بسم الله
شبی پسری کوچک نزد مادرش،که در آشپزخانه در حال پختن شام بود رفت و یک برگ کاغذ را به او داد.مادرش دست هایش را با حوله ای تمیز کرد و نوشته ها را با صدای بلند خواند.پسر با خط بچه گانه نوشته بود:
صورتحساب
----------------------------
- کوتاه کردن چمن باغچه: | 5 دلار |
-مرتب کردن اتاق خوابم: | 1 دلار |
- مراقبت از برادر کوچکم: | 3 دلار |
- بیرون بردن سطل زباله: | 2 دلار |
- نمره ی ریاضی خوبی که امروز گرفتم: | 6 دلار |
----------------------------
جمع بدهی های شما به من: 17 دلار
مادرش به چشمان منتظر پسر نگاهی کرد.چند لحظه خاطراتش را مرور کرد.سپس قلم برداشت و پشت برگه ی صورتحساب پسر این عبارات را نوشت:
- بابت سختی 9 ماه بارداری که در وجودم رشد کردی: | هیچ |
- بابت تمام شب هایی که بر بالینت نشستم و برایت دعا کردم: | هیچ |
- بابت غذا،نظافت تو و اسباب بازی هایت: | هیچ |
- بابت تمام زحمت هایی که در این چند سال کشیدم تا تو بزرگ شوی: | هیچ |
و اگر تمام این ها را جمع برنی خواهی دید که هزینه ی عشق واقعی من به تو هیچ است.
وقتی پسر آن چه را که مادرش نوشته بود خواند،چشمانش پر از اشک شد و در حالی که به چشمان مادرش نگاه می کرد گفت:مامان...دوستت دارم.
آن گاه قلم برداشت و زیر صورتحساب نوشت:قبلا به طور کامل پرداخت شده!
از کتاب:نشان لیاقت عشق-نویسنده:ناشناس
مشق شب:حق مادر بر فرزند
امام زین العابدین(علیه السلام) فرمودند:
و امّا حقّ مادرت این است که بدانى او تو را در شکم خود حمل کرده که احدى کسى را آن گونه حمل نکند، و از میوه دلش به تو خورانیده که کسى از آن به دیگرى نخوراند، و اوست که تو را با گوش و چشم و دست و پا و مو و همه اعضایش نگهدارى کرده و بدین فداکارى شاداب و شادمان و مواظب بوده و هر ناگوارى و درد و سنگینى و غمى را تحمّل کرده تا [توانسته] دست قدرت [مکروهات] را از تو دفع نموده و تو را از آنها رهانده و به روى زمین کشانده و باز هم خوش بوده که تو سیر باشى و او گرسنه، و تو جامه پوشى و او برهنه باشد، تو را سیراب کند و خود تشنه بماند، تو را در سایه بدارد و خود زیر آفتاب باشد و با سختى کشیدن تو را به نعمت رساند، و با بیخوابى خود، تو را به خواب کند، شکمش ظرف وجود تو بوده و دامنش آسایشگاه تو و پستانش مشک آب تو و جانش فداى تو و به خاطر تو، و به حساب تو، گرم و سرد روزگار را چشیده است.
به این اندازه قدرش را بدانى و این را نتوانى مگر به یارى و توفیق خدا.
با تشکر از تمام دوستانی که نظر دادند:
قدسی خانم -- وبلاگ شهید مظلوم -- وبلاگ چلوکباب -- امید >>توضیح:امید جان.اولا من میثم نیستم؛حسن هستم.دوما این که قدسی خانم مشق شب رو ندیده تقصیر منه؟ -- حسین -- وبلاگ منتظران ظهور -- وبلاگ درد -- وبلاگ هزار توی شعر -- وبلاگ خرابه،کوچه،کربلا -- وبلاگ دریچه ای به سوی ملکوت -- وبلاگ صلیب نقره ای -- وبلاگ راز نهفته -- وبلاگ غالبون -- وبلاگ مچول کوچول -- وبلاگ ابرک مهر -- وبلاگ آشنایی با پدر زمان