امام حسن(ع)؛ سیب خوشبو

موضوعات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی از نگاه «سیب خوشبو»

حضرت رسول اعظم(ص) فرمودند: ای حسن! تو «سیب خوشبو»، محبوب و برگزیده خالص قلب من هستی...

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۳۱ خرداد ۹۵، ۱۹:۴۰ - بشرا
    افرین

۳ مطلب در دی ۱۳۸۷ ثبت شده است

 سال ششم-(دوره ی جدید)-شماره ی چهل و نهم-بها:6 دقیقه

بسم الله

محرم در 1430 (2)

از ماست که بر ماست

 

مشق شب:بگذار گناهانت بریزد. دوستشان داشته باش. اما با فکر! با عقل!(2)

امام حسن(علیه السلام) فرمود:

سوگند به‌ خداوند! هر کس‌ ما را دوست‌ داشته‌ باشد، اگر چه‌ در دورترین‌ نقاط مانند دیلم‌ اسیر باشد، دوستى‌ ما براى‌ او مفید است. همانا محبت‌ ما گناهان‌ فرزندان‌ آدم‌ را از بین‌ مى‌برد، همان طور که‌ باد برگ‌ درختان‌ را مى‌ریزد.

بحار الانوار ، ج44 ، ص‌24

در قسمت اول بحث به وجود انحراف در مسیر پاک عزاداری های مردم کشورمان اشاره شد. اگرچه برخی از دوستان حتی وجود این انحراف را هم برنمی تابند، ما عجالتا بدون توجه به نظرات خوانندگان محترم، بحث را ادامه می دهیم و در آخر به جمع بندی نظرات می پردازیم. اما ادامه داستان؛ هر کدام از نهادهای مسئول چه قدر به وظیفه شان عمل کرده اند؟!

دیگران را سرزنش نکنیم
از تاثیر برنامه ریزی های استکبار جهانی و فرقه های ساختگی اش مانند وهابیت صرفنظر می کنیم. البته با علم به این که وهابیت اخیرا در گمراه کردن مردم دارد برنامه ریزی های جدی می کند. اما اجازه بدهید ابتدا به امر یک سوزن به خودمان بزنیم، جوالدوز به دیگران پیشکش!
پس برای دقیق تر کردن بحث، متولیان امر گسترش فرهنگ های عزاداری را -تا آن جا که ذهن ناقصمان یاری می کند- می آوریم و عملکردشان را -از دیدگاه حقیر البته- مورد بررسی قرار می دهیم.

1.جامعه دانشگاهی و دانشگاهیان:قشر عظیمی از جوانان کشور ما دانشجو هستند. خدا را شکر به لطف دانشگاه های پیام نور و امثالهم، زورکی هم که شده، جوان مردم می شود دانشجو. اما به موازات گسترش دانشگاه ها و دانشجوها، عدم تقویت و تحکیم تشکل های دانشجویی، باعث شده است که شاهد هیچ حرکت مشخص و معینی از هیچ تشکلی برای "جریان سازی" در امر عزاداری های عاشورا نباشیم. در این میان همایش های موردی و حرکت های مقطعی را فاکتور بگیرید. در خوب بودن این حرکات شکی نیست. اما از جامعه دانشگاهی کشور و تشکل های عظیم آن -با آن همه دبدبه و کبکبه- انتظاری فراتر از این می رود. کم کاری های بسیج دانشجویی، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، انجمن اسلامی دانشجویان و کانون های مختلف و متعدد -که به لطف نظام مقدس جمهوری اسلامی تعدادشان هم کم نیست- به هیچ وجه قابل قبول نیست. البته در این میان خودمان هم -که ادعای کار فرهنگی مان می شود- متهم می شویم. دممان گرم!

2.جامعه حوزوی:البته حرف زدن درباره اش یک کم ترس دارد. اما یا ما نمی ترسیم، یا نمی دانیم که باید بترسیم! به جرأت می توان گفت که نقش طلاب علوم دینی و حوزه های علمیه سراسر کشور -به عنوان متولیان اصلی گسترش دین و جلوگیری از بدعت ها و انحرافات- هر ساله دارد کم رنگ تر می شود. به موازات گسترش هیئت های بی نام و نشان -یا همان هیئت های داربستی- که هیچ بزرگتر و هیچ عالمی بالای سرشان نیست، فرهنگ های غلط عزاداری هم در حال گسترش و تعمیم در میان مردم است. حوزویان ما کم تر راضی می شوند که برای تبلیغ اسلام، "قم" را ترک کنند و به شهرهایشان برگردند. البته ارسال مبلغ در ماه های مبارک رمضان و محرم را در نظر داریم. اما واقعا با یک ماه و دو ماه، جنگ فرهنگی به پیروزی می انجامد؟
مسلما این رفتار مردم، ناشی از تغییر دیدگاه و سبک زندگی آنان است. در این میان حوزه های علمیه و عالمان دینی می توانستند و می توانند نقش مهمی را ایفا کنند. اما یا نمی خواهند، یا نمی خواهند!

3.سازمان تبلیغات اسلامی:شاید اگر قید اسلامی بودن این سازمان را بردارید، خیلی لطمه ای به آن وارد نشود. این سازمان با دادن مجوزهای بی حد و حصر برای تاسیس هیئات متعدد، خیانتی را مرتکب می شود که امروز به آن گسترش فرهنگ عزاداری عاشورا می گویند. ثبت کردن یک هیئت در این سازمان و گرفتن مجوز، خدا را شکر کم کم می رود که به روز شود.

4.ائمه جماعات(مساجد):مساجد در تغییر و تصحیح ذائقه مردم بسیار بسیار موثرند. این یک شعار نیست. موضوعی است که به آن نه تنها ایمان، بلکه یقین دارم. تجربه نشان داده است که در پیرامون مساجدی که امام جماعت با بسیج مسجد همکاری و همخوانی دارد(و بالعکس) و امام جماعت فعال و آگاه است، کم تر هیئت های خودجوش رشد می کند و مردم با توجه به تنوع برنامه های مسجد، برای عزاداری به مسجد روی می آورند. تغییر کاربری "مساجد" به یک "هیئت" ساده، این روزها موضوعی است که باعث شده است حتی در پشت یکی از مساجد اطراف ما -درست در پشت آن-، یک هیئت مستقل راه اندازی شود. خوب است. نه؟!

5.اصحاب رسانه:رسانه های مکتوب، دیداری، شنیداری و آنلاین تاثیر نسبتا بسزایی دارند. رادیو را دقیق اطلاع ندارم، اما برنامه های امسال تلویزیون به طور شدیدی بهبود پیدا کرده بود. تنوع برنامه ها و گرایش به پخش نوحه ها و شعرها و مراسم های موجه و اصل و نسب دار، خود در گسترش این فرهنگ بسیار موثر است. اگر درباره رسانه های مکتوب هم بخواهیم صحبت کنیم، باید با کمال تاسف خدمتتان عرض کنیم که "گشتیم، نبود!". ان شاءالله هر وقت رسانه مکتوب دار(!) شدیم درباره آن هم یک فکری می کنیم!
رسانه های آنلاین هم اخیرا به خوبی در حال رشد هستند و ویژه نامه های مختلف -و بعضا تکراری!- در سایت های مختلف، می تواند شروع خوبی باشد. البته در این میان می توان ادعا کرد که وبلاگ ها، سردمدار اصلی حرکت رسانه های آنلاین هستند.

ادامه دارد...

محرم
عکس از محمد آرمند/ طعم عسل


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ در این هفته لطف کردند.

وحید -- ناشناس -- وبلاگ بی سایه بان -- وبلاگ صدای عجیب -- وبلاگ آخرین گلبرگ گل یاس -- وبلاگ طعم عسل -- وبلاگ گلچهره -- وبلاگ راه آسمانی -- وبلاگ لیوان خالی -- وبلاگ ما باید با هم حرف بزنیم -- سید محمدباقر موسوی -- علی ابوالفتحی -- وبلاگ ساعت شنی -- آرمیتا -- وبلاگ برای همیشه -- وبلاگ کاغذ کاهی -- وبلاگ صلیب نقره ای

۳۷ نظر ۲۱ دی ۸۷ ، ۰۱:۴۸
حسن میثمی

سال ششم-(دوره ی جدید)-شماره ی چهل و هشتم-بها:5 دقیقه

بسم الله

محرم در 1430 (1)

محرم 2009!

مشق شب:بگذار گناهانت بریزد. دوستشان داشته باش. اما با فکر! با عقل!

امام حسن(علیه السلام) فرمود:

سوگند به‌ خداوند! هر کس‌ ما را دوست‌ داشته‌ باشد، اگر چه‌ در دورترین‌ نقاط مانند دیلم‌ اسیر باشد، دوستى‌ ما براى‌ او مفید است. همانا محبت‌ ما گناهان‌ فرزندان‌ آدم‌ را از بین‌ مى‌برد، همان طور که‌ باد برگ‌ درختان‌ را مى‌ریزد.

بحار الانوار ، ج44 ، ص‌24

محرم که می رسد، کار داربستی ها سکه می شود! هر کوچه و برزنی برای خودش تکیه و حسینیه ای علم می کند و قسمت یا تمامی یک خیابان را برای عزاداری سیدالشهدا می بندد. در این که گستره ی شوق عزاداری در مردم ما خیلی زیاد است شکی نیست. اما به واقع این سبک های عزاداری به ترکستان می رود یا کربلا؟!

تا بوده همین بوده...
از کودکی به یاد ندارم که عزای امام حسین(ع) در ماه محرم مورد استقبال عموم مردم قرار نگرفته باشد. حتی آن چه را هم که از پدرانمان شنیده ایم، نشان می دهد که قرن هاست که قلب ها برای عشقی چون اباعبدالله(ع) و 72 یار باوفا می تپد. مردم با پاک ترین نیات، هر جا که بتوانند یادی از سید شهیدان می کنند و دل هایشان را گره می زنند به شاه کربلا. اما چند سالی است که با تغییر ذائقه جوانان، کم کم شاهد این هستیم که -علی رغم علاقه وافر جوانان به عزاداری- سبک ها و شیوه ها جای خود را به محتوا می دهند. این مشکل، مشکلی نیست که بتوان به راحتی از کنارش گذشت. گرچه تغییر در شیوه های عزاداری، هیچ گاه خدشه ای به اصل ماجرا وارد نمی کند. تکثیر بی برنامه هیئات و تکایا (حداقل در تهران)، توجه بیش تر به ظواهر و مهم شدن حاشیه ها، فراموش کردن اصل هدف قیام عاشورا و... نمونه های بارزی از این انحراف شیوه هستند. انحرافی که امکان دارد در حوزه ی شخصی خیلی قابل توجه نباشد، اما در سطح اجتماع، تبعات نسبتا وحشتناکی دارد.

مشکل از کجاست؟
در این میان در نیت مردم هیچ شکی نیست. مردم در اصل می خواهند که ارادتشان را به مولایشان نشان بدهند. اما همان انحرافی که در بالا ذکر شد، گاهی باعث می شود که حتی پاک ترین انسان ها هم در دامی به نام "ظاهر بینی" گرفتار شوند و اصل ماجرا را فراموش کرده و حاشیه را دو دستی بچسبند.
در ماهیت ماجرا هم که کسی تردیدی ندارد. یعنی اصل عزاداری و بزرگداشت قیام عاشورا، یک حرکت مذهبی و توصیه شده و بسیار موثر است. پس با این تفاسیر، مشکل کار کجاست که کاروان عزاداری ما (حداقل در کشور ما) کم کم دارد از مسیر خود منحرف می شود و گاها به جاده خاکی می زند؟

مقصر یک نفر نیست
اگر استکبار جهانی و برنامه های جدی را که برای انحراف عقاید مردم می ریزد را کنار بگذاریم، به عوامل داخلی می رسیم. عواملی که قیام عاشورا را هر ساله منتشر می کنند آن را بر اساس زمانه بسط و گسترش اش می دهند. نهادهایی چون دانشگاه، حوزه، دولت،مسجد، بسیج و... متصدیان اصلی راهبری این جریانات در کشور ما هستند. تا این جا مسئله کاملا روشن و واضح است. اما اصل ماجرا هنوز باقی است.

می دانیم چه می خواهیم؟
مردم، به عنوان تاثیر پذیران این حرکت، می دانند که چه می خواهند. آن ها می خواهند ارادتشان را به امامشان ابراز کنند و با شرکت در مجالس مذهبی، خودشان، امامشان و در نهایت خدایشان را بهتر بشناسند. آن ها هدف را می دانند. اما مسیرشان کاملا روشن نیست. برای همین است که گاهی هم به خاکی می روند.
عزادار عصر ما برای امام حسین(ع) سینه می زند، اما نمی داند صدای بلندگوی هیئتش، زندگی را از همسایه بیمارش گرفته است،
عزادار عصر ما زنجیر می زند، اما زنجیرش با برخورد به خودروی همسایه، خودرو را غر می کند،
عزادار عصر ما تعزیه و تئاتر و نمایش خیابانی عاشورایی را می بیند، اما به جای این که حواسش به خودش باشد و از فرصت عزاداری استفاده کند، با تلفن همراهش فیلم می گیرد!
عزادار عصر ما تکیه برپا می کند، اما نمی داند که با برپا کردن این تکیه در میان خیابان، راه مردم را بسته است و برای چند روز مردم شهرش را در ترافیک و عذاب بیش تر قرار داده است.
تجارب مختلفی نشان داده است که روشن کردن این مسیر توسط عوامل مختلف، مورد پذیرش مردم قرار می گیرد. پس چه کار باید کرد؟ چه کسانی در چه لباس هایی کوتاهی کرده اند؟

ادامه دارد...

محرم2009
عکس از محمد آرمند/ طعم عسل


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ در این هفته لطف کردند.

وبلاگ طعم عسل (عکس های موضوعی طعم عسل درباره محرم 1430) -- وبلاگ بی سایه بان -- وبلاگ کاغذ کاهی -- ... -- آرمیتا -- وبلاگ ما باید با هم حرف بزنیم -- وبلاگ یاران آسمانی -- وبلاگ مرصاد -- ناشناس -- وبلاگ برای همیشه -- وبلاگ صدای عجیب -- وبلاگ گلچهره -- سید محمدباقر موسوی -- وبلاگ راه آسمانی -- وبلاگ چرک نوشت های یک بچه آخوند -- وبلاگ آخرین گلبرگ گل یاس

۱۸ نظر ۱۴ دی ۸۷ ، ۰۱:۱۴
حسن میثمی

سال ششم-(دوره ی جدید)-شماره ی چهل و هفتم-بها:2 دقیقه

بسم الله

خیانت نکنید!

فتوا

 

مشق شب:اگر ازتان سئوالی پرسیدند، خیانت نکنید، لطفا!

امام حسن(علیه السلام) فرمود:

خردمند کسى است که وقتى از او پند خواستند خیانت نکند.

تحف‌ العقول‌ ، ص239

-یک، دو، سه...ای بابا!...یک، دو، سه...! نمی شه!...

صدای شمارش پسربچه ای که در صندلی قطار مترو کنارم نشسته بود به علاوه خنده های بلند چهار دختر جوان که وضعیت خوراک گشت ارشادی ها داشتند، سوهان خوبی بود برای اعصابم. تا می آمدم حواسم را جمع کنم ببینم خبر درج شده در روزنامه می خواهد چه ببافد، پسربچه چشمانش را می بست و تا زور داشت آن ها را فشار می داد و با خودش آرام می گفت:«یک، دو، سه...خدایا! اَه...!...عمو!»

خیلی تعجب نکردم. احساس عمو بودن را خیلی قبل تر بچه های کوچک به من هدیه داده بودند. با آن که هیچ وقت عمو نبوده ام. حالا هم این پسر بچه رو به من کرده بود و من را عمو خطاب کرده بود. پسر شیرینی بود. دلم نیامد بخوابانم زیر گوشش:«جانم!»
-نمی شه!
-چی نمی شه عزیزم؟
-معلممون گفته از امروز بچه ی خوبی باش، من هم می خوام. تا میام یک، دو، سه بگم و بچه خوبی بشم و شروع کنم به خوب بودن، چشمام رو که باز می کنم این دخترها رو می بینم. معلممون گفته حرومه.

من که از یک طرف خنده ام گرفته بود و از طرف دیگر از این سئوال پیچیده فلسفی پسربچه سخت در شگفت بودم و دو زاری ام هم افتاده بود، به دخترها نگاه کردم. حالا دیگر خاطرات جذاب روزانه شان را –که فکر کنم این بار درباره گیرهای همان گشت ارشاد بود- تمام کرده بودند و زل زده بودند به من. منتظر بودند ببینند چه جوابی می دهم. من هم دستم را روی شانه سمت راست پسر قفل کردم و مردانه فشارش دادم. به پسر گفتم:«ببین پسرم! ببین! ایرادی ندارد. حلال حلال است. اما فقط ببین. درباره شان فکر نکن!»

از فتوای خودم خوشم آمد! اما فحش و بد و بیراه های دخترها و رفتن آن ها به نقطه ای دیگر نشان می داد که چندان به مزاقشان خوش نیامده است.
پسر دوباره شروع کرده بود:«یک، دو، سه...»


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ در این هفته لطف کردند.

وبلاگ غیرطبیعی ها -- وبلاگ گلچهره -- وبلاگ ما باید با هم حرف بزنیم -- وبلاگ شب های شعر شاعر شنیدنی است -- وبلاگ کاغذ کاهی -- وبلاگ بی سایه بان -- وبلاگ چرک نوشت های یک بچه آخوند -- وبلاگ مرصاد -- وبلاگ الا ای عشق لبیک -- وبلاگ نجوای شبانه -- وبلاگ کرشمه -- بی صدا -- وبلاگ نما -- وبلاگ لیوان خالی -- وبلاگ مذهب رندان -- وبلاگ حریم یاس -- وبلاگ ساعت شنی -- وبلاگ راه آسمانی -- ناشناس -- وبلاگ یادداشت های یک خبرنگار -- وبلاگ هیئت امام حسن مجتبی(علیه السلام) -- وبلاگ یاران آسمانی -- وبلاگ شب شعر عاشورایی

۲۰ نظر ۰۶ دی ۸۷ ، ۲۳:۰۵
حسن میثمی