امام حسن(ع)؛ سیب خوشبو

موضوعات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی از نگاه «سیب خوشبو»

حضرت رسول اعظم(ص) فرمودند: ای حسن! تو «سیب خوشبو»، محبوب و برگزیده خالص قلب من هستی...

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۳۱ خرداد ۹۵، ۱۹:۴۰ - بشرا
    افرین

۳۳ مطلب با موضوع «روزها و روزگارها» ثبت شده است

سال هشتم، شماره‌ی هفتاد و دوم، بها: 2دقیقه

بسم الله

بقیع

امام حسن علیه ‏السلام فرمودند: به جانم قسم که ما پرچم‏‌هاى هدایت و نشانه‏‌هاى روشن پرهیزگارى هستیم. [تحف العقول، ص233]

چند ساعتی از پرواز کبوتر می‌گذشت و دیگر مطمئن شده بود که مسیر را گم کرده است. ناامید نشد و با دقت اطراف را نگاه کرد.

یک نقطه نورانی را دید. نورانی‌تر از همه جا. از همان بالا خیلی خوب مشخص بود. پیش خودش گفت می‌روم آن‌جا و نفسی چاق می‌کنم و مسیر را می‌یابم. آن‌وقت دوباره حرکت می‌کنم.

آمد پایین و نشست روی خاک‌ها. نفسش حسابی چاق شد. مسیرش را هم یافت. اما دیگر حرکت نکرد.

از آن به بعد شد کبوتر جَلد ِ حرم مطهر امام حسن علیه السلام.

همان‌جا ماند. روی خاک‌ها. روی پرنورترین نقطه دنیا.

۱۷ نظر ۰۲ بهمن ۹۰ ، ۰۱:۱۸
حسن میثمی

سال هفتم - (دوره ی جدید) - شماره ی شصت و ششم-بها:3 دقیقه

بسم الله

شماره شصت و ششم

مشق شب:
امام حسن(علیه السلام) فرمود:
سوگند به‌ خداوند! هر کس‌ ما را دوست‌ داشته‌ باشد، اگر چه‌ در دورترین‌ نقاط مانند دیلم‌ اسیر باشد، دوستى‌ ما براى‌ او مفید است. همانا محبت‌ ما گناهان‌ فرزندان‌ آدم‌ را از بین‌ مى‌برد، همانطور که‌ باد برگ‌ درختان‌ را مى‌ریزد.
بحار الانوار، ج44، ص24


کلی شعر و روضه تمرین کرده بود تا مراسم امشب هیئت را به بهترین نحوی که می تواند تقدیم اباعبدالله کند. خیلی ها گفته بودند تو عمرا امشب نمی توانی مداحی کنی. اسباب خنده می شوی. بیخیال شو و بگذار کربلایی رحیم مدح و روضه اش را بخواند و خلاص. اما کوتاه نمی آمد.

***

چراغ ها که خاموش شد و نوبت روضه خواندنش شد، انگار ذهنش از هر چه آهنگ و سبک و شعر خالی شده باشد. هیچ چیز در ذهنش آماده نداشت. رو به ملت کرد و هر آن چه را که می دید تصویر می کرد. چند جمله نگذشت که هیئتی ها داشتند خودشان را می زدند. صدای ضجه زن ها کل محل را پر کرده بود. روضه اش شده بود هر آن چه را که می دید. انگار کن که هیئت را برده بودند وسط صحرای کربلا؛ وسط معرکه. حالش بد شد آن شب.

***

45 سال از آن روز می گذرد. حالا یکی از مداحان صاحب نام محل است. همان مسجد، همان روز می رود و چشمانش را می بندد و تصویر می کند. آمبولانس ها دیگر می دانند که باید موقع بسم الله گفتن حاجی آن جا مستقر بشوند. هر سال حالش بد می شود. هر سال حالشان بد می شود... .

ببخشید؛ چند لحظه...
*این داستان واقعیت نداشته و فقط ساخته ذهن نگارنده است.

۲۰ نظر ۲۹ آذر ۸۸ ، ۱۲:۳۹
حسن میثمی

سال هفتم - (دوره ی جدید) - شماره ی شصت و چهارم-بها:2 دقیقه

بسم الله

شماره شصت و چهارم

مشق شب:
امام حسن(علیه السلام) فرمود:
اى‌ بندگان‌ خدا! از عبرت ها پند گیرید و از اثر گذشتگان‌ متوجه‌ شوید و به‌ وسیله‌ نعمت ها از نافرمانى‌ خدا باز ایستید و از پندها سود برید.
تحف‌ العقول‌ ،ص‌۲۳۹


..و وقتی محمد(ص)، دستان علی(ع) را به نشانی جانشینی و ولایت بالا برد، خوب می دانست که هستند کسانی که چشم دیدن خلافت نخستین مرد مسلمان را ندارند و دستور او را بر نمی تابند...با این حال بلند و رسا گفت؛ تا در قیامت حجت بر بنی بشر تمام شده باشد.

گفت که علی ولی است و جانشین...کر شده بودند انگار عده ای...

و کاش علی(ع) از زبان مردمانی تبریک نمی شنید که -خواسته یا ناخواسته- حرف پیغمبر خدا را بی اهمیت گذاشتند...

کاش مردم آن زمان این طور نمی پنداشتند که حق، به راحتی دست یافتنی است. کاش می فهمیدند که دارد به حرف رسولشان خیانت می شود.

کاش می فهمیدند که آن چه که می فهمند، تمام حق نیست.

اما همان مردمی که در غدیرخم هنگام حرف های نبی خدا، سرهایشان را به نشانه تأیید تکان می دادند، 25 سال جانشین نبی خدا را نخواستند!

اما امان از همین بندگان خدا!

۸ نظر ۱۵ آذر ۸۸ ، ۱۳:۱۲
حسن میثمی

سال هفتم - (دوره ی جدید) - شماره ی شصت و سوم-بها:3 دقیقه

بسم الله

شماره شصت و سوم

مشق شب: شرط اول قدم آن است...
امام حسن(علیه السلام) فرمود:
به‌ درستى‌ که‌ هر کس‌ طالب‌ عبادت‌ باشد، خود را براى‌ آن‌ آراسته‌ و پاک‌ مى‌کند.
تحف‌ العقول، ص236


سر آغاز گفتار نام خداست
که رحمتگر و مهربان خلق راست

مقرر نمودیم با آن کلیم
که سی شب به یک جای وعده نهیم

چو سی شب به پایان رسیدش زمان
فزودیم ده شب دگر هم بر آن

که وعده چهل شب بگردد تمام
چهل شب بمانیم در آن مقام

پس آنگه به هارون بگفتا چنین
تو می باش بر قوم من جانشین

به اصلاح می کوش در این بلاد
مکن پیروی هیچ ز اهل فساد1

***

به نام خداوند بخشایشگر مهربان

و ما با موسی، سی شب وعده گذاشتیم؛ سپس آن را با ده شب [دیگر] تکمیل نمودیم. به این ترتیب، میعاد پروردگارش [با او] چهل شب تمام شد. و موسی به برادرش هارون گفت:«جانشین من در میان قوم ام باش و [آن ها را] اصلاح کن و از روش مفسدان پیروی منما.2

***

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ واعَدنا مُوسی ثَلثینَ لَیلَة وَ أتمَمناها بِعَشرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّه أربَعینَ لَیلَة و قالَ مُوسی لِأخیهِ هارُونَ اخلُفنی فی قَومی وَ أصلِح وَ لا تَتَّبِع سَبیلَ المُفسِدینَ3

***

10 شب اول ذی الحجه؛ بین نماز مغرب و عشا؛ 2رکعت نماز و پس از حمد و سوره، آیه 142 سوره اعراف.

«تا شریک ثواب حاجیان گردد، بدون این که از ثواب آنان چیزی کاسته شود.»4

پی نوشت ها:
1.قرآن مجید، ترجمه منظوم، امید مجد، آیه 142 سوره اعراف
2.قرآن مجید، ترجمه ناصر مکارم شیرازی، آیه 142 سوره اعراف
3.قرآن مجید، آیه 142 سوره اعراف
4.مفاتیح الجنان، اعمال دهه اول ماه ذی الحجه
5.برای اطلاعات بیش تر اینجا را بخوانید.

۱۰ نظر ۳۰ آبان ۸۸ ، ۰۰:۱۳
حسن میثمی

سال هفتم - (دوره ی جدید) - شماره ی پنجاه و نهم-بها:1 دقیقه

بسم الله

عید آمد

نعل سمندش از خاک بر شده تا افلاک...

مشق شب:خوشا آنان که...
امام حسن(علیه السلام) فرمود:
رسول‌ خدا(ص)فرمود:محبت‌ و دوستى‌ ما اهل‌ بیت‌ را اختیار کنید،چون‌ هر کس خدا را در حالى‌ ملاقات‌ کند که‌ ما اهل‌ بیت‌ را دوست‌ داشته‌ باشد،با شفاعت‌ ما وارد بهشت‌ مى‌شود.
محاسن،ص۶۱


از معراج آمد. ده رکعت نماز آورد برای امتش. تا قبل از تولد حسن نمازهای پنج گانه همه دو رکعتی بود. اما، او و برادرش که متولد شدند، پیامبر به دستور خدا هفت رکعت دیگر اضافه کرد. به شکرانه این نعمت.

*چهارده خورشید، یک آفتاب/ج4(آفتاب غریب)/مریم کریمی


و... آن ها: لطف کردید اگر زحمت چند کلیک را کشیدید و کامنت گذاشتید...

وبلاگ بی سایه بان - وبلاگ خیس باران - وبلاگ چل نامه - علیرضا - gandolf - وبلاگ خودکار آبی - وبلاگ یه منتظر - وبلاگ یک نفر طلبه - وبلاگ بچه های آسمان - وبلاگ بادبادک باز - وبلاگ ما باید با هم حرف بزنیم - وبلاگ شهری در آسمان - منتظر

۲۶ نظر ۱۳ شهریور ۸۸ ، ۱۵:۳۵
حسن میثمی

سال هفتم - (دوره ی جدید) - شماره ی پنجاه و هشتم-بها:1 دقیقه

بسم الله

ساقیا آمدن عید مبارک بادت...

سرشار از خدا

مشق شب:مسابقه ای از جنس خدا...
امام حسن(علیه السلام) فرمود:
به‌ درستى‌ که‌ خداوند ماه‌ رمضان‌ را میدان‌ مسابقه‌ خلق‌ خود ساخته‌ تا به‌ وسیله‌ طاعتش‌ به‌ رضاى‌ او سبقت‌ گیرند.
تحف‌ العقول، ص239

نزدیک خط پایان که شد، با خودش یک حساب سرانگشتی کرد. دید تازه دور اول است. تمام عضلاتش پر از انرژی بود. دیدن آن هایی که دورهای هزارم شان را هم تمام کرده اند، حسابی به او روحیه می داد.

در پیست مسابقه، باران که می بارید، سر تا پای وجودش از امید خیس شده بود. گاه می دوید، گاه پرواز می کرد. به آسمان نگاه می کرد و از روی موانع می پرید.

باران که می بارید، سر تا پای وجودش از خدا پر شده بود. تازه دور اول بود. پر از انرژی...


و... آن ها: از تمامی دوستانی که در این مدت از نبودنمان خوشحال بودند و کلی حال می کردند، برای بازگشت مان عذرخواهی می کنیم. باید تحمل کنید دیگر!

۱۷ نظر ۳۱ مرداد ۸۸ ، ۰۶:۰۰
حسن میثمی

سال ششم-(دوره ی جدید)-شماره ی پنجاه و سوم-بها:2 دقیقه

بسم الله

تو ظالم نباش!

سلام شهید مظلوم دانشگاه من

مشق شب:آن ها مظلوم اند. ظالم نباش جوان!

امام حسن(علیه السلام) فرمود:

ظالمى‌ شبیه‌تر از حسود به‌ مظلوم‌ ندیده‌ام‌.

بحار الانوار ، ج‌78 ، ص111

دیگر کم تر کسی است که خبر نداشته باشد. تدفین چند شهید در دانشگاه امیرکبیر در هفته گذشته، تیتر یک خیلی از سایت ها و خبرگزاری ها و وبلاگ ها بود. شهیدهایی که این روزها خودشان خبرساز نیستند، بلکه -برای ما ملت مرده پرست- تابوت هایشان شده پیراهن عثمان!

هر کسی که زبان در دهانش می چرخید و دستش بر قلم می رفت و چفت و چول نبود و می توانست چهار کلام تایپ کند و برای خودش تریبونی داشت، نظری داد.

یکی گفت این چهارپاره استخوان مگر دفن کردن هم می خواهد؟ این ها می خواهند دانشگاه را مال خود کنند.
دیگری می گفت ارزش شهید بیش از این است که در دانشگاه -که احتمالا محل فساد و فحشا است- دفن شود.
بعضی راندند که ما شهدا را دوست داریم، اما با ابزار قرار دادن شهدا برای رسیدن به مقاصد عده ای مخالفیم.
برخی گفتند مگر دانشگاه قبرستان است؟ ما در کلاس هایمان نمی خواهیم روح ببینیم.
گروهی اعتراض کردند که خواست غالب دانشجویان این است که این جا شهید دفن نشود، چرا ما را کشک می کنید؟
گروه دیگری برنامه ریختند که هر صبح زیارت عاشورا بخوانند بر سر مزار شهدا؛ آن هم با بلندگوهای اکوچنگ که صدایش گوش فلک را کر کند.
بخشی اعلام کردند که کتک می زنند هر کس را که مخالفت کنند، زدند.
اما معدود افرادی فقط نگاه کردند و نگاه کردند و نگاه کردند...

حال فرض می کنیم که دستور دهندگان این تدفین از ظالم ترین ظالمان روی کُره ی زمین هستند. فرض دوممان هم این می شود که کار تدفین پیکر شهدا کاری بس عبث و بیهوده بوده است و بس!
به این فرضیات اضافه کنید جوانی را که هم سن تو بوده است و -احتمالا- روزی برای آرامش تو، بدن خود را در برابر گلوله ها سپر کرده است. امروز زبان ندارد. اما خیلی ها از زبانش سخن ها می رانند.

امروز با سنگ قبرهایی مواجهیم که ساکتند و آرام. نشسته اند و نظاره می کنند دعوای جوان با جوان را. کاش لحظه ای تمام پیش فرض های ذهنمان را در این موضوع به نزدیک ترین سطل آشغال دانشگاهمان ودیعه دهیم و با دلی پاک، فقط یک بار به این اجساد آرام -و مسلما مظلوم- سلام کنیم.

فرض کن آن ها میهمان ناخوانده تو هستند. می شود به میهمان بی توجهی کرد؟

پس سلام کن...سلام شهید مظلوم دانشگاه من...!

مرتبط:
پیام مقام معظم رهبری درباره تشییع و خاکسپاری شهدا (+)


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ در این هفته لطف کردند.

وبلاگ طعم عسل -- حامد خانی -- د -- وبلاگ بی سایه بان -- وبلاگ دریچه ای به سوی ملکوت -- وبلاگ بچه های آسمان -- وبلاگ شب نوشته های یک دختر خوابگاهی -- وبلاگ برای همیشه -- ناشناس -- وبلاگ راه آسمانی -- پناه -- وبلاگ بادبادک باز

۲۷ نظر ۱۱ اسفند ۸۷ ، ۰۱:۱۳
حسن میثمی

سال ششم-(دوره ی جدید)-شماره ی پنجاه و دوم-بها: گریه

بسم الله

...

...

مشق شب:خدایی دارم که...

هنگام بستری شدن امام حسن(علیه السلام) به ایشان عرض شد:ای پسر پیامبر خدا! در چه حالی هستی؟ فرمود:

خدایى‌ دارم‌ که‌ بر من‌ مسلط است‌ ، و آتش‌ جهنم‌ در پیش‌ روى‌ من‌ است و مرگ‌ مرا مى‌خواند، و حساب‌ آخرت‌ مرا احاطه‌ کرده‌ است، و در قید و بند اعمالم‌ هستم‌. نمى‌توانم‌ آنچه‌ را که‌ دوست‌ دارم‌ به‌ دست‌ آورم‌ و آنچه‌ را دوست‌ ندارم‌ از خود دور کنم.‌ چون‌ انجام‌ امور به‌ دست‌ دیگرى‌ است. اگر بخواهد، مرا عذاب‌ مى‌کند و اگر بخواهد، مرا مى‌بخشد. پس‌ کدام‌ فقیر و محتاجى‌ است‌ که‌ محتاج‌ تر از من‌ باشد؟

بحار الانوار ، ج78 ، ص113

برای بیان غربت، هیچ چیز جز سکوت، گویا نیست. هیچ چیز...

و بقیعی که امشب سبز سبز است از حضور...

>گوش کنید: پادکست وبلاگ بی سایه بان به این مناسبت (+)
>بخوانید: پست ویژه وبلاگ بادبادک باز به این مناسبت (+)


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ در این هفته لطف کردند.

وبلاگ طعم عسل -- وبلاگ بی سایه بان -- وبلاگ گام آخر -- وبلاگ سلوک -- حامد خانی -- وبلاگ چرک نوشت های یک بچه آخوند -- علیرضا -- پناه -- وبلاگ مرصاد -- وبلاگ صلیب نقره ای -- وبلاگ افیون

۱۵ نظر ۰۶ اسفند ۸۷ ، ۰۲:۱۹
حسن میثمی

سال ششم-(دوره ی جدید)-شماره ی پنجاه و یکم-بها:3 دقیقه

بسم الله

انقلابمان رسید به سی!

من انقلاب، سی سال دارم!

مشق شب:تفکر؟ تعقل؟ اندیشه؟ نمی شناسم! مرده است انگار!

امام حسن(علیه السلام) فرمود:

از تفکر و تعقل‌ غافل‌ نشوید. زیرا تفکر حیات‌ بخش‌ قلب‌ آگاه‌ و کلید درهاى‌ حکمت‌ است‌.

بحار الانوار ، ج78 ، ص115

شهرهای دیگر را نمی دانم. اما تهران که این طوری است. انگار کن که به جای مانتوی تنگ، "غر" زدن مد شده است برای ملت. یعنی هر جا بنشینی، برای همرنگ جماعت شدن باید نق بزنی. بگویی که اه اه! این چه آشی است که پختند برایمان. آن وقت جالب این جاست که از آن طرف، تلویزیون را که روشن می کنی اوضاع به نحوی دیگر است. خبر از فتوحات فراوان است و اختراعات و اکتشافاتی که -الحق و الانصاف- اتفاقات بزرگی است. اما بعد از سی سال، چرا این شیرینی ها به کام مردم نمی نشیند؟ مشکل کار کجاست؟

حلقه مفقوده
اختراع داروهای جدید، پیشرفت در صنعت نانو، فناوری های هسته ای و دست آخر پرتاب ماهواره امید. اگر بخواهیم منصفانه بنگریم، می بینیم که این ها اتفاقات کمی نیستند. اما چرا این اختراعات، اکتشافات و پیروزی های مختلف در عرصه علمی و صنعتی به کام مردم -منظورم اهالی تهران است- نمی نشیند؟ چرا وقتی رییس جمهور می گوید بیکاری این قدر کاهش پیدا کرده، کسی خوشحال نمی شود؟ چرا پیشرفت جامعه ما، به چشم نمی آید؟ این چراها جواب دارد. جواب آن هم یک حلقه مفقوده بیش تر نیست. خیلی نمی خواهم کلام را بپیچانم و به اصطلاح طوری بنویسم که شانس نفوذش در خواننده بیش تر شود. فقط می خواهم حلقه مفقوده را بگویم و اظهار کنم که حاضرم در برابر این حرف، ساعت ها بحث کنم.

انقلاب ما از هر نظر که بگویی موفق بوده است. در بخش صنعت، اقتصاد، علم، پژوهش، سیاست و هر بخشی را که دست بگذاری، نسبت به 30 سال گذشته و با در نظر گرفتن محدودیت ها، جهش های قابل ملاحظه ای را می بینیم. اما یک بخش اصلی است که در این سی سال تقریبا به صورت مطلق نادیده گرفته شده است. بخشی که باید این موفقیت ها را تبیین کند و آن ها را به زبان ساده به مردم بفهماند. قرار بود خیلی کلام نپیچد. ساده بگویم: انقلاب ما در بخش فرهنگ -شاه کلید بخش ها- موفقیت چشمگیری نداشته است.

وقتی بخش فرهنگ رشد نکرده باشد، یعنی مملکت صنعت نشر خوبی ندارد. یعنی روزنامه های خوبی چاپ نمی شود، کتاب های خوبی منتشر نمی شوند. یعنی موفقیت ها در حد اخبار ساعت 21 باقی می ماند. تکراری می شود. لوث می شود. گم می شود.
وقتی بخش فرهنگ مغفول مانده باشد، یعنی سینمای کشور تعطیل است. یعنی فیلمی ساخته نمی شود که مردم را بر سر آرمان های خود معتقد و ملتزم کند. یعنی مردم همه چیز را کم کم فراموش می کند. گم می شود.
وقتی بخش فرهنگ فراموش شود، یعنی رسانه کشور جریان ساز نیست. یعنی پزندگان مکتوب، دیداری، شنیداری و آنلاین کشور خوابند. برای همین می افتند در یک دور تسلسل. "غر" می زنند و این غر زدن را به مردم هم منتقل می کنند. گم می شود.
وقتی بخش فرهنگ کم رنگ باشد، تولید فکر در کشور تقریبا به صفر می رسد. فرهنگسراهای کشور نهایتا کلاس خیاطی یاد می دهند و سطح تفکر مردم تنزل پیدا می کند. آن وقت است که مردم تفکرات خود را به جو غالب ترجیح می دهند. گم می شود.
وقتی بخش فرهنگ گم شود، استاد دانشگاه مملکت هم همانند رفتگر سر کوچه سخن می گوید. جریان نمی سازد، مخ تعطیل است. آن وقت دانشجوهایش هم تمام دغدغه هایشان در حد کم ترین مشکلات مملکت متوقف می شود. گم می شود.

بخش فرهنگ -بر خلاف دیگر بخش های کشور- از سی سال گذشته تاکنون حرکت لاک پشتی داشته است. حال که به سی سالگی انقلابمان رسیده ایم، می بینیم کلی دستاورد داریم که به دلیل تعطیل بودن اندیشه ها، این دستاوردها در سطح افزایش خطوط تلفن ثابت و همراه و امثالهم تنزل پیدا می کند. اصل انقلاب مغفول می ماند. گم می شود.

وقتی بخش فرهنگ خاک گرفته باشد...


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ در این هفته لطف کردند.

وبلاگ کاغذ کاهی -- وبلاگ صدای عجیب -- وبلاگ بی سایه بان -- وبلاگ یکشنبه ها -- وبلاگ بادبادک باز -- وبلاگ چرک نوشت های یک بچه آخوند -- علی ابوالفتحی -- وبلاگ ساعت شنی -- وبلاگ بچه های آسمان -- وبلاگ صلیب نقره ای -- پناه -- حامد خانی -- وبلاگ تردید خاکستری -- وبلاگ سلوک -- وبلاگ کرشمه -- وبلاگ عاشوراییان

۱۶ نظر ۰۳ اسفند ۸۷ ، ۱۱:۵۳
حسن میثمی

سال ششم-(دوره ی جدید)-شماره ی پنجاهم-بها:3 دقیقه

بسم الله

محرم در 1430 (3)

کسی نظر دیگری دارد؟

مشق شب:بگذار گناهانت بریزد. دوستشان داشته باش. اما با فکر! با عقل!(3)

امام حسن(علیه السلام) فرمود:

سوگند به‌ خداوند! هر کس‌ ما را دوست‌ داشته‌ باشد، اگر چه‌ در دورترین‌ نقاط مانند دیلم‌ اسیر باشد، دوستى‌ ما براى‌ او مفید است. همانا محبت‌ ما گناهان‌ فرزندان‌ آدم‌ را از بین‌ مى‌برد، همان طور که‌ باد برگ‌ درختان‌ را مى‌ریزد.

بحار الانوار ، ج44 ، ص‌24

در قسمت اول این سلسله نوشتار، به وجود آسیب های عزاداری اشاره کردیم. قسمت دوم را -به صورت خیلی اجمالی- به ضعف دستگاه ها و متولیان فرهنگ مملکت پرداختیم و حال می خواهیم موضوع را جمع و جور کنیم. به نظر شما در این زمینه وظیفه من دانشجو چیست؟ این قسمت بیش تر بر اساس کامنت های دوستان بزرگوار نوشته شده است. اگر می بینید پیوند بین بندها ضعیف است به بزرگی خودتان ببخشید. جمع بندی است دیگر!

وظیفه ای نداریم؟...داریم!
عده ای از دوستان معتقد بودند که به هیچ وجه دستگاه امام حسین(ع) و عزاداری اباعبدالله متولی ندارد. البته در این که صاحب اصلی عزای حسینی و گردانندگان اصلی این دستگاه خود اهل بیت(ع) هستند هیچ شکی نیست. اما همیشه متولیان دین و مامورین امور حکومتی و دینی در جهت دادن به این حرکت موثر بوده اند. پس چه بهتر است، حال که در حکومتی به نام اسلام نفس می کشیم درباره بهتر عزاداری کردن، و عزاداری که باب میل اباعبدالله باشد بیش تر فکر کنیم. پس وظیفه داریم. اما در حد خودمان.

خودمان، خودمان، خودمان...!
نزد بزرگی بودیم. جوانی تمام ناراحتی هایش را در چهره اش نمودار کرد و با غصه ای مثال زدنی پرسید:«حاجاقا! جامعه مان شده است پر از مشکل. چه کنیم؟»
انتظار داشت اشکی از گوشه چشمان حاجاقا قل بخورد و روی عبایش بیفتد. اما بزرگ اخم هایش را در هم فرو برد و با عصبانیت گفت:«این قدر که غصه جامعه تان را می خورید، غصه مشکلات خودتان را هم می خورید؟ بس است دیگر...به خودتان برسید.»
حالا در این قضیه هم همین جریان است. این قدر به جامعه نرسیم که از خودمان غافل شویم. اولین وظیفه مسلما رسیدگی به نفس است.

در حوزه تخصصی تان کار کنید
این را که می گویم یک جورهایی هم به خودم گیر می دهم. اما اخیرا به جد به این نتیجه رسیده ام. و آن هم این است که این موضوع را در حوزه تخصصی کار و تحصیلتان بیاورید و گسترش اش بدهید. اگر دانشجو هستید، در دانشگاه تان فعالیت کنید. اگر روزنامه نگارید، از کلیشه خارج شوید و این موضوع را بازنگری کنید و الی آخر.

با یک گل بهار نمی شود
دوست خوبم "همه کس" حرف خوبی را زد. گفت:«اصلا نمی توان تصور کرد که در ۱۰ شب انواع مردم در مجالس حاضر شوند و خطیب ماحصل عمر تحقیق خود را به صورت فشرده به خورد مخاطب دهد و مخاطب هم یک مومن کامل و عالم از مجلس خارج شود. پس اگر مشکلی دارد در هیات نیست در آن ۱۱ ماه دیگر سال است. ما آن ۱۱ ماه را کار نداریم و فقط از این ۱ ماه توقع داریم که همه چیز را درست نماید که به حمدلله این کار را هم به خوبی تا به امروز انجام داده است.»
همین!


ببخشید، چند لحظه:از غیبت حدود یک ماهه عذرخواهی می کنم. آن هم نه از باب مهم بودن حقیر و این صفحه. بلکه به خاطر پیگیری برخی دوستان و این که چند بار آمدند و به روز نشده بود این جا. ان شاءالله جبران می کنم.


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ در این چند هفته لطف کردند.

محمود -- وبلاگ امضا82 -- وبلاگ الا ای عشق لبیک -- آقای خوب -- وبلاگ مرصاد -- ناشناس -- وبلاگ صدای عجیب -- وبلاگ روزمرگی -- وبلاگ گلچهره -- سیدمحمدباقر موسوی -- وبلاگ صراحت -- وبلاگ بیداریه -- وبلاگ اینجا می نویسم -- وبلاگ سرای اندیشه -- وبلاگ بی سایه بان -- وبلاگ کاغذ کاهی -- وبلاگ حریم یاس -- گل یاس -- وبلاگ راه آسمانی -- وبلاگ آخرین گلبرگ گل یاس -- عطر سیب -- حامد -- وبلاگ یاران آسمانی -- ... -- وبلاگ چرک نوشت های یک بچه آخوند -- وبلاگ هیس...! -- پناه

۲۰ نظر ۲۴ بهمن ۸۷ ، ۰۰:۰۹
حسن میثمی

 سال ششم-(دوره ی جدید)-شماره ی چهل و نهم-بها:6 دقیقه

بسم الله

محرم در 1430 (2)

از ماست که بر ماست

 

مشق شب:بگذار گناهانت بریزد. دوستشان داشته باش. اما با فکر! با عقل!(2)

امام حسن(علیه السلام) فرمود:

سوگند به‌ خداوند! هر کس‌ ما را دوست‌ داشته‌ باشد، اگر چه‌ در دورترین‌ نقاط مانند دیلم‌ اسیر باشد، دوستى‌ ما براى‌ او مفید است. همانا محبت‌ ما گناهان‌ فرزندان‌ آدم‌ را از بین‌ مى‌برد، همان طور که‌ باد برگ‌ درختان‌ را مى‌ریزد.

بحار الانوار ، ج44 ، ص‌24

در قسمت اول بحث به وجود انحراف در مسیر پاک عزاداری های مردم کشورمان اشاره شد. اگرچه برخی از دوستان حتی وجود این انحراف را هم برنمی تابند، ما عجالتا بدون توجه به نظرات خوانندگان محترم، بحث را ادامه می دهیم و در آخر به جمع بندی نظرات می پردازیم. اما ادامه داستان؛ هر کدام از نهادهای مسئول چه قدر به وظیفه شان عمل کرده اند؟!

دیگران را سرزنش نکنیم
از تاثیر برنامه ریزی های استکبار جهانی و فرقه های ساختگی اش مانند وهابیت صرفنظر می کنیم. البته با علم به این که وهابیت اخیرا در گمراه کردن مردم دارد برنامه ریزی های جدی می کند. اما اجازه بدهید ابتدا به امر یک سوزن به خودمان بزنیم، جوالدوز به دیگران پیشکش!
پس برای دقیق تر کردن بحث، متولیان امر گسترش فرهنگ های عزاداری را -تا آن جا که ذهن ناقصمان یاری می کند- می آوریم و عملکردشان را -از دیدگاه حقیر البته- مورد بررسی قرار می دهیم.

1.جامعه دانشگاهی و دانشگاهیان:قشر عظیمی از جوانان کشور ما دانشجو هستند. خدا را شکر به لطف دانشگاه های پیام نور و امثالهم، زورکی هم که شده، جوان مردم می شود دانشجو. اما به موازات گسترش دانشگاه ها و دانشجوها، عدم تقویت و تحکیم تشکل های دانشجویی، باعث شده است که شاهد هیچ حرکت مشخص و معینی از هیچ تشکلی برای "جریان سازی" در امر عزاداری های عاشورا نباشیم. در این میان همایش های موردی و حرکت های مقطعی را فاکتور بگیرید. در خوب بودن این حرکات شکی نیست. اما از جامعه دانشگاهی کشور و تشکل های عظیم آن -با آن همه دبدبه و کبکبه- انتظاری فراتر از این می رود. کم کاری های بسیج دانشجویی، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، انجمن اسلامی دانشجویان و کانون های مختلف و متعدد -که به لطف نظام مقدس جمهوری اسلامی تعدادشان هم کم نیست- به هیچ وجه قابل قبول نیست. البته در این میان خودمان هم -که ادعای کار فرهنگی مان می شود- متهم می شویم. دممان گرم!

2.جامعه حوزوی:البته حرف زدن درباره اش یک کم ترس دارد. اما یا ما نمی ترسیم، یا نمی دانیم که باید بترسیم! به جرأت می توان گفت که نقش طلاب علوم دینی و حوزه های علمیه سراسر کشور -به عنوان متولیان اصلی گسترش دین و جلوگیری از بدعت ها و انحرافات- هر ساله دارد کم رنگ تر می شود. به موازات گسترش هیئت های بی نام و نشان -یا همان هیئت های داربستی- که هیچ بزرگتر و هیچ عالمی بالای سرشان نیست، فرهنگ های غلط عزاداری هم در حال گسترش و تعمیم در میان مردم است. حوزویان ما کم تر راضی می شوند که برای تبلیغ اسلام، "قم" را ترک کنند و به شهرهایشان برگردند. البته ارسال مبلغ در ماه های مبارک رمضان و محرم را در نظر داریم. اما واقعا با یک ماه و دو ماه، جنگ فرهنگی به پیروزی می انجامد؟
مسلما این رفتار مردم، ناشی از تغییر دیدگاه و سبک زندگی آنان است. در این میان حوزه های علمیه و عالمان دینی می توانستند و می توانند نقش مهمی را ایفا کنند. اما یا نمی خواهند، یا نمی خواهند!

3.سازمان تبلیغات اسلامی:شاید اگر قید اسلامی بودن این سازمان را بردارید، خیلی لطمه ای به آن وارد نشود. این سازمان با دادن مجوزهای بی حد و حصر برای تاسیس هیئات متعدد، خیانتی را مرتکب می شود که امروز به آن گسترش فرهنگ عزاداری عاشورا می گویند. ثبت کردن یک هیئت در این سازمان و گرفتن مجوز، خدا را شکر کم کم می رود که به روز شود.

4.ائمه جماعات(مساجد):مساجد در تغییر و تصحیح ذائقه مردم بسیار بسیار موثرند. این یک شعار نیست. موضوعی است که به آن نه تنها ایمان، بلکه یقین دارم. تجربه نشان داده است که در پیرامون مساجدی که امام جماعت با بسیج مسجد همکاری و همخوانی دارد(و بالعکس) و امام جماعت فعال و آگاه است، کم تر هیئت های خودجوش رشد می کند و مردم با توجه به تنوع برنامه های مسجد، برای عزاداری به مسجد روی می آورند. تغییر کاربری "مساجد" به یک "هیئت" ساده، این روزها موضوعی است که باعث شده است حتی در پشت یکی از مساجد اطراف ما -درست در پشت آن-، یک هیئت مستقل راه اندازی شود. خوب است. نه؟!

5.اصحاب رسانه:رسانه های مکتوب، دیداری، شنیداری و آنلاین تاثیر نسبتا بسزایی دارند. رادیو را دقیق اطلاع ندارم، اما برنامه های امسال تلویزیون به طور شدیدی بهبود پیدا کرده بود. تنوع برنامه ها و گرایش به پخش نوحه ها و شعرها و مراسم های موجه و اصل و نسب دار، خود در گسترش این فرهنگ بسیار موثر است. اگر درباره رسانه های مکتوب هم بخواهیم صحبت کنیم، باید با کمال تاسف خدمتتان عرض کنیم که "گشتیم، نبود!". ان شاءالله هر وقت رسانه مکتوب دار(!) شدیم درباره آن هم یک فکری می کنیم!
رسانه های آنلاین هم اخیرا به خوبی در حال رشد هستند و ویژه نامه های مختلف -و بعضا تکراری!- در سایت های مختلف، می تواند شروع خوبی باشد. البته در این میان می توان ادعا کرد که وبلاگ ها، سردمدار اصلی حرکت رسانه های آنلاین هستند.

ادامه دارد...

محرم
عکس از محمد آرمند/ طعم عسل


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ در این هفته لطف کردند.

وحید -- ناشناس -- وبلاگ بی سایه بان -- وبلاگ صدای عجیب -- وبلاگ آخرین گلبرگ گل یاس -- وبلاگ طعم عسل -- وبلاگ گلچهره -- وبلاگ راه آسمانی -- وبلاگ لیوان خالی -- وبلاگ ما باید با هم حرف بزنیم -- سید محمدباقر موسوی -- علی ابوالفتحی -- وبلاگ ساعت شنی -- آرمیتا -- وبلاگ برای همیشه -- وبلاگ کاغذ کاهی -- وبلاگ صلیب نقره ای

۳۷ نظر ۲۱ دی ۸۷ ، ۰۱:۴۸
حسن میثمی

سال ششم-(دوره ی جدید)-شماره ی چهل و هشتم-بها:5 دقیقه

بسم الله

محرم در 1430 (1)

محرم 2009!

مشق شب:بگذار گناهانت بریزد. دوستشان داشته باش. اما با فکر! با عقل!

امام حسن(علیه السلام) فرمود:

سوگند به‌ خداوند! هر کس‌ ما را دوست‌ داشته‌ باشد، اگر چه‌ در دورترین‌ نقاط مانند دیلم‌ اسیر باشد، دوستى‌ ما براى‌ او مفید است. همانا محبت‌ ما گناهان‌ فرزندان‌ آدم‌ را از بین‌ مى‌برد، همان طور که‌ باد برگ‌ درختان‌ را مى‌ریزد.

بحار الانوار ، ج44 ، ص‌24

محرم که می رسد، کار داربستی ها سکه می شود! هر کوچه و برزنی برای خودش تکیه و حسینیه ای علم می کند و قسمت یا تمامی یک خیابان را برای عزاداری سیدالشهدا می بندد. در این که گستره ی شوق عزاداری در مردم ما خیلی زیاد است شکی نیست. اما به واقع این سبک های عزاداری به ترکستان می رود یا کربلا؟!

تا بوده همین بوده...
از کودکی به یاد ندارم که عزای امام حسین(ع) در ماه محرم مورد استقبال عموم مردم قرار نگرفته باشد. حتی آن چه را هم که از پدرانمان شنیده ایم، نشان می دهد که قرن هاست که قلب ها برای عشقی چون اباعبدالله(ع) و 72 یار باوفا می تپد. مردم با پاک ترین نیات، هر جا که بتوانند یادی از سید شهیدان می کنند و دل هایشان را گره می زنند به شاه کربلا. اما چند سالی است که با تغییر ذائقه جوانان، کم کم شاهد این هستیم که -علی رغم علاقه وافر جوانان به عزاداری- سبک ها و شیوه ها جای خود را به محتوا می دهند. این مشکل، مشکلی نیست که بتوان به راحتی از کنارش گذشت. گرچه تغییر در شیوه های عزاداری، هیچ گاه خدشه ای به اصل ماجرا وارد نمی کند. تکثیر بی برنامه هیئات و تکایا (حداقل در تهران)، توجه بیش تر به ظواهر و مهم شدن حاشیه ها، فراموش کردن اصل هدف قیام عاشورا و... نمونه های بارزی از این انحراف شیوه هستند. انحرافی که امکان دارد در حوزه ی شخصی خیلی قابل توجه نباشد، اما در سطح اجتماع، تبعات نسبتا وحشتناکی دارد.

مشکل از کجاست؟
در این میان در نیت مردم هیچ شکی نیست. مردم در اصل می خواهند که ارادتشان را به مولایشان نشان بدهند. اما همان انحرافی که در بالا ذکر شد، گاهی باعث می شود که حتی پاک ترین انسان ها هم در دامی به نام "ظاهر بینی" گرفتار شوند و اصل ماجرا را فراموش کرده و حاشیه را دو دستی بچسبند.
در ماهیت ماجرا هم که کسی تردیدی ندارد. یعنی اصل عزاداری و بزرگداشت قیام عاشورا، یک حرکت مذهبی و توصیه شده و بسیار موثر است. پس با این تفاسیر، مشکل کار کجاست که کاروان عزاداری ما (حداقل در کشور ما) کم کم دارد از مسیر خود منحرف می شود و گاها به جاده خاکی می زند؟

مقصر یک نفر نیست
اگر استکبار جهانی و برنامه های جدی را که برای انحراف عقاید مردم می ریزد را کنار بگذاریم، به عوامل داخلی می رسیم. عواملی که قیام عاشورا را هر ساله منتشر می کنند آن را بر اساس زمانه بسط و گسترش اش می دهند. نهادهایی چون دانشگاه، حوزه، دولت،مسجد، بسیج و... متصدیان اصلی راهبری این جریانات در کشور ما هستند. تا این جا مسئله کاملا روشن و واضح است. اما اصل ماجرا هنوز باقی است.

می دانیم چه می خواهیم؟
مردم، به عنوان تاثیر پذیران این حرکت، می دانند که چه می خواهند. آن ها می خواهند ارادتشان را به امامشان ابراز کنند و با شرکت در مجالس مذهبی، خودشان، امامشان و در نهایت خدایشان را بهتر بشناسند. آن ها هدف را می دانند. اما مسیرشان کاملا روشن نیست. برای همین است که گاهی هم به خاکی می روند.
عزادار عصر ما برای امام حسین(ع) سینه می زند، اما نمی داند صدای بلندگوی هیئتش، زندگی را از همسایه بیمارش گرفته است،
عزادار عصر ما زنجیر می زند، اما زنجیرش با برخورد به خودروی همسایه، خودرو را غر می کند،
عزادار عصر ما تعزیه و تئاتر و نمایش خیابانی عاشورایی را می بیند، اما به جای این که حواسش به خودش باشد و از فرصت عزاداری استفاده کند، با تلفن همراهش فیلم می گیرد!
عزادار عصر ما تکیه برپا می کند، اما نمی داند که با برپا کردن این تکیه در میان خیابان، راه مردم را بسته است و برای چند روز مردم شهرش را در ترافیک و عذاب بیش تر قرار داده است.
تجارب مختلفی نشان داده است که روشن کردن این مسیر توسط عوامل مختلف، مورد پذیرش مردم قرار می گیرد. پس چه کار باید کرد؟ چه کسانی در چه لباس هایی کوتاهی کرده اند؟

ادامه دارد...

محرم2009
عکس از محمد آرمند/ طعم عسل


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ در این هفته لطف کردند.

وبلاگ طعم عسل (عکس های موضوعی طعم عسل درباره محرم 1430) -- وبلاگ بی سایه بان -- وبلاگ کاغذ کاهی -- ... -- آرمیتا -- وبلاگ ما باید با هم حرف بزنیم -- وبلاگ یاران آسمانی -- وبلاگ مرصاد -- ناشناس -- وبلاگ برای همیشه -- وبلاگ صدای عجیب -- وبلاگ گلچهره -- سید محمدباقر موسوی -- وبلاگ راه آسمانی -- وبلاگ چرک نوشت های یک بچه آخوند -- وبلاگ آخرین گلبرگ گل یاس

۱۸ نظر ۱۴ دی ۸۷ ، ۰۱:۱۴
حسن میثمی

سال ششم-(دوره ی جدید)-شماره ی چهل و چهارم-بها:1 دقیقه

بسم الله

این هفته تقویممان پر است؛ اما...

به تر!

 

مشق شب:زندگی همه ی ما که قرار نیست بهتر باشد...!

از آن‌ حضرت‌ سؤال‌ شد زندگى‌ چه‌ کسى‌ از همه‌ بهتر است‌؟ فرمود:

کسى‌ که‌ مردم‌ را در زندگى‌ خود شریک‌ کند.

تاریخ‌ یعقوبى‌ ، ج2 ، ص215

این هفته کلی واقعه ی تقویمی داریم. شهادت جواد الائمه(علیه السلام)، سالروز ازدواج حضرت زهرا(سلام الله علیها) و امیر مومنان(علیه السلام) و... . هر کدامشان هم سوژه ی یک پست هستند. اما یک موضوع حسابی قلقلکم می دهد. یک سئوال که چند روز است در ذهنم بدجور بالا و پایین می شود.

یکم- تیتر یک اخبار این چند روزه است: "فاجعه انسانی در غزه هر روز شدت می گیرد."
*نکته: این که عرب هستند یا عجم، مسلمان هستند یا یهودی، سنی هستند یا شیعه... هیچ کدام فعلا در سئوال اهمیت ندارد.

دوم- از آن حضرت سئوال شد: زندگی چه کسی از همه بهتر است؟ فرمود:....
*نکته: آن بالا کاملش را بخوانید!

سوم- خوش به حال آن که زندگی اش بهترین است. یعنی مردم محله ی خودش که هیچ، مردم شهرش هم نه، مردم کشورش هم به کنار؛ مردم کل دنیا در زندگی اش شریک هستند.
*نکته مهم(سئوال اصلی): ما که نمی خواهیم زندگی مان بهتر باشد. پس همه را بیخیال می شویم و می چسبیم به یک لقمه نان حلال خودمان. بهتر است این طوری. نه؟!

چهارم- فرمود: کسی که مردم را در زندگی خود شریک کند.
*یادآوری: فکر کنم دینمان اسلام بود.


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ در این هفته لطف کردند.

وبلاگ چرک نوشت های یک بچه آخوند -- وبلاگ صدای عجیب -- وبلاگ صلیب نقره ای -- وبلاگ کاغذ کاهی -- وبلاگ ما باید با هم حرف بزنیم -- وبلاگ گلچهره -- وبلاگ راه آسمانی -- ناشناس -- وبلاگ ساعت شنی -- وبلاگ لیوان خالی -- وبلاگ یاران آسمانی -- وبلاگ آخرین گلبرگ یاس -- وبلاگ نمایندگی مجاز -- وبلاگ خیزران -- آرمیتا

۱۹ نظر ۱۰ آذر ۸۷ ، ۰۸:۴۴
حسن میثمی

سال ششم-(دوره ی جدید)-شماره ی سی و نهم-بها:3 دقیقه

بسم الله

چه قدر تحمل شنیدن صدای مخالف را داریم؟
بگو مخالف بیاید، باکی نیست...

 

مشق شب:به یقین بدانید...

امام حسن(علیه السلام)فرمودند:

به یقین بدانید که شما هرگز تقوا را نشناسید تا آن که صفت هدایت را بشناسید، و هرگز به پیمان قرآن تمسّک پیدا نمى کنید تا کسانى را که دورش انداختند بشناسید، و هرگز قرآن را چنان که شایسته ی تلاوت است تلاوت نمى کنید تا آنها را که تحریفش کردند بشناسید. هر گاه این را شناختید بدعت ها و بر خود بستن ها را خواهید شناخت و دروغ بر خدا و تحریف را خواهید دانست و خواهید دید که، آن که اهل هوى است چگونه سقوط خواهد کرد.

اصلا نمی شناختمش. یعنی اسمش را شنیده بودم؛ اما درباره ی شخصیت اش هیچ نمی دانستم. بعضا حتی مخالف هم فکر می کردم و پیش خودم کلی از او بدم می آمد. تا این که رسید به شانزدهمین نمایشگاه بین المللی قرآن کریم، بخش دانشگاهی، غرفه ی اسوه های قرآنی.
یک غرفه درباره ی او بود. درباره ی کسی که در لبنان به او «مسیح» می گفتند. درباره ی کسی که تا همین دیروز فکر می کردم که یک تروریست است! بیش تر درباره اش شنیده ام و خواندم. تا این که خواستمش و دلم را به شخصیت بزرگوارش گره زدم. ایرانی است و اکنون 30 سال است که هیچ خبری از «مسیح لبنان» نشده است. فردی که می گفتند با همه ی مردم لبنان از موم منعطف تر، و با تمام دشمنان از سنگ سخت تر بود.

***

او تحمل شنیدن تمام صداهای رنگارنگ لبنان را داشت. از مسیحی و یهودی گرفته تا شیعه و سنی. همه را می شنید و با یک لبخند پاسخ می داد. ویژگی اش بود. معتقدم همین «شرح صدر» هم باعث شد که بشود «امام موسی صدر»... .

***

همه ی ویژگی های شخصیتی اش به کنار؛ مبهوت این همه صبرم برای گوش دادن، شنیدن و فکر کردن. او درباره ی تک تک مردم لبنان فکر می کرد و لبنان را نجات داد، اما نگذاشتند. حبسش کردند آن شخصیت دریایی را.

***

او صدای مخالفش را می شنید و تحمل می کرد. فریادهای کسانی را که دوستش نداشتند را به جان می خرید. همان مخالفان می شدند شیفته اش. او مخالف دین را خوب شناخت، دین شناس شد... موسی صدر اهل هوی را تحمل کرد و دید که چگونه آن ها سقوط می کنند. سقوط شان را به چشم دید...آن هم فقط با شرح صدر...

***

چه قدر می توانیم صدای مخالف را بشنویم و از آن بهره بگیریم؟ احساس می کنم آن قدر در جریان موافق شنا کرده ایم که هنوز ماهیچه هایمان آماده ی جریان مخالف نیست... .

***

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

امام موسی صدر


پیوندهای مرتبط:

1.سخنان امام خمینی(ره) درباره ی پیگیری مسئله ی ربودن امام موسی صدر / امام صدر دات آی.آر
2.پیام مقام معظم رهبری به کنگره ی بزرگداشت امام موسی صدر (6 شهریور 1387) / خامنه ای دات آی.آر
3.سخنرانی مقام معظم رهبری درباره ی ربوده شدن امام موسی صدر (17 مرداد 1359) / خامنه ای دات آی.آر
4.سایت موسسه ی فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر
5.خرید پستی نرم افزار «شرح صدر» ؛ سیری در سیره و اندیشه ی امام موسی صدر / نورستان


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ در این هفته لطف کردند.

سایت نجوا -- وبلاگ ما باید با هم حرف بزنیم -- وبلاگ آخرین گلبرگ یاس -- وبلاگ بی سایه بان -- وبلاگ طلبگی -- وبلاگ من خلوت نشین -- وبلاگ چرک نوشت های یک بچه آخوند -- وبلاگ راه آسمانی -- وبلاگ سه الف

۹ نظر ۲۶ مهر ۸۷ ، ۱۳:۲۹
حسن میثمی

سال پنجم-(دوره ی جدید)-شماره ی سی و هفتم-بها:2 دقیقه

بسم الله

می رویم به 85 سال قبل...
چیزی بین شک و یقین

 

مشق شب:حق ائمه ی ما چیست؟...ادایش کنیم...

امام حسن(علیه السلام)فرمودند:

سوگند به خدایى که محمد (ص) را به حق برانگیخت، کسى نمى‏ تواند حق ما را کم کند مگر این که خدا عملش را کم گرداند.

کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج‏2، ص 149

تیشه ها و پتک ها نمی دانستند دارند چه کار می کنند، وگرنه شک ندارم که هم چون چاقوی حضرت ابراهیم، از انجام وظیفه ی خود صرف نظر می کردند؛

مطمئنم که آن روز زمین نفهمید که چه مصیبتی بر سرش آمده است، وگرنه یقین دارم که دهان باز می کرد تا بانیان این عمل را در جا فرو خورد؛

شکی ندارم که آن روز خورشید چشمانش را بسته بود، وگرنه آن قدر می تابید تا بسوزاند همه ی عالم را؛

اما اندکی مردودم که آن روز شیعیان بیدار بودند و هوشیار یا این که در خواب بودند...کجا بودند را نمی دانم، اما...

هشتم شوال که می آید، دلم می خواهد بترکد. دلم می خواهد تمام برق های عالم خاموش شوند، تمام زائران این کره ی خاکی درجا بایستند و فقط یک جا بدرخشد؛

هشتم شوال که می رسد، دلم می رود به 85 سال قبل. روزی که گنبد و بارگاه پنج نفر از بهترین های این عالم به دست تیشه ها و پتک های عده ای بی عقل نابود شد. البته در ظاهر...

هشتم شوال که می آید، دلم پر می کشد. به جایی که در کل دنیا، در تمام روزها مثل روز روشن است و می درخشد. به قبرستان باشکوه بقیع...

دعا می کنم شیعیان این دوره ی ما، مانند شیعیان 85 سال قبل غیرت خود را هر آن جا که لازم باشد، خرج کنند...فقط دعا می کنم...به امید این که شامل خودم هم بشود... .


ببخشید! چند لحظه:از این که 7 شماره نبودیم، شرمنده. البته اتفاق خیلی عظیمی هم نیفتاد در این ولوله بازار وبلاگستان فارسی. امیدوارم از این به بعد اتفاق های خوب و بزرگی بیفتد! به خاطر همه ی مناسبت های گذشته ی تان تبریک و تسلیت! طاعات و عباداتتان هم قبول.


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ در این 7 هفته لطف کردند، اسم ها و لینک هایشان زیاد است و وقت ما نسبتی برعکس دارد با این ها!

۱۶ نظر ۱۲ مهر ۸۷ ، ۱۸:۵۲
حسن میثمی

سال پنجم-(دوره ی جدید)-شماره ی سی و ششم-بها:4 دقیقه

بسم الله

هفته ی جوان است، مثلا!
از موهای سیخ سیخی تا دکمه ی آخرت

مشق شب:موی سیخ یا پیراهن روی شلوار شرط نیست، مهم این است که گیر این دنیا نیفتیم.

امام حسن(علیه السلام)فرمودند:

اى‌ کسانى‌ که‌ اهل‌ خوشگذرانى‌ و لذات‌ دنیا هستید، بدانید که‌ این‌ لذات‌ باقى‌ ماندنى‌ نیست، و مغرور شدن‌ به‌ سایه‌اى‌ که‌ زوال‌ پذیر است، حماقت‌ است.

اعلام‌ الدین‌، ص241

این که تمام زندگی ات تلفن همراهت باشد و اگر یک روز در مترو بلوتوثت خاموش باشد -خدای ناکرده- روزت شب نمی شود؛

این که حتما باید یک شب از هفته را در پایگاه بسیج به عنوان مسئول شب بمانی تا امنیت محل دستت بیاید؛

این که شب ها باید بروی خانه و تا بوق [...] با تلفن همراهت -ترجیحا با سیم کارت ایرانسل- صحبت کنی و یا پیامک بزنی و از آخرین رویدادها و برخوردهایت با گشت ارشاد به آن طرف بگویی؛

این که هر روز بحث داغت این است که فلان بازیکن با قرارداد فلان تومانی رفت به فلان تیم و درباره اش همان حرف های "نود" و "ورزش از نگاه دو" را تکرار کنی؛

این که حتما موتور سنگین داشته باشی و به کمرت یک چیزی آویزان باشد -حالا می خواهد جاسوئیچی باشد یا اگر خدا قسمت کند سلاح کمری- ؛

این که شب ها تا آخرین ثانیه های جفت شدن عقربه ها روی عدد 12 توی پاساژها ول بچرخی و به این و آن تکه بپرانی؛

این که تا نزدیک های الهه ی صبح در هیئت فلان حاجی سینه بزنی و بعد از اتمام هیئت و استارت زدن موتور -و ترجیحا مزاحمت برای همسایه ها و البته خانواده ی خود- نماز صبحت را قضا کنی؛

این که چشم هایت را -با تمام حرف هایی که دارد و می تواند داشته باشد- این روزها به بهانه ی آفتاب، پشت عینک آفتابی چند هزار تومانی ات پنهان کنی؛

این که ریش هایت را سالی به 12 ماه کوتاه نکنی؛

این که موهایت حتما سیخ سیخی باشد و گردنبندت حتما فلان مارک را آویزان داشته باشد؛

این که خودت را صاحب تمام ابناء بشر بدانی و به خودت اجازه بدهی که در محل هرکاری دلت بخواهد انجام دهی؛

این که به بهانه ی ازدواج، با یکی طرح رفاقت بریزی؛

این که پیراهنت حتما آستین بلند باشد و دکمه ی آخرت را هم حتما ببندی؛

این که لباست حتما مد روز باشد و حتی الامکان خیلی هم پوشیده نباشد؛

این که کاری به کار دیگران نداشته باشی؛

این که موهای سپید برایت حرمت نداشته باشد؛

این که مدعی باشی که با نسل قبلت کلی فاصله داری؛

این که به چشم های نگران پدر و مادر -حتی برای لحظه ای- خیره نشوی؛

...

همه ی این ها قبول، تو جوانی، باید جوانی کنی؛

اما لحظه ای درنگ!

جوان! کلید قلاده ی دور گردنمان کو؟


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ در این هفته لطف کردند.

وبلاگ بی سایه بان -- آرمیتا -- وبلاگ راه آسمانی -- وبلاگ شب های شعر شاعر شنیدنی است -- وبلاگ ما باید با هم حرف بزنیم -- وبلاگ رقص روی سیم های خاردار -- وبلاگ صبح سپید

۷ نظر ۱۹ مرداد ۸۷ ، ۱۷:۰۱
حسن میثمی

سال پنجم-(دوره ی جدید)-شماره ی سی و پنجم-بها:3 دقیقه

بسم الله

این هفته همه می گویند جانباز...اما بقیه ی سال...
سهم ما

مشق شب:سهم ما در برابر «آن ها» چه قدر است؟

امام حسن(علیه السلام)فرمودند:

از پدرم‌ شنیدم‌ که‌ پیامبر خدا فرموده‌ است:هر کس‌ در قضاى‌ حاجت‌ برادر دینى‌ خود کوشش‌ کند، مانند این‌ است‌ که‌ نه‌ هزار سال‌ خدا را عبادت‌ کرده‌ باشد در حالى‌ که‌ روزها روزه‌ و شب ها مشغول‌ عبادت‌ باشد.

الفقیه‌ ، ج‌2 ، ص189

مرد [رو به عباس حیدری، ملتمسانه و مودبانه]:ببخشید! من خانومم قرص های قلبشون یادشون رفته متاسفانه بیارن، و سرشون مرتب داره سنگین می شه، و اگر بیفتن می دونین که... .می خواستم از محضرتون خواهش کنم که ما سهممون رو بدیم و... .

عباس حیدری:سهم چی رو آقا؟

مرد:سهم آزادی مون رو، اگه اجازه بدید.

.
.
.

مرد [کمی صدایش را بالا می برد]:بدتون نیاد، اصلا این کار شما زوره، غیر منطقیه، من اصلا باورم نمی شه که این سر و صداها به خاطر بیماری شماست. این یه بهانه است. مگه نه؟

زن [فریاد می زند]:شما مقاصدتون سیاسیه و ما رو ملعبه ی دست این سیاست بازی هاتون کردین. کیه که نمی دونه که شما به اندازه ی کافی از این جنگ غنائم بردید. یخچال، کولر، تلویزیون، بلیط هواپیما، حق تحصیل دانشگاه و هزار چیز دیگه که من نمی دونم. پس دیگه چی می خواید؟

[عباس سمت در آژانس می رود]

اصغر:چی شده عباس؟

[عباس کرکره های آژانس را بالا می کشد، رو به مردم]

عباس حیدری:بفرمایین برین. همه ی اون هایی که فکر می کنن ما یخچال و کولر و دانشگاه گرفتیم، حالا خوشی زده زیر دلمون، بیان برن. ما توقعی نداشتم. ما سر زمین بودیم با تراکتور، جنگ هم که تموم شد برگشتم سر همون زمین؛ بی تراکتور. آقاجان ما دفترچه بیمه هم نگرفتیم. حالا خیلی برامون زوره. خیلی زوره یه همچین تهمت هایی بزنن. یه همچین حرف هایی بشنوم.
خواهر با شمایم! شما سهمتان را دادید. سهمتان همین نیش هایی بود که زدید. دست شما درد نکنه. حالا تا قلبتان از کار نیافتاده، بفرمایید برید. بیاین برین...

بخشی از فیلم آژانس شیشه ای، ابراهیم حاتمی کیا


ببخشید!چند لحظه:از شنیدن خبر فوت مادر و برادر 12 ساله ی محمد کمالی(حریم یاس) حسابی شوکه شدم. ان شاء الله مراسم شب هفتم آن دو بزرگوار روز سه شنبه 15 مرداد ماه ساعت 18 الی 19:30 در خیابان خراسان، خیابان لرزاده، مسجد لرزاده برگزار خواهد شد. محمد جان! از همین جا تسلیت.


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ در این هفته لطف کردند.

۰ نظر ۱۳ مرداد ۸۷ ، ۰۶:۳۴
حسن میثمی

سال پنجم-(دوره ی جدید)-شماره ی سی و چهارم-بها:3 دقیقه

بسم الله

خدا کند این پرواز تاخیر نداشته باشد
فرم درخواست پر؛ برای پریدن

مشق شب:اللهم ارزقنا توفیق الطاعه...

امام حسن(علیه السلام)فرمودند:

...و هر کس‌ را که‌ توفیق‌ طاعت‌ و عبادت‌ دهد ، باب‌ قبول‌ را برایش‌ باز مى‌کند... .

بحار الانوار ، ج78 ، ص113

به اصطلاح عموم شب جمعه است. اما اگر بخواهی رسمی باشی -مثل 192- می شود بامداد جمعه، 21 تیرماه 1387. روز معمولی را پشت سرگذاشته ام. اما خیلی خسته ام. ساعت دقیقا 1:14 بامداد را می گوید. از بیرون آمده ام و در حال چیدن مقدمات برای خواب هستم که پیامکی -همان بگوییم اس.ام.اس انگار بهتر است- می رسد. از یکی از دوستان. اول خیلی جدی نمی گیرم، اما بعد...:

Man be "Javanan" ghaviian tosie mikonam ke be tarjomeye adeiyeye in ayyam tavajohe vije dashte bashand.
RAHBAR enghelab

کمی نگذشته خواب از چشمانم می پرد. می روم در اتاقم و مفاتیح الجنان کوچک زیپی ام -که مدت زیادی بود حتی زیپش را باز نکرده بودم- را خاک می گیرم و باز می کنم. ترجمه های ادعیه ی ماه مبارک رجب، می شود هدفم، شب می شود محملم و جانماز بسترم... . اما بال هایم زخمی اند. پرواز را در خاطر ندارند. پریدن برایم ممکن نیست... خدایا! تو ببخش!

***

واردین بر جز تو نومید شوند و درخواست کنندگان جز تو زیان بینند، و نازلین جز بر تو ضایع شوند و روزی جویان جز آنان که روزی از فضل تو خواهند به قحطی افتند؛

در رحمت ات برای مشتاقان باز است و نیکی ات برای درخواست کنندگان جاری. احسان ات برای گدایان مباح و عطایت برای آرزومندان آماده است؛

روزی ات برای آن که نافرمانیت کند فراوان است و بردباری ات به هر که بد عمل کند عرضه می شود. شیوه ات احسان به بدکرداران است و روش ات ابقا بر متعدیان؛

بار پروردگارا! پس مرا به راه راه جویان راهنمایی کن و به من روزی بندگان کوشایت را عطا فرما. و مرا از غافلان دور شده از درگاهت قرار مده و مرا در روز جزا ببخشای...1

به امید رحمت و مغفرتت، ای مهربان ترین مهربانان...

پانوشت:
1.ترجمه ای از دعای روزانه ی ماه مبارک رجب


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ لطف کردند:

سایت نجوا -- آرمیتا -- پایگاه اطلاع رسانی امام مهدی(عج) -- وبلاگ تردید خاکستری -- وبلاگ طعم عسل -- وبلاگ نسل سومی -- وبلاگ بی سایه بان -- وبلاگ انار نت -- وبلاگ حریم یاس -- وبلاگ شب های شعر شاعر شنیدنی است -- ناشناس -- وبلاگ آل یاسین -- وبلاگ من خلوت نشین -- وبلاگ صبح سپید

۳ نظر ۰۴ مرداد ۸۷ ، ۲۳:۳۰
حسن میثمی

سال پنجم-(دوره ی جدید)-شماره ی سی و دوم-بها:4 دقیقه

بسم الله

به بهانه ی سالروز قیام خونین مسجد گوهرشاد
جشنواره ی پارادوکس ها

مشق شب:می گویند در جامعه ی اسلامی هر اتفاقی که بیفتد، همه مسئول هستند. من مسئولم. تو هم.

امام حسن(علیه السلام)فرمودند:

اى‌ پسر آدم!‌ از اعمال‌ حرام‌ دورى‌ کن‌ تا شخص‌ عابدى‌ باشى...و آن چنان‌ با مردم‌ رفتار کن‌ که‌ دوست‌ دارى‌ با تو رفتار شود تا شخص‌ عادلى‌ باشى.

بحار الانوار ، ج‌78، ص‌112

نه می خواهیم از حرف های -یا بهتر بگویم تناقض های- زیر نتیجه بگیریم، و نه می خواهیم بگوییم چه کسی مقصر است و نه هیچ چیز دیگر. فقط و فقط این چند جمله را بخوانید، بعد خودتان نتیجه بگیرید. خواستید گریه کنید، نخواستید قاه قاه بخندید، تاسف بخورید یا حتی محکوم کنید. بقیه اش با شماست. البته با احترام به مقام شامخ تمامی بانوان محجبه این مرز و بوم.

سال 1314- ایران:اجرایی شدن کشف حجاب به دستور رضاخان و در پی آن اعتراض گسترده مردم در مسجد گوهرشاد در تاریخ 22تیرماه 1314 و قیام خونین مسجد گوهرشاد در مشهد.

سال 1358- ایران:تصویب قانون رعایت پوشش زنان در کشور و استقبال مردم و سردادن شعارهایی چون: "یا روسری یا توسری".

سال 1358 تا 1376- ایران:برخوردهای خارج از قانون و تند و خودسرانه ی عده ای در راه اجرایی شدن قانون حجاب. شاید به آن شدتی که عده ای می گویند نباشد، اما دیگر هیچ هم نبوده است. برخوردهایی مثل بریدن موی دختران بی حجاب یا بدحجاب، ضرب و شتم آنان و... .

.
.
.
توضیح:شما معنای این سه نقطه را این طور فرض کنید که انگار در این زمینه، سال 1376 تا 1386 (البته در جهت مثبت اش) وجود نداشته است!

سال 1386- ایران:اجرایی شدن طرح گشت ارشاد جهت برخورد با بانوان بدحجاب در سطح شهر تهران توسط نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران؛ دستگاه های فرهنگی و تشکل های مردمی و دولتی می گویند که می خواهند به تکاپو بیفتند. اما ظرفیت و پتانسیلی وجود ندارد. پس نمی توانند به تکاپو بیفتند!

سال 1386- ترکیه:علی رغم درگیری بین مجلس و دولت ترکیه جهت برداشتن قانون منع شرکت دختران محجبه در دانشگاه و عدم توفیق دولت در این امر، اکثر دختران محجبه هم چنان بر محجبه ماندن تکیه می کنند.

سال 1387- ایران:استمرار طرح گشت ارشاد جهت برخورد با مظاهر بدحجابی؛ غیر از نیروی انتظامی، هنوز هیچ تشکل، نهاد و یا ارگان دیگری در این زمینه وارد نشده است. فرهنگسراها، بسیج، مساجد و تشکل های مردمی انگار خوابند!

سال 1387- ترکیه:دختران محجبه از شرکت در کلاس های دانشگاه و شرکت در انتخابات های این کشور منع شدند.

.
.
.

سال 1404- ایران:....

.
.
.

************

خارها

خوار نیستند

شاخه های خشک

چوبه های دار نیستند

میوه های کال کرم خورده نیز

روی دوش شاخه بار نیستند

پیش از آن که برگ های زرد را

زیر پای خویش

سرزنش کنی

خش خشی به گوش می رسد:

برگ های بی گناه

با زبان ساده اعتراف می کنند

خشکی درخت

از کدام ریشه آب می خورد!

مرحوم قیصر امین پور


قابل توجه:یک بحث داغ در این زمینه در کانون وبلاگ نویسان مذهبی: چرا دولت با بدحجابی به صورت جدی برخورد نمی کند؟


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ لطف کردند:

وبلاگ عروج -- وبلاگ نسل سومی -- وبلاگ صبح سپید -- وبلاگ کاغذ کاهی -- وبلاگ نفس باران -- سایت ایران1404 -- وبلاگ شب های شعر شاعر شنیدنی است -- امید -- ناشناس -- وبلاگ دختر پاییزی -- وبلاگ الا ای عشق لبیک -- ... -- وبلاگ صلیب نقره ای -- وبلاگ صدای عجیب -- وبلاگ طعم عسل -- وبلاگ به آسمان نگاه کن!

۰ نظر ۲۱ تیر ۸۷ ، ۱۰:۴۷
حسن میثمی

سال پنجم-(دوره ی جدید)-شماره ی بیست و نهم-بها:1 دقیقه

بسم الله

وقتی دلیل خلقت،از ولایت تبعیت می کند
و چه سخت است این روزها برای ولی

 

مشق شب:محبت،دوستی،ولایت...ولایت علی بن ابیطالب حصنی...

امام حسن(علیه السلام)فرمودند:

رسول‌ خدا(ص)فرمود:محبت‌ و دوستى‌ ما اهل‌ بیت‌ را اختیار کنید،چون‌ هر کس خدا را در حالى‌ ملاقات‌ کند که‌ ما اهل‌ بیت‌ را دوست‌ داشته‌ باشد،با شفاعت‌ ما وارد بهشت‌ مى‌شود.

محاسن،ص61

شوهرش را که از خانه بردند، رفت ایستاد رو به روی مسجد پیامبر. گفت:"به خدای صاحب این مسجد قسم! اگر پسر عمویم را آزاد نکنید، موهایم را پریشان می کنم، لباس پدرم را روی سرم می اندازم، نفرین تان می کنم."

هنوز حرفش تمام نشده، ستون های مسجد شروع کرد به لرزیدن. سلمان آمد کنارش گفت:"بی بی جان! علی پیغام داده به شما بگویم مبادا نفرین کنید."

فاطمه حرف علی را که شنید برگشت. ستون های مسجد آرام گرفت.

برگرفته از مجموعه ی 14خورشید و یک آفتاب،ج3،مادر آفتاب،ص77،مهرالسادات معرک نژاد
منبع:بحارالانوار،ج28،ص175


و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ لطف کردند:

وبلاگ من خلوت نشین -- وبلاگ انسان نقره ای -- وبلاگ پاتوقی برای شادترین ها -- سایت ایران1404 -- وبلاگ کاغذ کاهی -- ناشناس1 -- وبلاگ صبح سفید -- وبلاگ امام حسن مجتبی(ع) -- وبلاگ خیزران -- وبلاگ شب های شعر شاعر شنیدنی است -- وبلاگ نجوای شبانه -- وبلاگ تردید خاکستری -- وبلاگ لبگزه -- وبلاگ سلام هموطن -- وبلاگ هیئت امام حسن مجتبی(ع) -- وبلاگ مبارز -- وبلاگ بچه های آسمان -- وبلاگ عشاق الزهرا(س)

۰ نظر ۱۸ خرداد ۸۷ ، ۱۰:۱۸
حسن میثمی