حسین (علیه السلام)با یزید بیعت می کرد،آن هم یزید زنا کار و ربا خوار و شراب خوار؛فعل حرامی را انجام می داد و بی شک بقای اسلام به خطر می افتاد.پس لازم بود که این بار با عمل به مخالفت کفر برود.بنابراین تقیه برای امام حسین(علیه السلام)-در این جا-حرام بود.

و هم چنین اگر امام حسین(علیه السلام)به دعوت مردم کوفه،به کوفه سفر نمی کرد حجت بر مردم کوفه تمام نمی شد و آن ها بهانه ای برای مخالفت با اهل بیت(علیهم السلام)داشتند.

و الا لعنت الله علی القوم الظالمین

پایان بخش سوم


با تشکر از همراهی دوستان در ویژه نامه‌ی محرم وبلاگ سیب خوشبو و پیام های مختلفی که دوستان گذاشتند،از عزیزانی که در این هفته قول لینک بهشان دادم عذر خواهی می کنم که نتوانستم در بین هفته به وعده ام وفا کنم.چون این چند روزه خیلی درگیر بودم.برای پایین آمدن حجم وبلاگ همه‌ی لوگو ها را به لینک مبدل کردیم و پس از اتمام ایام عزاداری وبلاگ به حالت عادی خود باز خواهد گشت.

یکی از دوستان با نام msf_linkinpark پیامی برای اینجانب گذاشتند که در آن خاطر نشان کردند که در این چند روزه یکی از مداحان(ظاهراً حاج محمود کریمی)درباره‌ی امام حسین(علیه السلام)و حضرت زینب(سلام الله علیها)مطلبی گفته که در شأن اهل بیت(علیهم السلام)نبوده است که من پس از کمی تحقیق صحت این ماجرا را در حد همان تحقیقات محدود تأیید می کنم.حالا اگر دوستان خبری از این ماجرا دارند حتما ما را در جریان بگذارند.ظاهراً ایشان در مجلسشان روضه‌ی امام حسین(علیه السلام)می خواندند و گفتند:«امام حسین(علیه السلام) سرش را به روی پاهای حضرت زینب(سلام الله علیها)گذاشته اند و نعوذ بالله حضرت زینب(سلام الله علیها)با موهای امام حسین(علیه السلام) نعوذ بالله بازی می کرده است........»من که واقعا شرمم می آمد که این را در وبلاگ بنویسم ولی متأسفانه با این همه تلاش های مختلف در زمینه های گوناگون باز شاهد تحریفات و اهانت هایی به اهل بیت(علیهم السلام)هستیم.باز تأکید می کنم که 100% از صحت این ماجرا خبر ندارم و فقط شنیده ام.

اما درباره‌ی بخش دوم پیام همین دوستمان که گفته اند:«چرا محمود کریمی گفته است که امسال عید نداریم در حالی که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)فرمودند:در روزی که گناه نکنیم آن روز عید است.»باید بگویم که این را قبول ندارم.اجازه بدهید یک مثال بزنم:
بر فرض مثال اگر خدای ناکرده یکی از اعضای خانواده‌ی شما در این روز ها به رحمت خدا برود آن هم با این مظلومیت آیا شما در عید شاد هستید؟و کلا به قول خودتان آیا عید دارید؟بی شک نه!پس قبل از اینکه موضوعی را مطرح کنید درباره‌ی آن فکر کنید.درست است که پیامبر اکرم(ص)چنین حدیثی را فرموده اند اما اصلاً به این موضوع مربوط نمی شود.آن عید،منظور عیدی نیست که حتما در آن روز باید شادی و پایکوبی کنیم... .ان شاء الله که متوجه شده باشید.

۱۰ نظر ۱۴ اسفند ۸۲ ، ۲۲:۱۴
حسن میثمی

بسم الرب الحسین(علیه السلام)

چند روز از محرم گذشت...چه کردیم...هیچ نمی گویم...
فقط التماس دعا دارم و اینکه این روزهایتان را زیاد پای اینترنت و تلویزیون اینجور چیزها نباشید...اگر به هیئت دسترسی دارید هیئت بروید... من هم این هفته مطلب کمی می زنم که بخوانید تا وقتی به هیئت می روید بدانید برای چه کسی عزاداری می کنید(البته شما می دانید. فقط جهت یادآوری است.)این هفته یک جابجایی را در بخش ها انجام می دهیم.می خواهیم ابتدا تحریفات را از زبان شهید مطهری(علیه الرحمه)بررسی کنیم و بعد به سراغ قسمت بعدی برویم...پس یا علی مدد.


بخش دوم:

تحریفات در واقعه‌ی کربلا

تحریف یعنی متمایل کردن یک چیز از مسیر اصلی و وضع اصلی و یا بهتر بگوییم تحریف عبارات و یا جملات یعنی شما یا فرد تحریف کننده کاری بکنید که آن مقصود از آن عبارت یا آن جمله دریافت نشود و مقصودی را که بخواهد برساند نرساند،یک مقصود دیگر را بفهماند.

اما سه نوع تحریف داریم:
1-تحریف لفظی:یعنی این که ظاهر یک چیز را عوض کنند.مثلا در یک جمله کلمه ها را پس و پیش کنند و یا سخنان را تصرف کنند که معنی اش فرق کند.
2-تحریف معنوی:یعنی این که جملات و کلمات عین همان جملات و کلمات است ولی در تفسیر و یا تعبیر آن جمله یا سخن طوری تفسیر و تعبیر کنند که خلاف مقصد گوینده یا نویسنده است.از شمار زیاد تحریفات معنوی عاشورا می توان به تحریف هدف از قیام عاشورا اشاره کرد که بعضی ها می گویند امام(علیه السلام)برای این قیام کرد که کفاره‌ی گناهان شیعیان شود.یعنی امام(علیه السلام)شهید شد تا کفاره‌ی گناهان ما بشود(نعوذ بالله)و ما هر گناهی بخواهیم انجام بدهیم.این فکر از مسیحیت آمده است.
3-تحریف از نظر موضوع:بر فرض مثال سخنی را به حضرت علی(علیه السلام)نسبت دهند که اصلاً ایشان چنین سخنی را نفرموده باشند. این می شود تحریف از نظر موضوع که این خیلی خطرناک است.
در نمونه هایی از تحریفات می توان به قضیه‌ی ساختگی حضور لیلا(مادر حضرت علی اکبر(علیه السلام))و عروسی حضرت قاسم(علیه السلام)اشاره کرد که همگی چیزی جز تحریف نیست.و یا حضور کاروان کربلا در کربلا در اربعین امام حسین(علیه السلام)که اصلا اینطور نیست.

در واقعه‌ی عاشورا با اینکه بیشترین اسناد تاریخی از این واقعه است ولی تحریفات زیادی شده است که کتاب حماسه‌ی حسینی(1)درباره‌ی آن ها مفصلاً به سخن نشسته است که وقت زیادی را از ما می طلبد و از حوصله‌ی مقاله خارج است.

عوامل تحریف:
1-اغراض دشمنان:یعنی مثلاً دشمنان و معاندان اسلام باعث تحریف هایی می شوند که از طریق مداحان کم سواد و نا آگاه قرائت می شود.
2-تمایل بشر به اسطوره سازی:بشر از ازل تمایل به اسطوره سازی برای خود داشته است و می خواسته افسانه سازی کند.یک جور حس قهرمان پرستی.این بحث تنها مختص عاشورا و قیام آن نیست.بلکه بحث مفصلی دارد.درباره‌ی این موضوع هم تحریفات زیادی در واقعه‌ی عاشورا داریم.
3-عامل خصوصی:این عامل خاصه و مخصوص حادثه‌ی عاشورا است.این عامل جای بحث بیشتری دارد و به قول شهید مطهری درباره‌ی این عامل بیشتر بحث خواهیم کرد.
پیشوایان دین درباره‌ی زیارت ائمه(علهیم السلام)و خصوصا امام حسین(علیه السلام)و عزاداری برای آن حضرت تأکید زیادی داشته اند.حال چرا؟باید به این چرا توجه نمود.«ممکن است کسی بگوید:«این برای این است که تسلی خاطری برای حضرت زهرا(سلام الله علیها)باشد.» آیا این حرف مسخره نیست که بعد از 1400 سال هنوز حضرت زهرا(سلام الله علیها)احتیاج به تسلیت داشته باشد؟...مگر حضرت زهرا(سلام الله علیها)بچه است(نعوذ بالله)که بعد از 1400 سال هنوز هم دائماً به سر خودش بزند ،گریه کند،بعد ما برویم به ایشان سر سلامتی بدهیم!این حرف ها دین را خراب می کند...حسین(علیه السلام)نمونه‌ی عملی قیام های اصلاحی است.»
و یا این که«این جور نیست که سه شبانه روز(کاروان کربلا)آب نخورده باشند.خیر؛سه شبانه روز بود که(از آب)ممنوع بودند.ولی در این خلال توانستند یکی دوبار آب تهیه کنند.از جمله در شب عاشورا تهیه کردند،حتی غسل کردند،بدن های خود را شست و شو دادند.»

وظیفه‌ی ما مستمعین و مادحین این است که با مطالعه مطالب را بپذیریم و تحت تأثیر جو مجالس قرار نگیریم و برای هر چیز گریه نکنیم.

۱۶ نظر ۰۷ اسفند ۸۲ ، ۲۳:۰۷
حسن میثمی

هر گاه محرم فرا می رسید پدرم(موسی بن جعفر(ع))دیگر خندان دیده نمی شد===امام رضا(ع)

ای حسین(سلام خدای تعالی بر تو باد)تو خود،درباره‌ی زندگی ات سخن بگو...
حرف« ی‍ــ »در نام جانبخش تو،همچون خیال عنبر و عطر،در غنچه‌ی گلی خوشبو است و همچون مردمک چشم،انسان را می خواند،برای دیدن عظمت تو ،برای دیدن شکوه و جلال تو.
ای« ی‍ــ »!تو چه زیبا و گیرایی
من احساس می کنم که« ی‍ــ »در نام تو،یکی از جلوه های شکوه و زیبایی توست،که تو را تصویر می کند.
من فریادش را می شنوم که می گوید:
نام تو آیا اسم صغیر است که با عطر و عنبر خوشبو شده.
ای فرزند پاکان!
یا تو و نیمی از پیکر برادرت امام حسن(علیه السلام)هستی و هماره با او همراه،
ای حسرت آرزوی مشتاقان!
یک روح در دو بدن،ای حسن(سلام خدای بزرگ بر تو باد)که تو مکمل برادرت در شوق و ضعف هستی.
اما دریغ از رسالت...
حق و حقیقت،آن را روشن و درخشان کرده...
به هنگام غروب سرخ گون است...
ولی ذات آن،در کمال درخشش،صفا و یکرنگی،همچنان پابرجاست.
بین آن دو،کمانی است که در یک سو آرامش و در سوی دیگر،رهایی و آزادگی است.
و این چنین است امام حسن(علیه السلام)،که با صداقت می در خشد.
و آن چنان است که امام حسین(علیه السلام)که با رگ های خونین خود نور افشانی می کند.
و در دو چشم:
در یکی صداقت و صفا.
و در دیگری شکوه و عظمت آمیخته به خون.
آن آرمان به خواب می رود و بیدار می شود.
و در عین بیداری،آرامش است و مدارا.
و دریغ از مباهله
راستی کدامیک از شما در چشم دیگری با آرامش بیشتر به خواب می رفت؟
تو در دیدگان جدّ یزرگوارت؟
یا برادرت حسن(علیه السلام)،که از تو بزرگتر است؟
و دریغ از آن کساء
که در زیر خود،آن دو جگر گوشه را که در آغوش پر مهر پدر و مادر،همراه زمزمه های محبت آمیز گرد آورده بود... .
و در آن دم،سروش غیب از بلندای آسمان در رسید...
...و دریغ از حق
آرمان بزرگ آن را می یابد.
و پیامبر بزرگ به خاطر آن قیام می کند،و می گوید:
این امت من است.من به داشتن چنین امتی با سایر ملت ها مباهله می کنم.
و اما تو ای حسین(علیک السلام)
تو یک سوی مباهله ای...
و ما،...همیشه می پرسیم.
آیا انقلاب در چشمان گیرای تو آتش گرفت؟و چشمانت را مجروح و زخمی کرد؟
آیا انقلاب در چشمانت به خواب رفت؟
و در انتظار ساعتی از ساعت های زندگی بود؛
تا آن لحظه ای فرا رسد که فداکاری قهرمان های پاک باخته را به تپش آورد و جامعه‌ی انسان ها را بر روی زمین تحقق بخشد.

از کتاب امام حسین(علیه السلام)در جامه‌ی ارغوانی -- نوشته‌ی سلیمان کتّانی -- ترجمه‌ی دکتر پرویز لولاور


با عرض سلام و تسلیت به پیشگاه آقا امام زمان(ارواحنا له الفداء)و شما سیب خوشبویی محترم،به مناسبت فرا رسیدن ایام محرم،این وبلاگ به مدت نه هفته ویژه برنامه ای را در نظر دارد.ان شاءالله و با یاری خداوند متعال و با عنایت خاصه‌ی امام حسین(ع)قصد آن را داریم که قیام عاشورا را هر چند اجمالی؛به صورت پژوهشی مورد بحث و بررسی قرار دهیم تا خوانندگان عزیز با بینش و آگاهی عزاداری را در این ماه برگزار کنند و ان شاء الله اطلاعاتشان در زمینه‌ی قیام حسینی و اهداف بالای آن ارتقا یابد.لازم به ذکر است این کار تحقیقی از امروز شروع خواهد شد و هر هفته‌ی یک محبث را مورد بررسی قرار خواهیم داد.هم چنین سعی شده است تا مباحث بسیار کوتاه و خلاصه باشد تا شما خواننده‌ی محترم خسته نشوید.ناگفته نماند که این مباحث از کتاب های مختلف و معتبر از جمله حماسه‌ی حسینی(1و2)از استاد مطهری (علیه الرحمه)و سید الشهداء از استاد دستغیب(علیه الرحمه)جمع آوری و ارائه می گردد.امید است که مورد توجه شما مخاطب محترم قرار گرفته و ما را با نظرات،پیشنهادات و انتقادات خود در ابتدای راه همراهی نمایید.

ان شاء الله


بسم الرب الحسین

توضیحات در بالا داده شد.بدون هیچ مقدمه ای به سر فصل مطالبی که قصد داریم آن ها را بررسی کنیم خواهیم پرداخت.

بخش اول:ماه محرم؛یکی دیگر از ماه های خود سازی
بخش دوم:چرا امام حسین(ع)دعوت را پذیرفت؟
بخش سوم:قیام عاشورا(1)
بخش چهارم:قیام عاشورا(2)
بخش پنجم:شعارهای عاشورا
بخش ششم:پس از عاشورا
بخش هفتم:امر به معروف و نهی از منکر
بخش هشتم:پس از عاشورا
بخش نهم:تحریفات در واقعه‌ی کربلا


بخش اول:

ماه محرم؛یکی دیگر از ماه های خود سازی

در ماه محرم طبق روایات ذکر شده بایستی تا حد امکان در درجه‌ی اول از گناهان و در درجه‌ی دوم از مکروهات دوری کرد.زیرا باعث از بین رفتن محبت و یا کم شدن آن بین محبان اهل بیت(علیهم السلام)و خودِ اهل بیت(علیهم السلام)خواهد شد.این خود،باعث انسان سازی در این ماه خواهد شد و پیام آشکار مبارزه با نفس و جهاد اکبر را در خود دارد.به علاوه باید به چیزها و اعمالی که باعث زیاد شدن محبت می گردند روی آورد.شهید آیت الله دستغیب در این باره در کتاب خود نوشته اند:«هر چه بیشتر به سادات اظهار محبت و مودت کنید برای خودتان بهتر است و هر چه بیشتر به مجلس عزای حسین(ع)روید و اشک بریزید علاقه تان به حسین(ع)بیشتر می شود.چنانچه در ماه رمضان نفس کشیدن روزه دار ثواب تسبیح دارد (انفاسکم فی تسبیح)در مجلس عزای حسین(ع)یا هر وقت که غم حسین(ع)داشته باشی هر نفسی که می کشی ثواب تسبیح کردن دارد.»یعنی بر قلب ما از انوار حسینی تابیده می شود.(ان شاء الله)

از جمله چیز هایی که جلوی تابش نور حسینی بر قلبمان را می گیرد قساوت است.اگر کسی آن قدر سهل انگاری کرد و از موجبات قساوت قلب جلوگیری نکرد تا قلبش قسی شد دیگر جای نور حسینی نیست.«نور حسین(ع)با نرمی قلب همراه است.»(در این جا از یاد نبریم که خداوند بسیار توبه پذیر است.)بزرگترین مورث قساوت گناه است که نمی گذازد انسان از ایمان و محبتش بهره ببرد بلکه اگر بی حیایی و زیاده روی کند او را به کفر و الحاد می کشاند.(خدا نکند)
بعضی از اعمال که شاید هم مکروه باشند باعث قساوت قلب می شوند.مانند خنده های زیاد به خصوص قهقهه.باید در این ایام عزادار بود.یک عزادار واقعی!آیا تاکنون یک مصیبت زده را دیده اید که قهقهه بزند؟پس باید جلوی خنده های بی مورد را در این ایام تا حد ممکن گرفت.

در مقام عزاداری برای امام حسین(ع)همین بس که شیخ شوشتری پس از معرفی ابواب بهشت در قالب کلمات شیرینی می فرمایند:
«...اگر از این درها(یعنی درهای بهشت)راهت ندادند یعنی نتوانستی به واسطه‌ی بدبختی خودت داخل شوی دری هست که هیچ کس از آن محروم نخواهد شد و راهش هم خیلی آسان است.هر کس و در هر جا و در هر حالی باشد «رحمة الله الواسِعة» شاملش می شود.آیا می خواهی این در را بشناسی و داخل بهشت شوی؟آن «باب الحسین» است و راهش هم شکستن دل و عزاداری(برای)ابی عبدالله است.»

پس خودمان را برای عاشورا آماده کنیم تا بشود بهره ببریم.یعنی توبه‌ی حقیقی از گناهان گذشته بنماییم تا بتوانیم از «باب الحسین» وارد بهشت موعود شویم.

ان شاء الله

پایان بخش اول

۱۳ نظر ۰۲ اسفند ۸۲ ، ۱۸:۰۲
حسن میثمی

سلام؛

  1. اول از همه حادثه‌ی دلخراش انفجار قطار باری تهران مشهد و از دست رفتن بیش از 300 نفر و مجروح شدن حدود 400از هموطنانمان را به همه‌ی شما سیب خوشبویی های محترم تسلیت عرض می کنم.باز هم یک سهل انگاری دیگر جان صدها نفر را گرفت.

  2. فرا رسیدن ایام الله محرم الحرام را به محضر آقا امام زمان(عج)و جد بزرگوارشان امام حسن(ع)و به همه‌ی شما خوانندگان گرامی تسلیت عرض می نمایم.ان شاء الله برای این ایام برنامه‌ی خاصی خواهیم داشت و وبلاگ در روز یکشنبه(اول محرم الحرام)به روز خواهد شد.امیدواریم با عنایات آقا امام حسین(ع)بتوانیم از این روزها کمال استفاده را برای خود سازی و عزاداری برای آنحضرت بنماییم.

  3. درباره‌ی انتخابات هم اینقدر رادیو و تلویزیون گفته اند که من و شما را بس است.فکر نمی کنم اینقدر تبلیغات برای چنین امت فهیمی لازم باشد.

  4. طی یک نظر سنجی دلایل افت وبلاگ سیب خوشبو از شما خواننده‌ی گرامی خواسته شده است.اگر فکر می کنید که دلایل افت سیب خوشبو موضوعی جدای از این مسائل است لطفا در قسمت پیامها ذکر بفرمایید.و اگر اصلاً معتقدید بر اینکه وبلاگ سیب خوشبو روند خود را به خوبی طی می کند می توانید در نظر سنجی شرکت نکنید.فقط درخواست بنده از شما اینست که یاری نمایید این حقیر را!

  5. از این پس شما می توانید به راحتی پیغام آفلاین بفرستید.مشکل یاهو مسنجر اینجانب حل شد.ID:sibe_kh

  6. متأسفانه یا خوشبختانه به دلیل کمبود وقت و مشکلات متعدد دیگر؛از این پس نمی توانم ایمیل به روز شدن وبلاگ را در هر هفته خدمت شما ارسال کنم.لذا لازم به ذکر است که وبلاگ در شب های پنج شنبه‌ی هر هفته و یا نهایتا تا جمعه ظهر هر هفته به روز می شود.(نکنه یهو نیاید ها؟؟؟!!!)

  7. از دوست خوبمان آقای «خیبر شکن»هم برای شعر زیبایشان بسیار ممنونیم:
    یافتم در گذر راهبری ... از شه تشنه تو مظلوم تری
    همسری داشت حسین همچو رباب ... بود عمری ز غمش در تب و تاب
    لیک دلها همه غم پرور تو ... که بود قاتل تو همسر تو
    وا حسنا وا حسنا غریب مادر .. یا مجتبی

  8. از وبلاگ های میثم ؛ شیعه ؛ قصه‌ی دلتنگیها(دیگه داره خداحافظی می کنه!) ؛ فریاد نهان ؛ کریم اهل بیت ؛ جیمز و سایت های مهدی موعود و بیتاب دیدن فرمایید.

-----------++++++++++++++++++++++++++++++-----------

پایان خیرات و نیکویی ها از آغازش زیباتر است.

امام حسن(ع)

  • یک کم فکر در مورد این حدیث زیبا خیلی از مشکلات رو حل میکنه!درسته؟فقط برای انجام «خیرات»و «نیکویی»ها یادتان نرود که برای خدا باشد و گرنه به قول بچه ها گفتنی:هوتوتو!

-----------++++++++++++++++++++++++++++++-----------

تشویق کودک

روزی امام حسن(ع)،کودکی را دید که نان خشکی در دست دارد،لقمه ای از آن می خورد و لقمه‌ی دیگری به سگی که در آن جا بود می دهد و آن کودک از فرزندان یکی از بردگان بود.

امام(ع)از او پرسید:«چرا چنین می کنی؟»

کودک جواب داد:«من از خدای خود شرم کردم که غذا بخورم و حیوانی گرسنه به من نگاه کند و من به او غذا ندهم.»

امام حسن(ع)از روش و سخن زیبای این کودک،بسیار خوشحال شد،دستور داد غذا و لباس فراوانی به آن کودک عطا کردند و سپس آن کودک را از اربابش خرید و آزاد نمود.

به این ترتیب آن کودک مهربان و خدا پرست را به خاطر کار نیکش تشویق فرمود.

البدایه و النهایه،ج8،ص38

۳ نظر ۰۱ اسفند ۸۲ ، ۰۰:۰۱
حسن میثمی