سلام...((یه روزی روزگاری...دو تا بچه بسیجی...نمی دونم کجا بود...تو فکّه یا دو عیجی...تو فاو یا شلمچه...تو کرخه یا موصیان... مهران یا دهلران...تو تنگه ی حاجیان.............))ادامه این شعر را در وبلاگ زده ام اگر تمایل داشتید سرافرازم کنید و تشریف فرما شوید.....از لطف شما ممنونم.... *اَللّهُمَ الرْزُقْنا توفیقَ الشَهادَة*
سلام ... وقتی طرف به امانت به زیمن اومده باید اینجوری حرف بزنه ... خودش میدونه که این چیزها تعارف بردار نیست .. ولی با همه این حرفها « زمین خوردتیم ... » یا علی
صدای فاطمه در صحرا... صدای فاطمه در بهجت اباد...صدای فاطمه در گلوگاه های شهر...صدای فاطمه در اهواز...صدای فاطمه در خیابان های خداست که می آید ... می شنوید؟ می شنوید این صدا را و یا غرق در فساد روزمره تان هستید؟
باذنک/ ماندن در صف اصحاب عاشورایی امام عشق تنها با یقین مطلق ممکن است...و ای دل!تو رانیز از این سنت لا یتغیر الهی گریزی نیست.نپندار که تنها عاشوراییان را بدان بلا آزموده اند و لا غیر...صحرای کربلا به وسعت همه تاریخ است...شهید مرتضی آوینی/فتح خون.
با سلام و درود بر شما. لااقل امشب با ورود به وبلاگ شما به یاد برخی از یاران قدیمی افتادم. واقعاٌ باید گفت یاد باد آن روزگاران یاد باد. در پناه حضرت حق نیکبخت و تندرست باشید.
کتاب در شهر به دنبال شهیدان می گردم رو اگه پیدا کردی بخون! یه روز توی هوای نجف بودم که علی (ع) اومد گفت پاشو بریم سر منزل مقصود گفتم علی اگه کارت شناسایی داری نشون بده!!! یه نهج البلاعه به خط کوفی از عباش در اورد که من تازه شمشیر شو دیدم !!!! دوبار با لهجه فصیح عربی گفت « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ » گفتم یا علی !!!... دنبالش رفتم تا اونجایی که باید رفت و دیگه برنگشت. ... اگه حال داشتی یه دعایی برای ما بخون!!!! اوضام خیلی خرابه به مولا. یافاطمه
سلام خسته نباشد معلومه کجایی مومن؟ یه سری بزن ارشادمون کن خوشحال میشم! یافاطمه// آی عاشقان! من به نرخ روز زندگی نمی کنم! من خدای را به نرخ روز بندگی نمی کنم! من به نرخ روز زهر می چشم! زهر فقر! زخم می خورم! درد می کشم! من به نرخ روز تازیانه می خورم! من به نرخ روز سهم خویش را از این تورم و ورم گرفته ام ولی من به نرخ روز زندگی نمی کنم! من خدای را به نرخ روز بندگی نمی کنم! من به نرخ روز نان که هیچ آب هم نمی خورم! همچنان که ماه هاشمی تبار من نخورد در کویر کربلا در بلوغ تشنگی در کنار رودخانة فرات./// راستی کامنت زیر رو من نگذاشتم خیلی دوست دارم این دوست با مرام یع ایمیل بهم بزنه و خودش رو معرفی کنه. بگذریم. خدا شما و ایشون را با السابقون محشور کنه. در ضمن علی سزاوار ماهیت خارجی نداره!!! مومن باید زرنگ باشه نه مومن؟ (اجتنبوا عن مواضع التهم)
چاکریم. من می خوام بدونم اون شیر پاک خورده ای که پیامهای زیر رو گذاشته هدفش چیه. این حرفهای بی ربط « من به نرخ روز تازیانه می خورم! » و یا «یه نهج البلاعه به خط کوفی از عباش در اورد» برای چی به من نسبت می ده. داداش اگه شوخی داری برو یه جا دیگه اگه دشمنی یا علی ما سرورمون اسمش حسینه. امام سوم شیعیان که شما ها وهابی ها شهیدش کردین. در ضمن من همیشه از کلمه پیام به جای کلمه خارجکی کامنت استفاده می کنم. از این به بعد هم اخر اسمم ۳ نقطه می ذارم تا اشتباه نشه. (نفسی علی زفراتها محبوسه یا لیتها خرجت مع الزفرات)
سلام.....من هنوزم فشنگ خشابشونم به شرطی که عوضم نکنند......خیلی جالب بود....من مطالب این کتاب را خیلی دوست دارم....به روز شد(با موضوع سفرنامه حاج علی) ....دوست داشتید تشریف بیاورید.....*اَللّهُمَ الرْزُقْنا توفیقَ الشَهادَة*
سلام. نه تنها از مهرآب که از آب هم سخن می گویی... این بسیجی ها مثل آب زلال بودند.... راستی امروز داشتم روضه حضرت قاسم بن الحسن رو گوش می کردم یاد شما کردم.... التماس دعا. یا حق
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند. اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.