امام حسن(ع)؛ سیب خوشبو

موضوعات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی از نگاه «سیب خوشبو»

حضرت رسول اعظم(ص) فرمودند: ای حسن! تو «سیب خوشبو»، محبوب و برگزیده خالص قلب من هستی...

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۳۱ خرداد ۹۵، ۱۹:۴۰ - بشرا
    افرین

روایت اول: روضه خوان

يكشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۸۸، ۱۲:۳۹ ب.ظ

سال هفتم - (دوره ی جدید) - شماره ی شصت و ششم-بها:3 دقیقه

بسم الله

شماره شصت و ششم

مشق شب:
امام حسن(علیه السلام) فرمود:
سوگند به‌ خداوند! هر کس‌ ما را دوست‌ داشته‌ باشد، اگر چه‌ در دورترین‌ نقاط مانند دیلم‌ اسیر باشد، دوستى‌ ما براى‌ او مفید است. همانا محبت‌ ما گناهان‌ فرزندان‌ آدم‌ را از بین‌ مى‌برد، همانطور که‌ باد برگ‌ درختان‌ را مى‌ریزد.
بحار الانوار، ج44، ص24


کلی شعر و روضه تمرین کرده بود تا مراسم امشب هیئت را به بهترین نحوی که می تواند تقدیم اباعبدالله کند. خیلی ها گفته بودند تو عمرا امشب نمی توانی مداحی کنی. اسباب خنده می شوی. بیخیال شو و بگذار کربلایی رحیم مدح و روضه اش را بخواند و خلاص. اما کوتاه نمی آمد.

***

چراغ ها که خاموش شد و نوبت روضه خواندنش شد، انگار ذهنش از هر چه آهنگ و سبک و شعر خالی شده باشد. هیچ چیز در ذهنش آماده نداشت. رو به ملت کرد و هر آن چه را که می دید تصویر می کرد. چند جمله نگذشت که هیئتی ها داشتند خودشان را می زدند. صدای ضجه زن ها کل محل را پر کرده بود. روضه اش شده بود هر آن چه را که می دید. انگار کن که هیئت را برده بودند وسط صحرای کربلا؛ وسط معرکه. حالش بد شد آن شب.

***

45 سال از آن روز می گذرد. حالا یکی از مداحان صاحب نام محل است. همان مسجد، همان روز می رود و چشمانش را می بندد و تصویر می کند. آمبولانس ها دیگر می دانند که باید موقع بسم الله گفتن حاجی آن جا مستقر بشوند. هر سال حالش بد می شود. هر سال حالشان بد می شود... .

ببخشید؛ چند لحظه...
*این داستان واقعیت نداشته و فقط ساخته ذهن نگارنده است.

۸۸/۰۹/۲۹
حسن میثمی

نظرات  (۲۰)

۲۹ آذر ۸۸ ، ۱۲:۴۹ میترارضائی
ما رایت الا جمیلا
دمت گرم
بنشین به پای منبر من ،نوحه خوان ،بخوان !
تا نیزه ها به پاست ،به منبر چه حاجت است
.
.
.
عالی بود
از اون کارا بود که فقط از خودت بر میاد
احسنت
دلم بیمار رفتار حسینه خدا خواهی گرفتار حسینه
سپرده رزق ما را حق به دستش عنایت بر گدا کار حسینه
خوشا چشمی که وقف روضه باشد که چشم گریه کن یار حسینه
خدا سینه زنش را دوست دارد که او گرمی بازار حسینه
۲۹ آذر ۸۸ ، ۱۷:۱۵ سید محمد باقر موسوی
آخر حسین غم تو می کشد مرا ...
سلام چالب بود هرچند که نوشته ایتصور ذهنی است ولی دور از ذهن هم نیست میشود که با شد ولی کجا ودر کدام محله ما از ان غافلیم هستن کسانی که امام به انها نظر دادر موفق باشی گلم
سلام
ما رو هم به جمع دوستانتون اضافه کنید
لطف کنید منو با نام اهل فکر لینک کنید البته من هم به شما لینک دادم
سلام.واقعا خیالی بود؟تند تند خوندم که زود بپرسم این مداح کیه و کجاست....
بسمه تعالی
سلام
خیال یا واقعیت...زیبا بود مهم این است...
مردم هنوز هم که هنوز است همزمان
...با نامتان ز عشق و وفا حرف میزنند
سلام ...
مثل همیشه خوب
بسمه تعالی
با سلام حسن جان
انتظاری که از شما داشتم روشنگری بود.مخصوصا وقتی دیدم به صورت جدی می نویسی
روشنگری در این جو غبارآلود فتنه .
ولی نمی دونم چرا ؟
آیا باید تو این شرایط بی طرفی پیشه گرفت؟!
۰۵ بهمن ۸۸ ، ۱۸:۲۶ نیره غدیری
نمی خوای آپ کنی حسن داداش؟
سلام اقای میثمی.
مطلب خیلی قشنگی بود . اشکم رو در اورد.و به قول دوستمون آخر حسین غم تو می کشد مرا …
انشالله کربلا قسمتت بشه.
ممنون که به وبلاگ من سر زدی زحمت کشیدی خیلی خوشحال شدم.
سادگی
سادگی خیلی خوبه حسن
۱۱ بهمن ۸۸ ، ۰۹:۰۹ نیره غدیری
سلام
امام حسن هم راضی نیست که این پنجره فقط به نام سیاست باز بشه
یه حدیثی یه تذکری
بجمب حسن آقا
۱۳ اسفند ۸۸ ، ۰۱:۱۶ بوی باران بهار!
ابتدا سلام!
شاید کمی بی مهری باشد بعد از این همه مدت بیایم تند تند با خواندن متن آخری فقط یک نظر تبلیغاتی بدهم و بروم اما...
ابر بهار منتظر خوانندگان خوب است ....
شاید مرا به یاد نیاورید اما...از قبل تر ها هر چند کم مسیر وبلاگتان را داشته ام ...
حالا آمده ام دعوت کنم:
www.yaraneasemani.parsiblog.com
ابتدای پست جدید:
" بسم رب المهدی "
در عقاید شیعه داریم که هر توانی در دست کسی است به مدد امام زمان اوست.هر توفیقی به کسی میرسد از فیض وجود مولاست و همه از سمت و سوی آن ها برای ما می آید...ببینم آن وقت ها که کار خوبی را با سختی انجام میدهی بعد فرح دلت را میگیرد ذوق میکنی که چقدر خوب کاری کردم آن وقت ها که حتی بدون غرور از کارهای خودت راضی میشوی یادت هست که این ها همه از فیض مولایت است ؟یادت هست همه به مدد اوست؟ سر لطف های او رحمت های خدا؟
...ادامه دارد...."
امیدوارم دعوتم بوی تبلیغات را نگرفته باشد...تبلیغات بدبو و پر از .....
اذا دعیتم فادخلوا...
منتظر نظرات ناب و کارسازتان در مورد پست ها هستم....
۱۴ اسفند ۸۸ ، ۱۶:۳۴ یک پسر شیمیایی
اتفاقا هر سال حالش خوب می شود.
لیاقت می خواهد بلبلی آل الله، لیاقت می خواهد روانه بیمارستان شدن برای غم آل الله.
جالب بود....
سلام
سوگواری ها مورد قبول حق تعالی
"من دلخوش هفتاد و دو لشکر عشق و بصیرتم"
به روزم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی