سال ششم-(دوره ی جدید)-شماره ی پنجاه و یکم-بها:3 دقیقه
بسم الله
انقلابمان رسید به سی!
من انقلاب، سی سال دارم!
مشق شب:تفکر؟ تعقل؟ اندیشه؟ نمی شناسم! مرده است انگار! امام حسن(علیه السلام) فرمود: از تفکر و تعقل غافل نشوید. زیرا تفکر حیات بخش قلب آگاه و کلید درهاى حکمت است. بحار الانوار ، ج78 ، ص115 |
شهرهای دیگر را نمی دانم. اما تهران که این طوری است. انگار کن که به جای مانتوی تنگ، "غر" زدن مد شده است برای ملت. یعنی هر جا بنشینی، برای همرنگ جماعت شدن باید نق بزنی. بگویی که اه اه! این چه آشی است که پختند برایمان. آن وقت جالب این جاست که از آن طرف، تلویزیون را که روشن می کنی اوضاع به نحوی دیگر است. خبر از فتوحات فراوان است و اختراعات و اکتشافاتی که -الحق و الانصاف- اتفاقات بزرگی است. اما بعد از سی سال، چرا این شیرینی ها به کام مردم نمی نشیند؟ مشکل کار کجاست؟
حلقه مفقوده
اختراع داروهای جدید، پیشرفت در صنعت نانو، فناوری های هسته ای و دست آخر پرتاب ماهواره امید. اگر بخواهیم منصفانه بنگریم، می بینیم که این ها اتفاقات کمی نیستند. اما چرا این اختراعات، اکتشافات و پیروزی های مختلف در عرصه علمی و صنعتی به کام مردم -منظورم اهالی تهران است- نمی نشیند؟ چرا وقتی رییس جمهور می گوید بیکاری این قدر کاهش پیدا کرده، کسی خوشحال نمی شود؟ چرا پیشرفت جامعه ما، به چشم نمی آید؟ این چراها جواب دارد. جواب آن هم یک حلقه مفقوده بیش تر نیست. خیلی نمی خواهم کلام را بپیچانم و به اصطلاح طوری بنویسم که شانس نفوذش در خواننده بیش تر شود. فقط می خواهم حلقه مفقوده را بگویم و اظهار کنم که حاضرم در برابر این حرف، ساعت ها بحث کنم.
انقلاب ما از هر نظر که بگویی موفق بوده است. در بخش صنعت، اقتصاد، علم، پژوهش، سیاست و هر بخشی را که دست بگذاری، نسبت به 30 سال گذشته و با در نظر گرفتن محدودیت ها، جهش های قابل ملاحظه ای را می بینیم. اما یک بخش اصلی است که در این سی سال تقریبا به صورت مطلق نادیده گرفته شده است. بخشی که باید این موفقیت ها را تبیین کند و آن ها را به زبان ساده به مردم بفهماند. قرار بود خیلی کلام نپیچد. ساده بگویم: انقلاب ما در بخش فرهنگ -شاه کلید بخش ها- موفقیت چشمگیری نداشته است.
وقتی بخش فرهنگ رشد نکرده باشد، یعنی مملکت صنعت نشر خوبی ندارد. یعنی روزنامه های خوبی چاپ نمی شود، کتاب های خوبی منتشر نمی شوند. یعنی موفقیت ها در حد اخبار ساعت 21 باقی می ماند. تکراری می شود. لوث می شود. گم می شود.
وقتی بخش فرهنگ مغفول مانده باشد، یعنی سینمای کشور تعطیل است. یعنی فیلمی ساخته نمی شود که مردم را بر سر آرمان های خود معتقد و ملتزم کند. یعنی مردم همه چیز را کم کم فراموش می کند. گم می شود.
وقتی بخش فرهنگ فراموش شود، یعنی رسانه کشور جریان ساز نیست. یعنی پزندگان مکتوب، دیداری، شنیداری و آنلاین کشور خوابند. برای همین می افتند در یک دور تسلسل. "غر" می زنند و این غر زدن را به مردم هم منتقل می کنند. گم می شود.
وقتی بخش فرهنگ کم رنگ باشد، تولید فکر در کشور تقریبا به صفر می رسد. فرهنگسراهای کشور نهایتا کلاس خیاطی یاد می دهند و سطح تفکر مردم تنزل پیدا می کند. آن وقت است که مردم تفکرات خود را به جو غالب ترجیح می دهند. گم می شود.
وقتی بخش فرهنگ گم شود، استاد دانشگاه مملکت هم همانند رفتگر سر کوچه سخن می گوید. جریان نمی سازد، مخ تعطیل است. آن وقت دانشجوهایش هم تمام دغدغه هایشان در حد کم ترین مشکلات مملکت متوقف می شود. گم می شود.
بخش فرهنگ -بر خلاف دیگر بخش های کشور- از سی سال گذشته تاکنون حرکت لاک پشتی داشته است. حال که به سی سالگی انقلابمان رسیده ایم، می بینیم کلی دستاورد داریم که به دلیل تعطیل بودن اندیشه ها، این دستاوردها در سطح افزایش خطوط تلفن ثابت و همراه و امثالهم تنزل پیدا می کند. اصل انقلاب مغفول می ماند. گم می شود.
وقتی بخش فرهنگ خاک گرفته باشد...
و...آن ها:با تشکر از دوستان خوب و مهربانی که به حقیر و این وبلاگ در این هفته لطف کردند.
وبلاگ کاغذ کاهی -- وبلاگ صدای عجیب -- وبلاگ بی سایه بان -- وبلاگ یکشنبه ها -- وبلاگ بادبادک باز -- وبلاگ چرک نوشت های یک بچه آخوند -- علی ابوالفتحی -- وبلاگ ساعت شنی -- وبلاگ بچه های آسمان -- وبلاگ صلیب نقره ای -- پناه -- حامد خانی -- وبلاگ تردید خاکستری -- وبلاگ سلوک -- وبلاگ کرشمه -- وبلاگ عاشوراییان