یا الهی العاصین!ارزقنا حج بیتک الحرام
خانه کجا و صاحب خانه کجا؟طائف آن کجا و عارف این کجا؟
آن سفر جسمانی است و این سفر روحانی.
آن برای دولتمند است و این برای درویش.
آن اهل و عیال را وداع کند و این ماسوی را.
آن ترک مال کند و این ترک جان.
سفر آن در ماه مخصوص است و این را همه ی ماه.
آن را یک بار است و این را همه ی عمر.
آن سفر آفاق کند و این سیر انفس.
راه آن را پایان است و این را نهایت نبوَد.
آن می رود که برگردد و این می رود که از او نام و نشانی نباشد.
آن فرش پیماید و این عرش.
آن مُحرم شود و این مَحرم.
آن لباس احرام می پوشد و این از خود عاری می شود.
آن لبیک می گوید و این لبیک می شنود.
آن تا به مسجد الحرام رسد این از مسجد الاقصی بگذرد.
آن استلام حجر کند و این انشقاق قمر.
آن را کوه صفاست و این را روح صفاست.
سعی آن چند مره بین صفا و مروه است و سعی این یک مره در کشور هستی.
آن هروله کند و این پرواز.
آن آب زمزم نوشد و این آب حیات.
آن عرفات بیند و واین عرصات.
آن را یک روز وقوف است و این را همه ی روز.
آن از عرفات به مشعر کوچ کند و این از دنیا به محشر.
آن درک فنا آرزو کند و این درک تمنا را.
آن بهمیه قربان کند و این خویشتن را.
آن رمی جمرات کند و این رجم همزات.
آن حلق رأس کند و این ترک سر.
آن را {لا نسوق و لاجدال فی الحج}و این را فی العمر.
آن بهشت طلبد و این بهشت آفریند.
لا جرم آن حاجی شود و این ناجی،خنک آن حاجی که ناجی است.
حضرت آیت الله علامه حسن زاده ی آملی