سال هفتم - (دوره ی جدید) - شماره ی شصت و یکم-بها:6 دقیقه
بسم الله
مشق شب:تو و مردم...
امام حسن(علیه السلام) فرمود:
چنان با مردم رفتار نما که دوست دارى با تو رفتار کنند.
از هر معصوم چهل حدیث، ص 114
شاید اگر بخواهیم تعریفی جامع و فراگیر از جمعیت موسوم به موج سبز داشته باشیم، بتوانیم مجموعه ایرانیان مخالف محمود احمدی نژاد را به طور عام "موج سبز" بنامیم. اما آیا خواسته های این موج هم در همین حد متوقف شده است و تنها به مخالفت با محمود احمدی نژاد پرداخته است؟ آیا اگر تعریف خود را کمی گسترده تر کنیم، معنای موج سبز مختل نخواهد شد؟
اگر این فرض را بپذیریم که میرحسین موسوی فرد نخست جریان سبز باشد، باید بررسی های خود را از قبل از انتخابات آغاز کنیم. از زمانی که میرحسین موسوی با شعار احیای اندیشه های ناب بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، حضور رسمی خود را در انتخابات دهم اعلام کرد و به صورت رسمی کاندیدای انتخابات دهم شد. در آن هنگام موسوی اعلام کرد که آغوشش را برای پذیرش تمامی گروه ها باز گذاشته است و هیچ کس را از دایره محبوبان خود بیرون نمی کند. همان جا بود که چراغ سبزهای آقای سبز، نشان داد که دامنه موج سبز می تواند از ربع پهلوی آغاز شود و تا برخی چهره های پایبند به اصول انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ادامه داشته باشد.
همان جا بود که موسوی تمامی کسانی را که در 30 سال عمر جمهوری اسلامی -به هر نحو؛ حق یا ناحق- ضربه و زخمی از این نظام خورده بودند را پشت خود به صف کرد و آنان را دوباره مطرح نمود. در این برهه، دامنه حامیان موسوی از مخالفت با احمدی نژاد بالاتر رفت و حتی مخالفان و معاندان نظام اسلامی نیز داعیه دار سهم در انتخابات ریاست جمهوری شدند. به نحوی که حتی شبکه صدای امریکا نیز با حمایت علنی از این کاندیدا، بارها اعلام کرد که بخشی از منافع ما با انتخاب موسوی، تامین خواهد شد. ماجرا از همین جا آغاز می شود.
انتخابات برگزار شد و ادعای تقلب گسترده از سوی میرحسین مطرح شد. مردم برای حمایت از این شخص و نشان دادن اعتراض خود به نتایج انتخابات به خیابان ها آمدند و سعی کردند اعتراض های خود را با حضور در خیابان ها اعلام کنند. اهداف کسانی که به خیابان ها آمده بودند مختلف بود.
یکی آمده بود ریشه نظام جمهوری اسلامی را از جا بکند. دیگری بر این باور بود که جمهوریت نظام در حال از بین رفتن است و باید جلوی کودتا را گرفت. آن یکی تنها مشکل اش سیدعلی حسینی خامنه ای بود و به خاطر آن به خیابان آمده بود. بعضی فقط به حمایت از میرحسین موسوی و به تبعیت از دستور او راهپیمایی کردند. برخی هم نه مشکلی با نظام داشتند و نه رهبری. فقط می خواستند اعتراض خود را به محمود احمدی نژاد برسانند.
حالا کلاه تان را قاضی کنید و ببینید جمعیتی با این واریانس تفکر، چه مطالباتی می تواند داشته باشد؟ این را می پذیریم که میرحسین موسوی در 14 بیانیه خود به اصول قانون اساسی دائما تاکید کرده است. اما هواداران او نیز این وفاداری را ثابت کرده اند؟ آیا شعار "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران" یا "نه شرقی، نه غربی، جمهوری ایرانی" و حتی "بسیجی واقعی همت بود و باکری" با مطالبات اصلی موج سبز سازگار است؟ میرحسین موسوی چگونه می تواند تجمیع "جمهوری اسلامی" و مخالفان "جمهوری اسلامی" را انجام دهد؟ آیا منطقی است کسانی که با اصل جمهوری اسلامی در سال های گذشته مخالف بوده اند، به یکباره تغییر موضع دهند و برای از دست رفتن جمهوریت نظام، سینه چاک کنند؟
با مواضع شخص میرحسین موسوی کاری نداریم. اما آیا هنوز می توان ادعا کرد جریانی که به نام او در خیابان ها پهن شده است و -به درست یا غلط- با خشونت سرکوب می شود، توسط او رهبری می شود؟ نظرات شخص موسوی تا چه حد در این راهپیمایی ها و خیابان گردی ها تامین می شود؟
با این تفاسیر، آیا می توان ادعا کرد که "موج سبز" که این روزها توسط مرد مثلا سبز ایران، نهضت سبز تلقی می شود و نهضت برخاسته از ملت ایران نامگذاری شده است، یک نیاز واحد را می طلبد و بر آن پافشاری می کند؟ آیا می توان پذیرفت که جوانی که همت و باکری را تا چند ماه پیش، خشونت طلب و بی ترمز خطاب می کرد، حالا آن ها را سرلوحه کارهای خود قرار دهد؟
با احترام به تمام کسانی که دغدغه شان پربار شدن شجره طیبه جمهوری مقدس اسلامی است و سبز هم هستند، آیا شما باور نمی کنید که موج سبز دیگر، سبز نیست؟
ادامه دارد...
موضوع قسمت بعد:
*آیا موج سبز تمام می شود؟
و... آن ها: لطف کردید اگر زحمت چند کلیک را کشیدید و کامنت گذاشتید.